۲۸-۰۷-۹۱، ۰۷:۵۹ ب.ظ
سري كه مرا دوست داشت(1)
پسري كه مرا دوست داشت به سرعت يا دوچرخه ي هركولسش از كنار من و دوستم رد مي شد و مي گفت:"غصه نخورين هردوتاتونو مي گيرم." ما نگاه مي كرديم به شانه هاس پهن و پاها يش كه محكم پا مي زدند و ريز ريز مي خنديديم.
ما غصه خورديم وقتي پسري كه مرا دوست داشت به جبهه رفت ، هردوپايش را از دست داد. اول به خواستگاري من و بعد به خواستگاري دوستم آمد و جواب رد شنيد.
از كتاب پسري كه مرا دوست داشت - بلقيس سليماني
پسري كه مرا دوست داشت به سرعت يا دوچرخه ي هركولسش از كنار من و دوستم رد مي شد و مي گفت:"غصه نخورين هردوتاتونو مي گيرم." ما نگاه مي كرديم به شانه هاس پهن و پاها يش كه محكم پا مي زدند و ريز ريز مي خنديديم.
ما غصه خورديم وقتي پسري كه مرا دوست داشت به جبهه رفت ، هردوپايش را از دست داد. اول به خواستگاري من و بعد به خواستگاري دوستم آمد و جواب رد شنيد.
از كتاب پسري كه مرا دوست داشت - بلقيس سليماني