معرهای رق صان من|دختر علی کاربر انجمن ایران رمان

[d.ali]

ندارم در سر جز خیال وصلت
کی می گیردخیال من رنگ واقعیت؟!!

[d.ali]

امشب می خواهم خوابت را ببینم
توشوی ماه،من برایت بمیرم
توشوی خورشید ومن کنارت
چندصباحی ازتو جان بگیرم
توشوی اب ومن درتو
غسلی از شراب ناب بگیرم
تو شوی نان و من با بویت
یک بغل گندم از رضوان بگیرم
تو شوی جاده ی بی پایان
من در ان جان دهم و جانان بگیرم
توشوی یک عروسک باران
من با رقص ی انچنان،در بارانت بمیرم
وه چه زیبا شد شعرمن برایت
دوست دارم در واژه واژه اش بمیرم

[d.ali]

ای نام توروشن، بیا
شیعه یتیم است این زمان
اقای من مولای من
جان پدر،مهدی بیا

[d.ali]

روزها به نام تو
لحظه ها به یاد تو
غصه ها به کام من
انتظار همراه من

[d.ali]

مرگ دشمن خواستن، راه اسانی بود
گر به راهش اوری، کار دشوار کرده ای

[d.ali]

من از دنیا وعقبی ای خدایا
فقط خواهم تو را ای مهربانا

[d.ali]

تا دلی بدست نیاری ،هیچی
در عالم معنی تو پیچ در پیچی

[d.ali]

راه طولانی و پاخسته و زار
چه کسی دست مرا می گیرد؟

[d.ali]

روزگاری غریب است
پول، شهرت ،
بهتر از رنگ رفیق است

[d.ali]

وای زدل شوریده ام 
عزم سفر دارم
همسفری ندارم
سفر کجاست ؟
ناکجا 
ان را به سر ندارم.