۰۲-۱۱-۹۶، ۰۴:۴۸ ب.ظ
ماهنامه سینم ای هنر و تجربه - سحر عصرآزاد: شهرام مکری و عبد آبست به عنوان کارگردان و بازیگر تعامل تنگاتنگی در فیلم «هجوم» داشته اند که به نوعی نقطه تلاقی دیدگاه های مشترک و دغدغه مندی آن ها نسبت به سینم ای تجربی، آشنایی زدا و ساختارشکن است؛ سینم ایی که در رقابت نابرابر با سینم ای گیشه به گونه ای مظلوم واقع شده و آن ها خود را حافظ منافع این سینم ا می دانند. در این گفت و گو به کالبدشکافی رابطه این دو سینم ا و «هجوم» به عنوان مصداق سینم ای ساختارشکن، از وجه بازیگری و کارگردانی و به خصوص تابعیت از الگوهای ایرانی روایت پرداختیم.
در «هجوم» آن چه موجب آشنایی زدایی شده، نامعلوم بودن زمان و مکان و جغرافیا و پرداختن به جماعتی ناملموس مثل خون آشام هاست که در کنار آن از اسم های این جایی استفاده کرده اید. با این که تلاش کرده اید لباس، گریم و... را از سویه متداول خارج کنید، ولی همچنان بر بستری آشنا نمود پیدا کرده اند، مثل استفاده از تتو که امروز متداول است، ولی در فیلم شکلی غیررایج دارد و اعضای دو تیم توسط آن متمایز می شوند. این ها باعث شده با خوانش جدیدی از این وجوه رو به رو شویم و از سطح اولیه و متعارف خود ارتقا پیدا کنند؛ نه لزوما به سطحی بالاتر، بلکه نامتعارف. با این تحلیل موافق هستید؟
در «هجوم» آن چه موجب آشنایی زدایی شده، نامعلوم بودن زمان و مکان و جغرافیا و پرداختن به جماعتی ناملموس مثل خون آشام هاست که در کنار آن از اسم های این جایی استفاده کرده اید. با این که تلاش کرده اید لباس، گریم و... را از سویه متداول خارج کنید، ولی همچنان بر بستری آشنا نمود پیدا کرده اند، مثل استفاده از تتو که امروز متداول است، ولی در فیلم شکلی غیررایج دارد و اعضای دو تیم توسط آن متمایز می شوند. این ها باعث شده با خوانش جدیدی از این وجوه رو به رو شویم و از سطح اولیه و متعارف خود ارتقا پیدا کنند؛ نه لزوما به سطحی بالاتر، بلکه نامتعارف. با این تحلیل موافق هستید؟
شهرام مکری: اگر بخواهم بگویم که فیلم «هجوم» در چه حوزه ای آشنازدایی می کند، باید به فرمول های ژانری اشاره کنم. درواقع می توانم بگویم چطور با پدیده آشنای ژانر، برخوردی غیرآشنا انجام می دهد. مثلا دوستی می گفت «هجوم» فیلم ترسناکی است که ترسناک نیست. این را به عنوان نکته منفی می گفت، ولی واقعیت این است که این نکته خصیصه اش است. یعنی «هجوم» قرار است فیلم ترسناکی باشد که ترسناک نیست. قرار است فیلم خون آشامی (ومپایری) باشد که ترسناک نیست، چون نمی خواهد شما را از هیبت ومپایرها بترساند. مثلا در مورد «تنها عشاق زنده می مانند» جیم جارموش؛
شهرام مکری
عده ای می گویند ما نمی توانیم فیلم ترسناک ببینیم، چون از نظر روحی می ترسیم، ولی می توانید به آن ها بگویید فیلم جارموش را بدون نگرانی ببینید. درست است که داستان در مورد ومپایرها و خون خوردن است، ولی بیشتر از ان، در مورد موسیقی، عشق و... است. یعنی صرفا حضور ومپایرها نشانه ای از ترسناک بودن فیلم نیست. به همین دلیل فکر می کنم برخورد با ژانر می تواند برخوردی آشنازدا باشد و این حوزه مورد نظرم است.
عبد آبست: البته عادت سینم ای ایران هم هست.
مکری: آن را به عنوان بخش دیگری در نظر می گیریم. اگر داستان «هجوم» ر آمریکای جنوبی اتفاق می افتاد و زبان آمریکای لاتین را داشت، فکر می کنم 99.9 درصد این را نمی پذیرند.
ناامن از چه نظر؟
عبد آبست: البته عادت سینم ای ایران هم هست.
مکری: آن را به عنوان بخش دیگری در نظر می گیریم. اگر داستان «هجوم» ر آمریکای جنوبی اتفاق می افتاد و زبان آمریکای لاتین را داشت، فکر می کنم 99.9 درصد این را نمی پذیرند.
ناامن از چه نظر؟
آبست: ناامن از نظر آن چه تا قبل از این بوده، چون تا به حال یک آرامش خیالی داشته و حالا ما آن را برهم ریخته ایم. گوشی آیفون می تواند مثال خوبی باشد؛ یادم هست اوایل که مدل لمسی ارائه شده بود، تعدادی از دوستان حتی تحصیل کرده من استفاده نمی کردند و می گفتند دکمه ای بهتر است! یادم هست در یکی از نمایش های «تمارض» وقتی فیلم شروع شد و روی پرده سبز نوشت «این جا آبادان؛ مرز ایران و عراق است»، همان موقع یک نفر بیرون رفت. برای من جالب بود این فرد چقدر کلاسیک است که وقتی در پلان یک با چنین چیزی مواجه می شود، این قدر به او بر می خورد که از سالن بیرون برود.
مطمئن هستید که به این خاطر بیرون رفت؟
مطمئن هستید که به این خاطر بیرون رفت؟
آبست: حسن من این است، چون هیچ چیز دیگری غیر از این نبود و احتمالا وقتی بیرون رفته، با خودش گفته این چه کار مسخره ای است! به هر حال عده ای به دیدن چیزی به صورت مداوم عادت کرده اند و شما با این کار، عشق و آرامش را از آن ها می گیرید. یادم است در نمایش «دیوار چهارم» امیررضا کوهستانی، خودش به من می گفت که مردم می گویند ما به تئاتر می رویم تا نور برود و ما به صحنه نگاه کنیم، اما الان شما نور را روی ما انداختی و ما معذب هستیم و بعضی حتی عصبی می شدند. یک دلیل آن، این است که مخاطب به یک سری عادات خودش عادت می کند که نمی خواهد آن ها را تغییر دهد و در موقعیتی ناموزون قرار بگیرد.
مکری: درواقع امنیتی که در حوزه آشنایی وجود دارد، به خطر می افتد. مثال ساده اش این است که ما نسبت به هر چیزی که می شناسیم، احساس تسلط و آرامش بیشتری داریم تا نسبت به چیزهایی که نمی شناسیم. پدیده ای که برای ما ناشناخته باشد، ترسناک است.
مکری: درواقع امنیتی که در حوزه آشنایی وجود دارد، به خطر می افتد. مثال ساده اش این است که ما نسبت به هر چیزی که می شناسیم، احساس تسلط و آرامش بیشتری داریم تا نسبت به چیزهایی که نمی شناسیم. پدیده ای که برای ما ناشناخته باشد، ترسناک است.
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
سکوت و زمان