امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بی کسی
#1
من اینجا هستم ! کنار پنجره ی اتاق کوچکم ؛ خیره شده ام به خیابانی که مدام انسانهایی آن را پر و خالی می کنند . خسته ام ، خسته ...
کنار پنجره می نشینم و اینبار به آسمان زل می زنم .
آسمانی که هم بالای سر من است و هم تو .
می ترسم دوباره به خیابان نگاه کنم .
می ترسم که امیدم ناامید شود ، می ترسم که دلم دوباره پر از بی کسی شود . این ترس را از آن روز تلخ بهاری در خودم یافته ام ، روزی که دست در دست یارت از جلوی پنجره ای که همیشه پشت شیشه اش منتظرت بودم ، رد می شدی بی آنکه برخلاف روز های گذشته نیم نگاهی به پنجره ی من بیاندازی .

اشک هایم را پاک می کنم .
سرم را به دیوار تکیه می دهم .
چشمانم را می بندم تا شاید باران دلم بند بیاید .
دستم را می گذارم روی قلبم ، جایی که پر شده است از
بی کسی ...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Rainbow چه کسی کر است؟ taranomi 5 147 ۲۷-۰۵-۹۶، ۰۷:۳۸ ب.ظ
آخرین ارسال: ♥فاطیما♥
Heart چه کسی را از مادرت بیشتر دوست داری؟! خانوم معلم 3 260 ۲۴-۰۹-۹۴، ۱۱:۲۲ ب.ظ
آخرین ارسال: deli67
  یادمان نرود کثیفترین انسان کسی است که راز دوران دوستی را به وقت دش? SilentCity 1 403 ۰۹-۰۴-۹۴، ۰۴:۲۸ ب.ظ
آخرین ارسال: elham zelzele

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان