امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شعرانه
ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست
آن بانگ بلند صبحگاهی
وین زمزمه شبانه از توست
من انده خویش را ندانم
این گریه بی بهانه از توست
هوشنگ ابتهاج


پاسخ
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می‌بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن‌چنان نزدیک است
که چو بر می‌کشم از سینه نفس
نفسم را برمی‌گرداند

هوشنگ ابتهاج


پاسخ
عاقبت بعد از هزاران زنگ و پیغام آمدی
خانه ام را موزه کردند و سرانجام آمدی
آمدی تشریف بردی بی سلام و بوسه ای
مثل ماموران تشریفات اعدام آمدی
احتمال سکته ام را پیش بینی کرده ای
یا که از ناز تو بود آرام آرام آمدی
ماه را دیدم لبش لرزید حرف اما نزد
چارده شب بعد از آن شب که لب بام آمدی
دل به دستت دادم و گفتی که سیرم، می روم
روزی ات بوده بیا بنشین سرشام آمدی
ریسمان ها دور دست و پای من پیچیده بود
آمدی اما برای دیدن دام آمدی
در خودم پیچیده بودم ناگهان برخاستم
با دوای قطعی درمان سرسام آمدی

 
آرش شفاعی


پاسخ
هرگز من و جنون مرا دست کم نگیر…
زیرا به سهم خود، دو-سه دیوانه خانه‌ام!


پاسخ
عشق آمد، چند روزی نیز دست و پا زدم
پیش بینی‌ها تحقّق یافت؛ آخر جا زدم
پیش بینی‌ها تحقق یافت روحم بغض کرد
گریه‌ها را پهن کردم، خنده‌ها را تا زدم
فکر می‌کردم که پایان زمستان بشکفم
چند روزی مانده فروردین شود، سرما زدم
گوشه‌ای افتاده بودم عشق دستم را گرفت
دست بر زانو نهادم، آستین بالا زدم
گاه با سعدی به افسون غزل عاشق شدم
گاه حرف از عشق با افسانه‌ی نیما زدم
گفته بودند از مسیر بیستون رد می‌شوی
عشق کاری کرد خود را کوهکن هم جا زدم
مثل قیس عامری مجنون نبودم هیچ‌وقت
گل خریدم بعد زنگ خانه‌ی لیلا زدم
سهمم اوج آخر اسطوره‌ی آرش نبود
دل به موج سهمگین قصّه‌ی سارا زدم
جای خوشحالی‌ست خود را در همین پایان شعر
در دلت جا کرده‌ام، یک عمر اگر درجا زدم


پاسخ
از صد آدم یک نفر انسان خوبی می شود !
آخرش دوران ما دوران خوبی می شود !
میشود خودکامه کم کم مهربان و دست کم
شهر ما هم صاحب زندان خوبی می شود !


پاسخ
هر چه بر ما می رود از خواهش دل می رسد
از دل خوش باور و کج فهم و غافل می رسد !
غالباً در وقت اجرایی شدن هر نقشه ای
دست کم در چند جا حتماً به مشکل می رسد
می رود اینجا سر هر بی گناهی روی دار !
بار کج این روزها اغلب به منزل می رسد!


پاسخ
بدون مشورت با من، خودش تصمیم میگیرد!
نمیدانم که قلبم از کجا تعلیم میگیرد
من از روز تولد تا کنون از بس که دلتنگم
همیشه روز میلادم دل تقویم میگیرد!
چرا حس میکنم در جای دوری که نمیدانم!
یکی هر شب برایم مجلس ترحیم میگیرد!
مرا اینقدر در محدودیت نگذار! می میرم!
که قلب کشوری در موقع تحریم میگیرد!
نگو در یک زمان خاص باید منتظر باشم!
دل ِ ساعت اگر زنگش شود تنظیم، میگیرد!
به آرامی مرا توجیه کن، گر ساده دل هستم
که قلب ساده گاه از شدت تفهیم، میگیرد!
همه در موقع تصمیم گیری در پی عقلند!
برای من ولی تنها دلم تصمیم میگیرد !


پاسخ
جنگلی سبزم ولی کم کم کویرم می کنی
من میانسالم، تو داری زود پیرم می کنی
نیمه جانم کرده ای در بازی جنگ و گریز
آخر از این نیمه جانم نیز سیرم می کنی
این مطیع محض، دست از پا خطا کی کرده است؟
پس چرا بی هیچ جرمی دستگیرم می کنی؟ !
سالها سرحلقه ی بزم رفیقان بوده ام
رفته رفته داری اما گوشه گیرم می کنی!
تا به حال از من کسی شعر بدی نشنیده است
آخرش از این نظر هم بی نظیرم  می کنی !
من همان سرباز از لشکر جدا افتاده ام
می کُشی یکباره آیا، یا اسیرم می کنی؟


پاسخ
مدتی بود لبم ، روزه ی لب های تو داشت
روزه ی شهدِ لب لعلِ مربای تو داشت
چشم من، تشنه ی آن چشمه ی نوشین تو بود
دل نگو ، ذکرِ لبش، نام مقفّای تو داشت
قد تو سرو سهی، قامت تو قدّ قیام
چه کسی، قامت و روی و قد و بالای تو داشت
عشق، تعبیرِ قشنگی است برایم از توورنه،
کمتر سخنی بود که معنای تو داشت
شهدِ شیرینِ لبت، نوبه ی افطارم بود
شبنم روی گلت، عطر و مسمّای تو داشت
جان گرفتم به نگاه تو و کردم افطار
روزه ی عشقِ دلی را که تمنّای تو داشت
 
افشین یداللهی


پاسخ


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
13 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
~ MoOn ~ (۰۵-۰۷-۰, ۰۹:۲۶ ب.ظ)، صنم بانو (۲۱-۰۱-۳, ۰۸:۴۱ ب.ظ)، دخترشب (۲۵-۰۷-۰, ۱۱:۳۱ ق.ظ)، دختربهار (۲۳-۰۶-۰, ۱۰:۲۶ ب.ظ)، minaa (۰۷-۰۷-۰, ۰۴:۳۳ ب.ظ)، دختر ماه (۱۲-۰۷-۰, ۰۴:۴۶ ب.ظ)، B.gh@neh (۱۴-۰۴-۰, ۱۰:۱۷ ب.ظ)، Mr. pickle (۰۵-۰۵-۰, ۰۴:۰۹ ب.ظ)، arom (۱۱-۰۸-۲, ۱۰:۴۵ ب.ظ)، Aradel.M (۲۱-۰۳-۰, ۰۷:۰۱ ب.ظ)، mahdi942 (۱۳-۰۹-۰, ۰۸:۴۷ ق.ظ)، arashke (۰۲-۰۹-۰, ۰۱:۵۱ ب.ظ)، qaz111 (۱۷-۰۸-۲, ۱۱:۳۰ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان