امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
برنامه روزانه آق پسراااا
#1
♦ ۸ صبح: تو رخت خواب…..

♦ 9 صبح: یکم وول میخوره یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده….

♦۱۰ صبح: مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه(الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!)(اه اه حالم به هم خورد23)

♦۱۱ صبح: از جا میپره سمت دستشویی………….(اگه نه که باز خوابه)

♦ ۱۲ صبح یا ظهر: موبایلشو میبینه ۹۹ تا میس کال ۱۹۹ تا اس ام اس سرش گیج میره سونیا - رزا- سارا-بهناز -نازی-ژیلا- الناز- بیتا و………اقدس و شوکت هم آخریاشن اوه باز زنگ میخوره؟ سایلنت بهترین راه حله!
میشه یه ساعت دیگه هم خوابید!

♦ ۱ ظهر: مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم بابک جان بیدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف می کنیا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهای شمشیریت بره ….بابک جاااااان عللللللللللللی (پتو رو میکشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم پاشو دیگه پرتش میکنه

♦ ۲ ظهر: ماماااااااااااااان …..ناهار(چه لوس...اییییییییییی23)

♦ ۳ ظهر: مامااااان جورابام کو؟(پسرا همیشه شلختن051435)

♦ ۴عصر: مامااااااااااان ….سوییچ؟؟

♦ ۵ عصر: اولین اتو…(مسافرکشی صلواتی پسرا بیشتر برا ثوابش این عمل انسان دوستانه رو انجام میدن)

♦ ۶ عصر: به دستور مامان میره دنبال آبجی کوچیکه کلاس زبان البته این کار هم فقط از روی علاقه به خواهر انجام میده نه برای دید زنی چشم ها مثل چراغ پلیس میگرده که کسی از قلم نیوفته البته این کار هم برای نظارت وحس انسان دوستی انجام میده و فقط کافیه یک پسر ۱۰ ساله بیاد بیرون از کلاس خواهر پشت کنکوریشو خفه میکنه که ..آره کلاس مختلطه تو هم این همه کلاس حتما باید بیای اینجا! حالا باشه خونه حسابتو میرسم به لیدا بگو بیاد برسونیمش دیر وقته زشته..(داداش آخه اون که خونه اش ۲ساعت با ما فاصله است….امان از این خواهر ها که درد برادراشونو نمی فهمن نمی دونن برادر جون بیچاره کمک و امداد…)

♦ ۷ عصر: لیدا خانم شما تشنه تون نیست آبجی؟ تو چی؟ با یه آب زرشک چطورین؟
(زود خودش میخوره دوتا هم میاره میده به خواهرش و لیدا جون سریع راه میوفته یه ترمز شدید که لیدا جان نیازمند به دستمال کاغذی بابک آقا هم که نقشه اش گرفت دستمال حاوی شماره موبایل رو تقدیم میکنه ….)با یه عالمه شرمندگی لیدا که خشکش زده ترجیح میده با مانتوش پاک کنه …

♦ ۸ غروب: دم خونه لیدا و لحظه فراق ….چه زود دیر می شود….!!!

♦۹ شب: آقا این خانم برسونین به این آدرس با آژانس خواهرو پیچوند…..

♦ ۱۰شب: یه مهمونی کوچیک طرفای کامرانیه حیلی خلوت فقط از دور شبیه تظاهرات میمونه…

♦۲شب:مادر کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر برای پایان نامه ات زحمت میکشی دیگه جون نمونده برات بیا یه لقمه غذا بخور جون بگیری؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو میشه (مادر: الهی مادرت بمیره باز بی غذا خوابید خدا لعنت کنه هر چی دانشگاه بچه های مردم اسیرن برا یه درس هر شب تحقیق!!!)
آزاد بودن سهم میدانی است در شهر...!!
پاسخ
سپاس شده توسط: maedeh ، .RaHa. ، مرداب ، مریم 71 ، admin ، saba erfan ، ATASH DOKHT ، elena.r ، yasaman2001
#2
ای خدا واقعا قربون مامانا که همیشه به فکرن.اخه پسره بیریخت.ادم باش دیگه هی بهت هیچی نمیگم.azxcazxcazxcazxcdviadviadviatyuityui:-2-42-::-2-42-:maramaramara
پاسخ
سپاس شده توسط: admin
#3
احساس کردم با بلدوزر از روشون رد شدی؟آخهههههههه فک کنم یکم گناه دارنxcvbxcvbxcvbxcvb
همانند مردابی شده‌ام که رویای پیوستن به دریا را دارد
اما خورشید را بالای سر خود می‌بیند
و از کابوس بیابان رهایی نمی‌یابد

پاسخ
سپاس شده توسط: admin
#4
اخی چه روز پر مشغله ای داشت dfgh
اهنگ های بی رحم ترین صداهای دنیایند
بی انکه بخواهی تو را به قعر خاطراتی میبرند که برای فراموش کردنشان
بار ها خودت را شکسته ای
پاسخ
سپاس شده توسط: آرنوشا
#5
عالییییییییی بودasna
آنقدر بغــض هایم را فرو دادم و خندیدم که
خدا هم باورش شد که چیزی نیستــــ
پاسخ
سپاس شده توسط: آرنوشا ، v.a.y
#6
حال کردیم اساسی!!!!!asnaasnaasnaasnaasnaasnaasna
حرفه حق جواب نداره!
All day, all night, I’ll be waitin’ standby
Can’t stop because I love it, hate the way I love you
All day all night, maybe I’m addicted for life, no lie.
I’m not too shy to show I love you, I got no regrets
I love you much, too much to hide you, this love ain’t finished yet.
پاسخ
سپاس شده توسط: v.a.y
#7
فقط كاش مامانش، سر صبحي يه اسپند واسه اين بچه زحمتكش و خانواده دوست و جامعه دوست دود مي داد..xcvb
كلي خنديدم.. مرسي... asna
درگيرم شو
اما
دلگير نشو...
پاسخ
سپاس شده توسط: v.a.y
#8
ببينيد چقدر زحمت كشه azsx
به نام خدایی که به گل ، خندیدن آموخت . . .
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
ای جان چقدر کار میکنه خسته میشهasna
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
خدا این جور پسرارو از ما نگیرهasnaاگه نباشن پس ما طنز کیارو بخونیم بهشون بخندیمasnaasnaasnaasnaasna
سه جمله آخر کوروش :


تابوتم را پزشکان حمل کنندتا همه بدانند هیچ طبیبی نمیتواند جلومرگ را بگیرد .

تمام طلاهایم را در مسیر حرکتم بریزید تا مردم بدانند مال نتوانست نجاتم دهد.

دست هایم را از تابوت بیرون بگذارید تا بدانند که باید با دست
خالی رفت.

« بیهوده متاز که مقصد خاک است »
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  طنز؛ چگونه مجری تمام برنامه‌های سیما شویم؟ صنم بانو 1 76 ۲۶-۱۱-۹۶، ۱۲:۱۹ ب.ظ
آخرین ارسال: taranomi
  برنامه روزانه مردم کشورهای مختلف دنیا!! hadis hpf 6 320 ۲۲-۰۹-۹۴، ۰۶:۴۵ ب.ظ
آخرین ارسال: محبوب
  داستان جالب برنامه نويس و مهندس MINA08 1 264 ۱۲-۱۲-۹۳، ۱۰:۲۱ ب.ظ
آخرین ارسال: • Niha •

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
rainy girl (۲۶-۰۵-۹۵, ۰۶:۵۳ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان