امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شعرانه
تو تنها نیستی
یادت بیادم هست
میدانی؟

دل غمدیده ات
دریای خوبی هاست
میدانی؟

مبادا شیشه قلبت ترک بردارد
از غمها!!!

همیشه قلب من با قلب تو
معناست میدانی؟


پاسخ
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست
mara ‌استاد فاضل نظری


پاسخ
دوایی دارم آخر من ز جالینوس پنهانی
که من این درد پهلو را نمی‌دانم نمی‌دانم

مرا دردی است و دارویی که جالینوس می گوید
که من این درد و دارو را نمی‌دانم نمی‌دانم
مولانا


پاسخ
سپاس شده توسط: mahdi942 ، mahdi942 ، صنم بانو ، صنم بانو
ای دل شکایت می کنی ؟ از دلبر مه روی من ؟؟؟
صد سال گر زهرم دهد ،،، من نوش جانم می کنم  Shy
راحم_تبریزی


پاسخ
سپاس شده توسط: mahdi942 ، mahdi942 ، mahdi942 ، صنم بانو
چند وقتیست رگم نبض غریبی دارد
جایی اصلا مرضِ عشق طبیبی دارد؟!
دلْ جوان باد اگرش هست، همان پیر که گفت :
عشق هر قدر فراز است نشیبی دارد!
حرفْ حرف از لب تو، توت زمین میریزد
خوش بحال اش که در این معرکه جیبی دارد!
رنج، شادی، نرسیدن، غم و دیدار و وصال
هر کس از حادثه ی عشق نصیبی دارد
هرگز از وسوسه ی هیچ اناری نچشد
آنکه از شاخه ی احساس تو سیبی دارد
چشمِ برخیز ندارم منِ موسا به عصا
ای خوش عیسا که پس از مرگ صلیبی دارد!
از نظر بازیِ کفتار گرفتم که در عشق
شیر هم با همهْ کوپال رقیبی دارد!
 
حمزه_کریم_تباح_فر


پاسخ
عشق بعضي وقتها از درد دوري بهتر است
بي قرارم کرده و گفته صبوري بهتر است
توي قرآن خوانده ام... يعقوب يادم داده است:
دلبرت وقتي کنارت نيست کوري بهتر است
نامه هايم چشمهايت را اذيت مي کند
درد دل کردن براي تو حضوري بهتر است
چاي دم کن... خسته ام از تلخي نسکافه ها
چاي با عطر هل و گلهاي قوري بهتر است
من سرم بر شانه ات ؟..... يا تو سرت بر شانه ام؟.....
فکر کن خانم اگر باشم چه جوري بهتر است ....؟

حامد عسگری


پاسخ
سپاس شده توسط: صنم بانو
مِۍرسَـدغَـم‌هـٔاۍِبۍپـٰایـٰان
بِه‌پـٰایـٰان
غـَم‌مَخۅر...
Shy


پاسخ
یک کافه، دو دلبر ودو فنجان چایی
آهنگ و سه تار و یک شب رؤ یایی
یک محفل عشق، با دو قلب عاشق
ای یار، نصیبت این چنین شبهایی..
                   
mara


پاسخ
سپاس شده توسط: صنم بانو
شانه ام را غم و شب بر تن دیوار زدند
چشم های غزلم تا به سحر زار زدند
رفتنت زمزمه شد بین همه مردم شهر
همه با هم خبر مرگ مرا جار زدند
آن کسانی که بریدند نفس های مرا
تا کشیدم دو سه پک طعنه به سیـ ـگار زدند
آمدم تا که تو را قرض بگیرم ازشب
ابرها زود ولی شوق مرا دار زدند
صحبت از عشق تو شد بین طرفدارانت
کیسه کیسه غم و حسرت به دلم بار زدند
غرق نجوای تو از عشق شکایت کردم
عقل و منطق همگی بانگ خبردار زدند

زهرا سلیم


پاسخ
سپاس شده توسط: صنم بانو
کاش زلزله در ذهن بشر می افتاد
کاش درذهن بشر شوروشرر می افتاد
کاش میشد زمان هم به عقب برمیگشت
فکر مال و طمع و حرص زسر می افتاد
کاش میشد همگی ساده شویم مثل قدیم
شیله و پیله وحیله ،ازسروجان بشر می افتاد
کاش میشد بجای زرو اندوزی آن
طوق زرین همان ،گردن خر می افتاد
کاش زلزله در ذهن بشر می افتاد
شوروشادی و شعف ، قلب بشر می افتاد


پاسخ


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
13 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
~ MoOn ~ (۰۵-۰۷-۰, ۰۹:۲۶ ب.ظ)، صنم بانو (۲۱-۰۱-۳, ۰۸:۴۱ ب.ظ)، دخترشب (۲۵-۰۷-۰, ۱۱:۳۱ ق.ظ)، دختربهار (۲۳-۰۶-۰, ۱۰:۲۶ ب.ظ)، minaa (۰۷-۰۷-۰, ۰۴:۳۳ ب.ظ)، دختر ماه (۱۲-۰۷-۰, ۰۴:۴۶ ب.ظ)، B.gh@neh (۱۴-۰۴-۰, ۱۰:۱۷ ب.ظ)، Mr. pickle (۰۵-۰۵-۰, ۰۴:۰۹ ب.ظ)، arom (۱۱-۰۸-۲, ۱۰:۴۵ ب.ظ)، Aradel.M (۲۱-۰۳-۰, ۰۷:۰۱ ب.ظ)، mahdi942 (۱۳-۰۹-۰, ۰۸:۴۷ ق.ظ)، arashke (۰۲-۰۹-۰, ۰۱:۵۱ ب.ظ)، qaz111 (۱۷-۰۸-۲, ۱۱:۳۰ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان