امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 3 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فاصله ی غزل | فاطمه سلیم زاده کاربر انجمن ایران رمان
#11
شب است و خواب از چشمانم فراریست
شب است و ترس غالب بر خانه های شهر
در حوالی های نزدیک در حال بیداریست
شب است و نام تورا برای همیشه من
بر روی قلب خود حک می کنم
شب است و ستارگان را با روی باز
با ماه دل خود هم آغ*و*ش می کنم
شب است و آسمان بی خورشید رامن
با رنگ سیاه کهربائی رنگ می کنم
شب است و غم و تاریکی چیره و من
با امید نا امیدان همهمه به پا می کنم
در سیاهی شبانگاهی من با تهی دستان
به سوی خدا دست کمک دراز می کنم
پاسخ
سپاس شده توسط: minaa ، sadaf ، sadaf ، محمودی ، محمودی ، محمودی ، محمودی ، محمودی ، محمودی
#12
شده حال دل تو از همیشه بدتر بشود
تمام بدنت پراز خاطره‌یِ یک نفر بشود 
آرامش تو سلب و اعصابت نامنظم باشد
همه
 خوشحال ولی عشق تو پر پر بشود
پاسخ
#13
شده دلت خسته از حال بدت شود
ناراحت
 نباش، در همه جای شهر
این
 اتفاق افتاده است
مردم
 میان خویش و دل
کودتاها کرده‌اند.
پاسخ
سپاس شده توسط: minaa ، minaa ، minaa ، minaa ، minaa ، minaa ، sadaf ، sadaf ، sadaf ، sadaf ، sadaf ، sadaf ، sadaf ، sadaf ، sadaf ، admin ، admin ، admin ، admin ، admin ، admin
#14
پرواز نماد قدرت نیست
کلاغ هم پرواز بلد است
یاد بگیریم سربلند زندگی کنیم
و گرنا با دو بال داشتن پرواز هم آسان است.
سنگین بودن می‌ارزه به تنها بودن. Shyxcvk
پاسخ
سپاس شده توسط: admin ، admin ، admin ، admin ، admin ، admin ، sadaf ، sadaf ، sadaf ، sadaf ، sadaf ، minaa ، minaa ، minaa ، minaa ، minaa ، minaa
#15
خدا رنگ و بوی شب را
انگار از روی رُخت بافته است
و تمام زیبایی چشمانت را
در تک‌تک ستارگان نهاده است
و لول‌های موهایت را
در موج اقیانوس نشانده است
چقدر جالب
تو به تنهایی تمام طبیعت را در برداری
به گمانم انحنای ک*م*رت
به‌سان آن تپه‌های ناهموار شهر اند
اری به راستی که تو
جلوه‌ی تمام طبیعت در چند کلمه‌ای
​​​​​​`دختر`
پاسخ
#16
چند کلمه را آوردم
و به پهنای صورت اشک در ظرفی چکاندم
تمام توتون های روی کابینت کوچک اتاقمان را
روی میز آوردم
یادت در گوشه‌ای، خیره به من
وینستون دود می‌کرد
و تو در جای خالی خویش نشسته بودی
لیوان را که اوردم
همه محتویات موجود را در آن خالی کردم
درد داشت ولی همه را مخلوط کرده و پای
گلِ گلدان طاق کوچک قرآن ریختم
بیچاره دوام نیاورد 
نمیدانم از توتون بود یا تلخی خاطرات تو
که درجا خشک و پلاسیده شد
اری تو طراوت را از زندگی من ربودی

AngelAngelAngel
پاسخ
سپاس شده توسط: minaa ، minaa
#17
کل عمر خویش برباد دادیم
با انتظار
به گمانم تصور می‌کردیم 
انتظار هم بخشی از زندگیست
بیچاره بودیم
چون انتظار تمام زندگیمیان شد
ولی انتظار در زندگیمیان تمام نشد.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#18
- اجازه می‌دهید از قهوه‌تان استفاده کنم؟
- بله؟؟!
قهوه‌ای ل*ب*های تورا من به تنهایی خریدارم.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#19
باش
حتی اگر شده با سرزنش
با عصبانیت
با جیغ و داد
ولی ای کاش لبخندی هم 
من تو را با تمام وجودم و وجودت می‌خواهم
من ناراضی نیستم
ولی کاش سهمم از تو چیزی غیر از
تب تند عصبانیت هایت 
و حجم انبوهی از غم هایت بود.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#20
می‌شود مهمانم کنی به خانه‌ات
به ان دو گوی سیاه و مستانه‌ات
کل عمر اگر در انتظار بوده ایم
مقصدی نیست جز قلب شاهانه‌ات
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Exclamation دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان لیلی 3,082 181,690 ۰۱-۰۵-۰، ۰۷:۵۳ ب.ظ
آخرین ارسال: arom
  مهدى جان|محمودى كاربر انجمن ايران رمان محمودی 22 1,311 ۲۸-۰۹-۹۹، ۰۶:۴۷ ب.ظ
آخرین ارسال: محمودی
  هفته ای یک روز با پسر عمه ام ناصر| دختر علی کاربر انجمن ایران رمان d.ali 5 743 ۲۰-۰۶-۹۷، ۱۱:۲۸ ب.ظ
آخرین ارسال: d.ali

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
11 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
admin (۰۵-۱۱-۹۹, ۰۱:۱۱ ق.ظ)، sadaf (۱۴-۱۰-۹۹, ۱۰:۴۳ ق.ظ)، دخترشب (۲۰-۰۸-۹۹, ۰۴:۱۴ ب.ظ)، minaa (۱۵-۱۲-۹۹, ۰۱:۳۲ ق.ظ)، اسماء کرمی پور (۰۳-۱۰-۹۹, ۱۲:۰۰ ق.ظ)، دختر ماه (۳۰-۰۸-۹۹, ۰۱:۱۰ ب.ظ)، محمودی (۱۹-۰۹-۹۹, ۱۰:۱۴ ق.ظ)، هویدا مهرزاد (۲۸-۰۹-۹۹, ۰۵:۰۱ ب.ظ)، narjjes88 (۲۳-۰۸-۹۹, ۰۶:۵۶ ب.ظ)، Faty khanm (۲۱-۱۲-۹۹, ۰۲:۳۶ ق.ظ)، arom (۰۱-۰۵-۰, ۰۷:۵۹ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان