امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حکایتی از سعدی
#1
مردکی را چشم درد خاست، پیش بیطار(دامپزشک،کسی که چهارپایان را مداوا میکند) رفت که دواکند، بیطار از آنچه در چشم چارپای می‌کند در دیده ‏او کشید و کور شد .
حکومت به داور بردند، گفت بر او هیچ تاوان نیست اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی .
مقصود از این سخن آن است تا بدانی که هر آن‌که ناآزموده را کار بزرگ فرماید با آن‌که ندامت برد به نزدیک خردمندان به خفت رأی منسوب گردد
بعضی آدم‌ها ناخواسته همیشه متهم‌اند!
به خاطر :
سکوت‌شان ، کاری به کار کسی نداشتن‌شان ، خلوت‌شان ،
اتاق‌شان ، استراحت‌شان ، روی پای خود ایستادن‌شان ، دوست داشتنشان !
گویی جان میدهند برای اتهام بستن و از همه بدتر این‌ که :
زود فراموش می شود خوبی هایشان!
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  حکایات سعدی در باب اخلاق درویشان صنم بانو 2 264 ۱۶-۰۱-۰، ۰۹:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  حکایات سعدی در باب احسان صنم بانو 2 260 ۱۶-۰۱-۰، ۰۹:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  حکایتی تلخ از یک جامعه ی آفت زده taranomi 0 168 ۰۲-۰۲-۹۷، ۰۴:۱۰ ب.ظ
آخرین ارسال: taranomi

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
SilentCity (۰۹-۰۴-۹۴, ۰۴:۰۹ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان