بنام خداوند چرخ کبود
همه زندگانی بجز او چه سود؟
خداوند ایمانو علمو سما
خداوند روزی ده و رهنما
(امید جمشیدی)
تقصیر من نبود بی کس ترین شدم
تقدیر من نبود تنها ترین شوم
تنهایی مرا جز اشک دوایی نیست
آسان شکسته ام دیگر توانی نیست
ــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام
چه ایده و تاپیک خوبی
به منظور حمایت یکی از تراوشات ذهنی قدیمی رو ارسال کردم
بهتر از این نداشتم یا شاید یادم نمیاد
شعر ،تو را به سوى من مى خواند
جادوى جديد ،ترانه خوان مى ايد
من درپى ان نى لبك جادويى
با گام به گام ب سوى تو مى ايم
(مى دونم فعلها بايد يكى باشه،اما فعل اخر نافرمونى مى كنه)
منتظر اصلاحش هستم
(۰۱-۰۲-۹۶، ۰۳:۲۳ ب.ظ)ملکه برفی نوشته: [ -> ]تقصیر من نبود بی کس ترین شدم
تقدیر من نبود تنها ترین شوم
تنهایی مرا جز اشک دوایی نیست
آسان شکسته ام دیگر توانی نیست
ــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام
چه ایده و تاپیک خوبی
به منظور حمایت یکی از تراوشات ذهنی قدیمی رو ارسال کردم
بهتر از این نداشتم یا شاید یادم نمیاد
سلام.ممنون از حمایتتون.با اجازه برای رشد شعری شما ایراداتی رو که احساس کردم بیان میکنم.
اول اینکه از مثنوی که قالب رایج برای سرودن داستان های بلنده،استفاده این چنینی کردید،یه حرکت کاملا زیبا و جدید هست.
میتونید برای رفع سکته و اشکال در خوانش شعر مصرع دوم رو این طور بگید(تقصیر من نبود که تنها ترین شوم)
بیت دوم دارای مشکل وزن هستش و در ضمن باید توجه کنید که گرچه قالب مثنوی هست اما باید اندازه ی معنوی شعر و وزن ابیات دیگه رعایت بشه.مثلا میتونید بیت دوم رو اینطور بگید که(تنهاییم جز اشک درمان نمی شود***در خود شکسنه،بغض،باران نمی شود)
توصیه ام به شما اینه که اشعار بزرگان شعر کلاسیک رو مطالعه کنید چون اینطور که پیداست شما استعداد لازم رو دارید فقط باید با تلاش و شعر خوانی،جزئیاتی رو که لازمه اشعار همه پسند هست،به دست بیارید.
بازهم ممنون.
(۰۱-۰۲-۹۶، ۰۳:۳۰ ب.ظ)دخترعلی نوشته: [ -> ]شعر ،تو را به سوى من مى خواند
جادوى جديد ،ترانه خوان مى ايد
من درپى ان نى لبك جادويى
با گام به گام ب سوى تو مى ايم
(مى دونم فعلها بايد يكى باشه،اما فعل اخر نافرمونى مى كنه)
منتظر اصلاحش هستم
در وهله ی اول،تصویر سازی که در مصراع های اول،دوم و سوم هست خیلی خوبه.شما دید گسترده ای به مضامین و مفاهیم دارید.آنقدر گسترده که از ظواهر شعری غافل میشید و شاید این مشکل اساسی اشعارتون باشه که اگه رفع بشه،مثل شکسته شدن سد،راه رودخانه ی شاعرانگی تون به قلب خواننده باز میشه.این شعر با وزنی نزدیک به وزن(لا حول و لا قوة الا بالله)سروده شده،پس حتما باید مصراع های 1و2و4 هم قافیه باشند.درثانی یکی از نقاط عطف اشعار کلاسیک،وزن و عروض هست که از قدیم الایام تا عهد معاصر بهش توجه ویژه شده.به حدی که برخی از منتقدین مثل دکتر انور خامه ای اشعار بدون وزن رو اصلا شعر نمی دونند(البته روی صحبت ایشون بیشتر با اشعار شاملو بود)پس توصیه اکید می کنم روی این موضوع دقت کنید.
بزارید از خودم یه مثال براتون بزنم.وقتی یه موضوع زیبا به ذهنم میرسه ،همون موقع یه نقشه و پلن کلی ازش ترسیم میکنم.مثلا اینکه یارمن مثل ماه شب چهاردهه و زمانی که نقابشو می اندازه خسوف میشه.پس مطابق اون نقشه شعر رو میگم،اما وقتی می بینم که در مصرعی قافیه ها یا وزن جور در نمی یاد،با همون نقشه،طرز انتخاب و یا قرار گیری و حتی مخفف بکار بردن لغات رو تغییر میدم.
در یک کلام سعی کنید راه های دیگه رو شجاعانه امتحان کنید.در ضمن میتونید برای مصراع4 بگید:پا و قدمم ره تو می پیماید.
امید.ج dateline='[url=tel:1492801330' نوشته: [ -> ]1492801330[/url]']
دخترعلی dateline='[url=tel:1492772410' نوشته: [ -> ]1492772410[/url]']
شعر ،تو را به سوى من مى خواند
جادوى جديد ،ترانه خوان مى ايد
من درپى ان نى لبك جادويى
با گام به گام ب سوى تو مى ايم
(مى دونم فعلها بايد يكى باشه،اما فعل اخر نافرمونى مى كنه)
منتظر اصلاحش هستم
در وهله ی اول،تصویر سازی که در مصراع های اول،دوم و سوم هست خیلی خوبه.شما دید گسترده ای به مضامین و مفاهیم دارید.آنقدر گسترده که از ظواهر شعری غافل میشید و شاید این مشکل اساسی اشعارتون باشه که اگه رفع بشه،مثل شکسته شدن سد،راه رودخانه ی شاعرانگی تون به قلب خواننده باز میشه.این شعر با وزنی نزدیک به وزن(لا حول و لا قوة الا بالله)سروده شده،پس حتما باید مصراع های 1و2و4 هم قافیه باشند.درثانی یکی از نقاط عطف اشعار کلاسیک،وزن و عروض هست که از قدیم الایام تا عهد معاصر بهش توجه ویژه شده.به حدی که برخی از منتقدین مثل دکتر انور خامه ای اشعار بدون وزن رو اصلا شعر نمی دونند(البته روی صحبت ایشون بیشتر با اشعار شاملو بود)پس توصیه اکید می کنم روی این موضوع دقت کنید.
بزارید از خودم یه مثال براتون بزنم.وقتی یه موضوع زیبا به ذهنم میرسه ،همون موقع یه نقشه و پلن کلی ازش ترسیم میکنم.مثلا اینکه یارمن مثل ماه شب چهاردهه و زمانی که نقابشو می اندازه خسوف میشه.پس مطابق اون نقشه شعر رو میگم،اما وقتی می بینم که در مصرعی قافیه ها یا وزن جور در نمی یاد،با همون نقشه،طرز انتخاب و یا قرار گیری و حتی مخفف بکار بردن لغات رو تغییر میدم.
در یک کلام سعی کنید راه های دیگه رو شجاعانه امتحان کنید.در ضمن میتونید برای مصراع4 بگید:پا و قدمم ره تو می پیماید.
ممنون از لطفت ،درست گفتين براى من گويى مفاهيم و مضامين مهمتر است تا…
پا و قدمم ره تو را پيمايد.پيمايد مناسبتر نيست؟
(۰۱-۰۲-۹۶، ۱۱:۳۹ ب.ظ)دخترعلی نوشته: [ -> ]امید.ج dateline='[url=tel:1492801330' نوشته: [ -> ]1492801330[/url]']
دخترعلی dateline='[url=tel:1492772410' نوشته: [ -> ]1492772410[/url]']
شعر ،تو را به سوى من مى خواند
جادوى جديد ،ترانه خوان مى ايد
من درپى ان نى لبك جادويى
با گام به گام ب سوى تو مى ايم
(مى دونم فعلها بايد يكى باشه،اما فعل اخر نافرمونى مى كنه)
منتظر اصلاحش هستم
در وهله ی اول،تصویر سازی که در مصراع های اول،دوم و سوم هست خیلی خوبه.شما دید گسترده ای به مضامین و مفاهیم دارید.آنقدر گسترده که از ظواهر شعری غافل میشید و شاید این مشکل اساسی اشعارتون باشه که اگه رفع بشه،مثل شکسته شدن سد،راه رودخانه ی شاعرانگی تون به قلب خواننده باز میشه.این شعر با وزنی نزدیک به وزن(لا حول و لا قوة الا بالله)سروده شده،پس حتما باید مصراع های 1و2و4 هم قافیه باشند.درثانی یکی از نقاط عطف اشعار کلاسیک،وزن و عروض هست که از قدیم الایام تا عهد معاصر بهش توجه ویژه شده.به حدی که برخی از منتقدین مثل دکتر انور خامه ای اشعار بدون وزن رو اصلا شعر نمی دونند(البته روی صحبت ایشون بیشتر با اشعار شاملو بود)پس توصیه اکید می کنم روی این موضوع دقت کنید.
بزارید از خودم یه مثال براتون بزنم.وقتی یه موضوع زیبا به ذهنم میرسه ،همون موقع یه نقشه و پلن کلی ازش ترسیم میکنم.مثلا اینکه یارمن مثل ماه شب چهاردهه و زمانی که نقابشو می اندازه خسوف میشه.پس مطابق اون نقشه شعر رو میگم،اما وقتی می بینم که در مصرعی قافیه ها یا وزن جور در نمی یاد،با همون نقشه،طرز انتخاب و یا قرار گیری و حتی مخفف بکار بردن لغات رو تغییر میدم.
در یک کلام سعی کنید راه های دیگه رو شجاعانه امتحان کنید.در ضمن میتونید برای مصراع4 بگید:پا و قدمم ره تو می پیماید.
ممنون از لطفت ،درست گفتين براى من گويى مفاهيم و مضامين مهمتر است تا…
پا و قدمم ره تو را پيمايد.پيمايد مناسبتر نيست؟
بخاطر سازگاری با افعال بالا(می پیماید)رو عرض کردم.اینطوری خوش آهنگ تره و حالت استمرار فعل حفظ میشه که این خودش پایداری عاشق در عشقش رو نمایان میکنه.ممنون
چشمانت،رنگ بهشت را نخواهند دید
زمانیکه با نگاهت،نه فقط من
بلکه یک نسل تفکر را
به قتل رساندی
(امید جمشیدی)
ديگر دلم هواى تو را در سر ندارد
چنديست گرفته است و هواى گريه دارد
ديگر هواى دلم نفسهاى تو نيست
چنديست هواى دلم ابرى ابريست