امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بفرمایید شعر
#41
در سرا پرده جان،
خلوت جانانه خوش است.

bcmhaagaaj


پاسخ
سپاس شده توسط:
#42
گوشه ی چشم بگردان و مقدر گردان
ما که هستیم در این دایره ی سرگردان؟
فاضل نظری


پاسخ
سپاس شده توسط:
#43
نیستی کم! نه از آینه نه حتی از ماه
که ز دیدار تو دیوانه ترم تا از ماه
من محال است به دیدار تو قانع باشم
کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه
فاضل نظری


پاسخ
سپاس شده توسط:
#44
دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت
زندگی بعد تو بر هیچ کس آسان نگرفت
چشمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند
شعله ای بود که لرزید ولی جان نگرفت
دل به هر کس که رسیدیم سپردیم ولی
قصه عاشقی ما سر و سامان نگرفت
تاج سر دادمش و سیم زر، اما از من
عشق جز عمر گرانمایه به تاوان نگرفت

mara ‌فاضل نظری


پاسخ
سپاس شده توسط:
#45
آشکارا نهان کنم تا چند؟
دوست می دارمت به بانگ بلند
Shy


پاسخ
سپاس شده توسط:
#46
او به من گفت که دیر آمده ام دیر شده ست
دل من میل ندارد به شما، پیر شده ست
صید شیری شده ام خسته و دل آزرده
هوس پنجه به دل مانده و او سیر شده ست
چِقَدر گرگ که در حسرت من میسوزند
من کنار تو و قلبم به تو زنجیر شده ست
حرف هایت چقدر آتش جانم بودند
دل بیچاره ام از حرف تو تحقیر شده ست
چه بخواهی چه نخواهی چه مرا پس بزنی
با تو قلبم و وجودم همه در گیر شده ست




آراه ریوندی


پاسخ
سپاس شده توسط:
#47
گرگ زادی و دل شیر برایت رفته است
قلب دریاییِ یک شاه به پایت رفته است
عاشقی کردم و یک عمر خیانت دیدمآ
ری این عمر به جبران خطایت رفته است
گرچه دل در ماجرای بین ما تقصیر داشت
لیک او سمت کمینگاهِ صدایت رفته است
این چنین با من جفا داری بگو اندیشه ات
سوی روز محشر و سوی خدایت رفته است؟!
بعد از امشب جنگلت ای گرگِ نر بی شیر ماند
از دیارت عاشق بی دست و پایت رفته است


آراه ریوندی


پاسخ
سپاس شده توسط:
#48
مبتلا کرده است دل ها را به درد دوری اش
نرگس پنهان من با مستی اش مستوری اش
آه می دانم که ماه من سرک خواهد کشید
کلبه ی درویشی ام را با همه کم نوری اش
آسمانی سر به سر فیروزه دارد در دلش
گوش ها مست تغزل های نیشابوری اش
یک دم ای سرسبزی یک دست در صورت بدم
تا بهاران دم بگیرد با گل شیپوری اش
ماه می گردد به دنبال تو هر شب سو به سوآ
سمان را با چراغ کوچک زنبوری اش
آنک آنک روح خنجر خورده ی فردوسی است
لا به لای نسخه ی سرخ ابو منصوری اش
بوسه نه جمع نقیضین است در لب های او
روزگار تلخ من شیرین شده است از شوری اش
گر بیایی خانه ای می سازم از باران و شعر
ابرهای آسمان ها پرده های توری اش …


سعید بیابانکی


پاسخ
سپاس شده توسط:
#49
می سوزم از فراقت با دیدگان تر من
هم آبم و هم آتش دریای شعله ور من
چشم انتظاری من، شب را سیاه تر کرد
از بس ستاره چیدم از شام تا سحر من

سعید بیابانکی


پاسخ
سپاس شده توسط:
#50
نتوان گفت که این قافله وا‌می ماند
خسته و خُفته از این خیل جدا می ماند
این رهی نیست که از خاطره‌اش یاد کنی
این سفر همره تاریخ به جا می‌ماند
دانه و دام در این راه فراوان اما
مرغ دلسیر، ز هر دام رها می‌ماند
ميرسيم آخر و افسانۀ واماندنِ ما
همچو داغی به ‌دل حادثه ها می‌ماند
بی‌صداتر ز سکوتیم، ولی گاه خروش
نعره ی ماست که در گوش شما می ماند
بروید ای دلتان نیمه! که در شیوه ی ما
مرد با هر چه ستم، هر چه بلا می ماند



محمد علی بهمنی


پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  درخواست شعر درباره ایران minaa 4 479 ۱۵-۰۸-۹۷، ۰۲:۳۸ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa
Star مشاعره با شعر های خواننده ها ... ! ونوشه 1,009 58,705 ۱۲-۰۶-۹۷، ۱۲:۳۲ ب.ظ
آخرین ارسال: tanin93
  شعر گرافی سعدی ! !!Tina!! 17 1,050 ۲۳-۰۸-۹۶، ۰۸:۲۱ ب.ظ
آخرین ارسال: !!Tina!!

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
11 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
admin (۱۹-۰۸-۰, ۰۹:۵۵ ق.ظ)، صنم بانو (۱۹-۰۸-۰, ۱۰:۱۵ ق.ظ)، دخترشب (۱۷-۰۸-۰, ۰۳:۰۵ ق.ظ)، دختربهار (۱۹-۰۷-۰, ۱۱:۱۰ ق.ظ)، minaa (۱۶-۰۸-۰, ۰۱:۲۶ ق.ظ)، Mr. pickle (۱۶-۰۸-۰, ۱۲:۵۲ ق.ظ)، arom (۱۱-۰۸-۲, ۱۰:۱۷ ب.ظ)، Aradel.M (۰۳-۰۹-۱, ۰۴:۲۰ ب.ظ)، mahdi942 (۰۳-۰۹-۰, ۰۳:۴۹ ب.ظ)، arashke (۲۰-۰۸-۰, ۰۶:۵۹ ب.ظ)، qaz111 (۱۷-۰۸-۲, ۱۱:۳۱ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان