امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دکتری برای خواستگاری دختری رفت !+ داستان جالب
#1
[عکس: L138424973036.jpg]



دکتری برای خواستگاری دختری رفت ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مادرت به عروسی نیاید.

آن جوان در کار خود ماند و پیش یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت: در سن یک سالگی پدرم مرد ومادرم برا اینکه خرج زندگیمان را تامین کند در خونه های مردم رخت و لباس میشست

حالا دختری که خیلی دوستش دارم شرط کرده که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است نه فقط این بلکه این گذشته مادرم مرا خجالت زده کرده است به نظرتان چکار کنم

استاد به او گفت:از تو خواسته ای دارم به منزل برو و دست مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و بهت میگم چکار کنی

و جوان به منزل رفت و اینکار را کرد ولی با حوصله دستای مادرش را در حالی که اشک بر روی گونه هایش سرازیر شده بود انجام داد زیرا اولین بار بود که دستان مامانش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده وتماما تاول زده و ترک برداشته اند را دید

طوری که وقتی آب را روی دستانش میریخت از درد به لرز میفتاد.

پس از شستن دستان مادرش نتونست تا فردا صبر کند و همون موقع به استاد خود زنگ زد و گفت:

ممنونم که راه درست را بهم نشون دادی من مادرم را به امروزم نمیفروشم چون اون زندگی را برای آینده من تباه کرد . . .

به سلامتی همه مادرا
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه


 
پاسخ
#2
خدا سایه ی هیچ پدر مادری را از سر فرزنداش کم نکنهTongueTongue
ﭘﺴﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻗﻬﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ....
ﺍﺱ ﺑﺪﻩ ﺑﮕﻪ:...... ﻫﯽ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ!!!
ﻗﻬﺮﯼ ﮐﻪ ﻗﻬﺮ ﺑﺎﺵ ﺑﻪ ﺩﺭﮎ :|
ﻓﻘﻂ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺧﻄﺎ ﮐﻨﯽ ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﺗﻮ ﺧﻮﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻢ...
پاسخ
سپاس شده توسط: sadaf ، MeNa ، fire boy ، شیرین فرهمندپور ، دخترشب
#3
به سلامتی همه مادراااااااااااااااااااااااااا
پاسخ
سپاس شده توسط: MeNa ، fire boy ، شیرین فرهمندپور
#4
مرسی ...خیلی آموزنده بود mara
*باران همیشه میبارد اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند*

نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن*
پاسخ
سپاس شده توسط: MeNa ، fire boy ، شیرین فرهمندپور
#5
از مرگ نمی ترسم
[b]
من فقط نگرانم
[i]
که در شلوغی آن دنیا

مادرم را پیدا نکنم ...
mara
[/i][/b]
چقَـבر پــَـر می ڪِشَـב دلـَـــمـ
بـﮧ هــَـــوآی تـُـو
پاسخ
سپاس شده توسط: sadaf ، fire boy ، شیرین فرهمندپور
#6
مرسی خیلی قشنگ بود
jue t`aim
پاسخ
سپاس شده توسط: fire boy ، شیرین فرهمندپور
#7
خیلی زیبا
سپاس فراوان...!
به نام خدا
زندگی رسم خوشایندیست
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه ی عشق
زندگی تجربه ی یک شب پره در تاریکیست
زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی گل به توان ابدیت
زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما
زندگی هندسه ساده و یکسان
نفسهاست....
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
آفرين دكتر
امضای خدا پای تمام آرزوهایتان....
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
همه خوبی ها مهربانی ها و عشق و محبت خلقت را جمع کردند و فشردند و قطره ای از ان چکید و نام او شد مادر

maramaramara
آمدن ' بودن ' شدن ' رفتن
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
شعر قلب مادر هستا.................باید از این یاد بگیرهTongueTongueTongueTongueTongueTongue
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  داستان تکان دهنده/ یک چشم صنم بانو 1 332 ۰۶-۱۲-۹۹، ۱۲:۱۴ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  داستان تکان دهنده/ تصادف ماشین صنم بانو 0 269 ۰۶-۱۲-۹۹، ۱۲:۰۸ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  داستان غم انگیز دفتر خاطرات صورتی صنم بانو 1 227 ۰۶-۱۲-۹۹، ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
12 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
varesh (۰۸-۰۴-۹۴, ۰۲:۵۱ ب.ظ)، ملکه برفی (۰۹-۰۴-۹۴, ۰۸:۰۹ ب.ظ)، SilentCity (۰۹-۰۴-۹۴, ۱۱:۰۱ ب.ظ)، farnoosh-79 (۰۹-۰۴-۹۴, ۰۶:۱۶ ب.ظ)، sara.samii (۰۹-۰۴-۹۴, ۰۸:۰۸ ب.ظ)، ghazaleh (۰۸-۰۴-۹۴, ۰۲:۴۵ ب.ظ)، الهه ی شب (۱۰-۰۴-۹۴, ۱۲:۲۳ ق.ظ)، eris (۰۹-۰۴-۹۴, ۰۷:۰۲ ب.ظ)، elaheh.p (۰۹-۰۴-۹۴, ۰۶:۱۳ ب.ظ)، آشوب (۱۰-۰۴-۹۴, ۱۲:۲۸ ق.ظ)، 2fan2314 (۱۶-۰۵-۹۴, ۰۵:۱۱ ب.ظ)، دخترشب (۲۰-۰۶-۹۶, ۱۱:۲۰ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان