ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دفتر اشعار بیژن جلالی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28
در این چرخش بی محابا
هر چیز نامی را می جوید
و لحظه ای از آب
گل، آسمان و گیاه می گوییم
و سپس همه چیز به سکوت
باز می گردد
از من چیزی جز من
باقی می ماند
که خاطره ای است از من
در خاطره جهان
بودن من
با من نیست
و از من نیست
بودن من جایی
آن سو تر است
جای همه بودن ها
که شعله من و ما
در آن خاموش می شود
نه تنها غم ها را فراموش
می کنیم
بلکه خود را نیز فراموش
خواهیم کرد
و همراه همه چیز به فراموشی
بر می گردیم
گربه ها
از مسیر هایی می گذرند
نمی توانیم دنبال آنها
برویم
ولی می توانیم حس کنیم
که از مسیری می گذرند
که معنایی جادویی
دارد
پیام شاعر
پیامی است
غیر تاریخی
صبح غم انگیزی است
قدر این غم را
بدانم
جهان شعر گونه است
اگرنه شعری بهشتی
شعری دوزخی است
باگذشت زمان
و درگذشتن دوستان و آشنایان
آدم ها برایم بیشتر مردن را
تداعی می کنند
تا زنده بودن را
چشمهایم فرسوده شد
از نگریستن به آسمان
و دستم از فشردن خاک
و گامهایم ازدر نوردیدن باد
و روحم پراکنده شد
چون برگهای خزان
در پای آنجا نیست
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28