امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ماجرای درخت و مرد
#1
Lightbulb 
ماجرای درخت و مرد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روزی مردی زیر درخت گردویی نشست،تا خستگی درکند...
این موقع چشمش به کدو تنبل هایی که آن طرف سبز شده بود افتاد و
گفت:خدایا،کدوی به این بزرگی را روی بوته ای به این کوچکی می رویانی و
گردوی به این کوچکی را روی درختی به این بزرگی...
همین که حرفش تمام شد گردویی از بالا به ضرب بر سرش افتاد...
مرد بلافاصله از جایش برخاست و به آسمان نگریست و گفت:
خدایا خطایم را ببخش دیگر در کارت دخالت نمی کنم...
چون هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت به جای گردو کدو تنبل رویانده بودی...
الآن چه بلایی سر من آمده بود...
................................................
maramaramaramaramara

پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
داستان زيبايى بود mara
هيچ كدوم از خلقت هاى خدا بى حكمت نيست :)
[url=http://s2.server-dl.asia/mr-reese/single/july/week1/Lindsey%20Stirling%20-%20The%20Arena%20-%20MP3%20128.mp3][/url]
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  .... و مرد روستایی d.ali 0 88 ۰۶-۰۱-۹۸، ۱۰:۱۸ ق.ظ
آخرین ارسال: d.ali
  مرد لاف زن panel123 1 254 ۰۵-۰۲-۹۷، ۰۸:۰۵ ب.ظ
آخرین ارسال: sadaf
  ماجرای شیر و خر ... !!Tina!! 2 216 ۰۸-۱۰-۹۶، ۰۶:۵۴ ب.ظ
آخرین ارسال: taranomi

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان