امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سخنان گوته
#1
[عکس: 6275580852.jpg]


یوهان ولفگانگ گوته نه تنها یک شخصیّت بزرگ ادبی آلمان است، بلکه می توان او را در رشته های گوناگون از متفکران بزرگ قرن هیجدهم شمرد. پدرش یکی از صاحب مقامات درباری بود و خود به سال 1947 در فرانکفورت بدنیا آمد. در شانزده سالگی برای تحقیق حقوق او را به دانشگاه لایپزیک فرستادند ولی روح پر لهیب افزون خوی او به آن خرسند نمود و بیشتر به مطالعه ادب و فلسفه گذراند، ولی با این همه تحصیل حقوق را به پایان رسانید و در شیمی و کالبد شناسی و معماری هم کار کرد. در اشتراسبورگ دلباخته دختر نوزده ساله وزیری شد. این ماجرای عشقی در روح حساس گوته سخت اثر گذاشت، گر چه کار به زناشوئی نکشید. پس از این ماجرا، گوته دیگر تن به ازدواج نداد، مگر پس از سالها دوستی و زندگی با معشوقه ای به نام کریستیان که خانه ای هم برای گوته آماده ساخته بود. مدّت کوتاهی در وتزلار به سر برد و صحنه های رقیق و محزون "ورتر"، که نام او را در جهان بلند آواز ساخت، در همانجا نوشته شد. سپس فوست را آغاز کرد، و پس از چند سال زحمت، این شاهکاری که میان انگلیسی زبانان شهرت و محبوبیّت بسیار دارد، به پایان رسید. به سال 1775 در شهر ویمار رحل اقامت افکند و در این هنگام به عنوان یک شخصیّت برجسته سیاست و ادب شناخته می شد. شمع جمع دوستان و راهنمای فکری آنان گردید. به سویس ایتالیا سفر کرد و ره آورد این مسافرتها، کتاب های ایفی ژنیا، اگموت، تاسو و چند کتاب دیگر بود. در 1792 در جدال علیه فرانسه شرکت کرد که شرح ناکامی آنرا بعدها نوشت. چون "ساکس ویمار" در گذشت او هم به یکباره از سیاست کناره گرفت و به گوشه ای نشست و تا 22 مارس سال 1832 که بدرود زندگی گفت، منحصراً به کار نویسندگی پرداخت. در مقایسهاو با شکسپیر، گفته اند: "که آنچه شکسپیر از درون خود الهام گرفته، گوته با ممارست و مطالعه زیاد آموخته است." گوته گرچه از الهامات شاعرانه عصر الیزابت برخوردار نبوده امّا قوه تفکّر بسیار وسیع و قریحه سرشار و بار آورش او را به مقام معنوی بسیار والا رسانده است و این قولی است که جملگی برآنند




.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
برخي نوميدانه در قيد بندگي هستند و به غلط چنين مي پندارند كه آزادند.


به زودي روزگار انتقاد و عيب جويي به پايان مي رسد و به وسيله پيشرفت تمدن، آزادي انديشه به تمام معني در جهان حكمفرما مي شود و همه كس مي تواند به دلخواه خود راجع به فلسفه وجود بيانديشد.


انسان نه براي حل و فصل مسائل جهان هستي، بلكه براي يافتن اينكه چه بايد بكند، پا به گستره‌‌ي وجود نهاده است.



هر ترديد و دودلي، يك تاخير در پي دارد و روزها با افسوس خوردن بر فرصت‌هاي از دست رفته هدر مي‌رود.

فقط كافي‌ست برخيزيد و وارد ميدان كارزار زندگي شويد تا كار، كامل شود و به پايان برسد.

از بسياري چيزهاي بزرگ مي‌گذريم، ولي به ندرت، در امور جزئي، از خودگذشتگي مي‌كنيم.

عاشق شويد و بلندهمتي را پيشه‌ي خود سازيد، زيرا اينها بالهاي نيرومندي هستند كه شما را به قله‌هاي بلند كاميابي مي‌رسانند.

براي بيشتر داشتن، نخست بايد بيشتر بشويد.

ثروت حقيقي چيست؟ آفتابي كه بر گدا و توانگر يكسان مي تابد. تو اي توانگر، دل رنجه مكن كه چرا گدا نيز در دنياي خويش خوشبخت است.

بايد پيوسته دگرگون شده، تجديد حيات كرده و جوان گرديم، در غير اين صورت، متعصب و سخت مي شويم.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
زندگي اندك اندك به هر كس مي فهماند چه كاره است.


اين تضادها هستند كه ما را به كاميابي مي رسانند.


من در تولد خود نقشي نداشتم و در مرگ خود نيز نقشي ندارم؛ نقش من همه در زندگي من است.


كسي كه از مرگ مي ترسد از زندگي هم مي ترسد؛ زيرا مرگ و زندگي از يكديگر جدايي ناپذيرند و هر دو، جلوه ي يك حقيقت به شمار مي روند.


حتي هنگام مرگ نيز وابستگي به قوت اراده و نيروي خواستن در ما وجود دارد.


از همه چيز مهمتر در زندگي آن است كه انسان هدفي داشته و براي رسيدن به هدف خود داراي استعداد كافي باشد.


بهتر است پيش از آنكه شخصي ساعتي را تلف شده بداند، سرگرم بي ارزش ترين كار گردد.


هيچ چيز ارزشمندتر از همين امروز نيست.


هر شك و ترديدي تأخيرهاي خاص خود را به همراه دارد و ايام، با افسوس بر روزهاي از دست رفته مي گذرد.


گرفتن تصميم، اراده مي خواهد و اجراي تصميم، قدرت؛ اراده و قدرت دو بال نيكبختي هستند و بدون بال نبايد پريد.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
سلام ، ممنونم .
مطالبتون برای من بسیار آموزنده و پرمحتوا بود!mara
"مهربانی" مهمترین اصل "انسانیت" است .
اگر کسی از من کمک بخواهد یعنی من هنوز روی
زمین ارزش دارم.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
كاري نيست كه نتوان با اراده از پيش برد. همه ي دشواريهايي كه براي من پيدا شده به ياري اراده و اقدام، از بين برده ام.


هيچ كس تا زماني كه نيروهايش را نيازموده، نمي داند كه دامنه ي آنها تا چه اندازه گسترده است.


مراقب باش كه نيروهايت را بر سر مسايل پراكنده از دست ندهي. هميشه تلاش كن كه آنها را متمركز كني.


يا كاري را آغاز نكن يا براي انجام آن از همه ي نيروي خود بهره بگير.


پر اهميت ترين كارها هرگز نبايد قرباني كم اهميت ترين كارها شوند.


به وظيفه ي خود آن گونه كه لازم است عمل كنيد؛ زيرا در اين صورت راه شما آشكار مي شود و در آن، تاريكي وجود نخواهد داشت.


وظيفه اي را كه از همه به شما نزديكتر است، انجام دهيد.


هر نويسنده تا حدي چهره ي خويش را در آثارش آشكار مي سازد، حتي اگر اين كار بر خلاف ميل اش باشد.


فقط هنگامي يك نويسنده مي تواند اثري مهم به وجود آورد كه كاملاً گوشه گير شود.


براي اينكه نويسنده اي باشيد كه ساده و روان بنويسد، سزاوار است كه آزاد انديش باشيد.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
كسي كه شادماني را در خانه‌اش بيابد، شادترين انسان روي كره‌ي زمين است؛ خواه شاه باشد يا دهقان.


زيبايي ناپايدار و فضيلت جاودانه است.


اگر به مهماني گرگ مي رويد، سگ خود را به همراه ببريد.


استعداد در فضاي آرام رشد مي كند و شخصيت در جريان كامل زندگي.


نخستين وظيفه هر فرد آن است كه استعدادهاي خود را پرورش دهد و از تواناييهاي خويش استفاده كند.


اگر هنري داري، بياور. در غير اين صورت، هنرنمايي نكن كه رسوايي به بارخواهد آورد.


فكر كردن بسيار آسان است و عمل كردن، بي نهايت دشوار. هيچ چيز در زندگي مشكل تر از اين نيست كه انسان، افكار خود را به عرصه عمل گذارد.


يك كار نيك گاهي يك شخص، يك ده، يك شهر و يا يك ملت را رهايي بخشيده و به پيشرفت مي رساند.


كسي كه مي خواهد خود را از مصيبت ها برهاند، بايد در جستجوي لذات خيالي نباشد. چه اگر باشد، همچون نابينايي است كه راه را از چاه تشخيص نمي دهد.


مهرباني رشته زريني است كه افراد اجتماع با آن به هم پيوند مي خورند.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
اگر انساني، كتابي را مي‌نويسد، بگذاريد فقط آنچه را مي‌داند بر روي كاغذ بياورد؛ من به اندازه‌ي خودم از آن برداشت مي‌كنم.


اشخاص بزرگ و با همت به كوه مانند كه هر چه به ايشان نزديك شوي، بزرگي و شكوه آنان بيشتر براي تو روشن مي گردد و مردم پست و كم تلاش سراب را مانند كه چون كمي به آنان نزديك شوي، به زودي پستي و ناچيزي خود را بر تو آشكار سازند.


سعادتمند كسي است كه هر چه پيرتر شود، مهربانتر گردد.


خوشبخت ترين افراد كسي است كه دانش و حكمت ديگران را قدر بداند و از خوشبختي ديگران احساس خوشحالي كند.


هر زمان پيرمردي زير خاك مي رود، يك كتاب تاريخ زير خاك پنهان مي شود.


روح انسان آب را مي‌ماند، از آسمان فرود مي‌آيد و بر آسمان برمي‌بالد و آنگاه دوباره به زمين باز مي‌گردد، يك پيوستگي ابدي.


هنرمند به تنهايي، ارواح را مي‌بيند، ولي زماني كه از او خواسته مي‌شود ارواح را پديدار سازد، همه ي آنها را مي‌بينند.


زيبايي، بزرگتر از خوبي است، زيرا دربرگيرنده ي خوبي نيز مي‌شود.


هيچ چيز بيش از امروز ارزش ندارد.


اگر زمانِ خود را به گونه ي درست به كار گيريم، هميشه زمان كافي خواهيم داشت.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
افراد، ويژگي خود را بيشتر از همه با اين نشان مي دهند كه به چه چيز مي خندند.


با زبان شعر بهتر مي توان در دلها نفوذ كرد.


سند پاره مي شود اما عهد نه.


اجراي عهد به سواد و زور و ثروت نيست، به ذات و سرشت است.

آن كه در جايگاه نخست است، حتماً داراي نقش نخست نيست. چه بسيار پادشاهان كه از سوي وزيرانشان و چه بسيار وزرا كه از سوي منشي هايشان اداره مي شوند.

مي توانم عهد كنم كه صاف و بي پرده باشم، در عين اينكه ممكن است بي طرف هم نبوده باشم.
ما مي توانيم بخشش هاي بزرگ داشته باشيم، اما در مورد چيزهاي كوچك به ندرت از خودگذشتگي به خرج مي دهيم.

كسي سزاوار آزادي است كه بتواند بر هوس هاي خود چيره شود.

جواني منزلي است كه مابين مسافت كودكي و پيري واقع شده است. روزگار نيكبختي و كاميابي زندگي در آنجا مي گذرد.


مردمان جهان از خُرد تا بزرگ، تارهاي سست از آرزوهاي گران بر گرد خويش مي تنند و خود، عنكبوت وار ميان آنها جاي مي گيرند. ناگهان ضربت جارويي اين تارهاي سست را از هم مي گسلد. آنگاه همه فرياد بر مي آورند كه كاخي آراسته به دست ستم ويران شده است.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
حتي كودكان نيز آرزو دارند و اگر ما خبر نداريم براي اين است كه نمي توانند سخن بگويند.


هيچ دلبستگي اي نيست كه روزي به نفرت مبدل نشود؛ حتي مهر مادري.


هيچ تاريخي به دور از حب و بغض و اشتباه نيست.


به نظر من، هديه اي كه موجب خوشنودي كوچك شود بسيار ارزشمندتر از هداياي پر زرق و برقي است كه وسواس و خودنمايي هديه دهنده، تنها موجب كوچكي ما مي شود.


سفر بايد اسباب سرور و شادماني و تمدد [ =ترنجيدگي ] اعصاب باشد، نه دلهره و خشونت و جنگ اعصاب.


پژوهش بي آنكه خستگي بشناسد، از پي قانون، علت، چرا و چون، مي كوشد و مي پويد.


تا زماني كه توان انديشيدن و امكان دوست داشتن داري، به راستي چيزي از دست نداده اي.


آنگاه كه خويشتن را فراموش كنيم، همه چيز ما را فراموش مي كند.


انسان شريف، شريف ها را جذب مي كند و راه ماندن با آنها را مي داند.


طبيعت همانند بيماري جسماني در برابر ضعف اخلاقي واكنش نشان مي دهد. زماني كه بر دامنه ي خطر افزوده مي شود به همان نسبت بر ميزان شهامت فرد نيز افزوده مي گردد.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
اگر از نعمتهايي كه خداوند هر روز به ما مي دهد با آغوش باز لذت بريم، هنگامي كه بدي فرا مي رسد، نيروي كافي براي تاب آوردنش داريم.


تشويق پس از نكوهش، همچون آفتاب پس از رگبار باران است.


شما مي توانيد همه ي آدمهاي دنيا را با تمام انديشه هاي گوناگون بيازماييد، اما خواهيد ديد كه دوستي آدم هاي خداشناس پايدارتر است.


گل، شادي آفرين است. بگذار همه از اين شادي سهمي داشته باشند.


پرپر كردن يك گل، ستم به همه ي طبيعت است.


عاشق تنها زيبايي چهره را مي بيند و دانا زيبايي سيرت را و عارف هر دو زيبايي را.


زيبايي به هرجا كه وارد شود مهمان عزيزي است و پذيرايي خواهد شد.


دشواريهاي دنيوي نمي توانند حس زيبايي را كه خداوند در روح انسان آفريده است از ميان بردارند.


عشق ورزيدن هنري بس بزرگ است كه هر چند عاشق را زر و زور نمي بخشد، او را همسنگ بزرگترين قهرمانان جهان مي كند


عشق تند درماني ندارد و هر دوايي آن را شديدتر و تندتر از پيش خواهد كرد.
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  سخنان بزرگان دخترشب 12 546 ۱۹-۰۸-۹۹، ۰۳:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: دخترشب
  سخنان تصویری زیبا از بزرگان !!Tina!! 37 3,035 ۱۷-۰۱-۹۷، ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: !!Tina!!
  مجموعه ای از سخنان دکتر الهی قمشه ای !!Tina!! 7 748 ۰۹-۱۰-۹۶، ۰۵:۱۶ ب.ظ
آخرین ارسال: !!Tina!!

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان