ارسالها: 7,817
موضوعها: 812
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۵
اعتبار:
10,217
سپاسها: 141
692 سپاس گرفتهشده در 44 ارسال
وقتى فقط به مادى بودن جسمم فكر مى كنم باخودم ميگم«نيستى چون جسم ندارى ومادى نيستى».
وقتى به روح و روان و تمام هستى گرفته شده از ان فكر مى كنم ،مى بينم هستى،هميشه هستى.
حتى اگر هيچ اثرى از جسم ماديت نباشد،بازهم هستى.
همينطور كه دوستان مجازيم در ايران رمان ،تنها اثرات مادى دارند اما هستند چون هستند.با نام ونوشته وتشكر هستند.
تاهستم ،هستند.
وقتى نباشم ،نيستند.
(ببخشيد اميدوارم گيج نشده باشيد)
خدايا تو ببين
خدايا تو ببخش
ارسالها: 7,817
موضوعها: 812
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۵
اعتبار:
10,217
سپاسها: 141
692 سپاس گرفتهشده در 44 ارسال
ديدين گفتم هستين .
رنگم عوض شد .ممنون،از همه ممنونم.صدف بانو كه جاى خاص داره.ثمين بانو هم همينطور.
چون هستين،هستم.
خدايا تو ببين
خدايا تو ببخش
ارسالها: 7,817
موضوعها: 812
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۵
اعتبار:
10,217
سپاسها: 141
692 سپاس گرفتهشده در 44 ارسال
مطلبى خواند م،وقتى به ابتدا برگشتم ديدم امروزم شد ديروز.اينك ١٢ دقيقه است كه پا به روز ديگرى از روزهاى خدا گذاشته ام.
روزى كه شب ونيمه شب است.!
جايى خواندم نوشته بود تا زمانى كه كودكى متولد مى شود خداازخلق انسان پشيمان نشده،
فكر مى كنيد اصلا وقتى خدا مهدى دارد با ان همه اميد ومهربونى وعزت وعظمت،لحظه ايى پشيمان مى شود؟
وقتى من وتو را داردكه قبل وبعد از گناه ،حتى در زمان انجام گناه،دوستش داريم،از خلق انسان عاشق وگاه ابله پشيمان مى شود؟
راستى اگر خداما را نداشت با چه مى خواست سرگرم شود؟
خدايا در اين ساعت مابين گذشته وحال دعا مى كنم نگهدار همه ى انسانهاى ضعيف وناتوان باش.
نگهدار تمام كودكانى باش كه حقشان داشتن پدرومادر وكاشانه ايى ساده است.
خدايا تو ببين
خدايا تو ببخش
ارسالها: 7,817
موضوعها: 812
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۵
اعتبار:
10,217
سپاسها: 141
692 سپاس گرفتهشده در 44 ارسال
بعضى موقع ها دلم عجيب براى خودم تنگ مى شه.براى كودكى ،نوجوونى ،جوونى!
براى شلپ وشلوپ راه رفتن و كوبيدن پا توى گودالهاى كوچيك اب ،زير بارون تنگ مى شه.
براى چايى خوردن تو سرماى حياط يا خيابون يا پارك تو فصل سرما تنگ مى شه.
گاهى دلم عجيب عاشقانه مى خواد.اهنگى ،فيلمى،ترانه ايى،شعرى ،كلامى،لبخندى،حركتى.
دلم عجيب گوشه ى تنهايى روحم لم ميده وبيقرارى مى كنه.نمى دونم براى زبون نفهمش چكار كنم!
چطور گولش بزنم.ازم چيزى مى خواد كه نمى تونم بهش بدم.
بعض وقتا سرش داد مى زنم،بعضى وقتا تهديدش مى كنم،بعضى وقتا قربون صدقه اش مى رم!
بعضى وقتا كه ديگه هيچ فايده ايى نداره مثل خودش گوشه ايى لم مى دم وگريه مى كنم تا خودش براى من بسوزه واروم بشه.
شما بگين چيكار كنم؟
خدايا تو ببين
خدايا تو ببخش
ارسالها: 7,817
موضوعها: 812
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۵
اعتبار:
10,217
سپاسها: 141
692 سپاس گرفتهشده در 44 ارسال
سلام اقا.
دنيا منتظر شماست بيائيد.
گاهى با خودم مى گم مگه چه قدر صبورى وتحمل داريد كه بايد به وسعت عمرى
هزار ساله رنج ودرد وظلم وناامنى و…ببينيدومجبور باشيد باز هم صبر كنيد .در مقابل مشيت الهى ،صبر كنيد تا او بخواهد كه بيائيد.
اقا مى گويند از احوالات شيعيان وهمه اطلاع داريد.پس خيلى رنج مى بريد.
اقا مى گويند مانند خون در شريان اسلام ونبض در جان انسانها جريان داريد پس خيلى تنهائيد ورنج مى بريد ،اينقدر به ما نزديك وانقدردور.
اقا براى تنهايى شماوكم كردن رنج بد بودن خودمان چه مى توانيم بكنيم؟
اقا مى دانى عاشق ديوانه ما هستيم؟
اقا مى دانى مدعى عشق وانتظارت ما هستيم؟
اقا ما كاهليم ،بديم،ظالم وستمگر وگنهكاريم ،اما سرورم تو خوبى،كامل ومهربانى،دستمان را بگير.
اقا با دستان كثيف ما اقيانوس دستانت كثيف نمى شود،اقا با سياهى دستانمان ،نورخورشيد دستانت كدر نمى شود.
اقا من نمى توانم كارى بكنم ،اما از خدا مى خواهم به وسعت تن ناتوانم ،درد جسم نازنينت را بريزد بر فرق سرمن،شايد اندازه ى ذره ايى از دردت كمتر شود.
اى به فداى جان تو…روح وروان وجان من.
خدايا برسان اقايمان مهدى را.
خدايا تو ببين
خدايا تو ببخش
ارسالها: 7,817
موضوعها: 812
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۵
اعتبار:
10,217
سپاسها: 141
692 سپاس گرفتهشده در 44 ارسال
عاشقانه صدايت مى زنم برگرد
روح وقلبم بى تو خاموش است
چشم من بركوچه خشكيده است
دست من بى تاب دست توست
پاى ايستادن ندارم من
خسته ى يك عمر كوتاهم
باتو خنده با تو هم گريه
اين تمام ارزوهايم
بى تو من گم مى شوم هر شب
در ميان خاطرات تلخ
با تو اما شاد وخوشحالم
چون تويى اميد وآمالم
با تو من هر لحظه مى خندم
چون تويى سفير خنديدن
بى تو من هر لحظه گريانم
بى تو من خاموش وغرق غم
گويم هر روز وهر شب با خود
مى رود روزى ،شب تارم
مى شود روزى دلم روشن /اى تمام هست من برگرد
تقديم به تمام كسانى كه منتظربرگشت عزيزى هستند.
خدايا تو ببين
خدايا تو ببخش
ارسالها: 7,817
موضوعها: 812
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۵
اعتبار:
10,217
سپاسها: 141
692 سپاس گرفتهشده در 44 ارسال
كودك كه بودم گوش دادن به قصه هاى مادر،هنگام ماساژ پاها يش مرا به دنياى شيرينى ميبرد،شايد بشودگفت ارام ارام عاشق قصه شدم.
چند كلاس درس كه خواندم وشدم باسواد با مجله كيهان بچه ها وكتاب داستانهايى كه برادرم مى اورد علاقه ى من به داستان خواندن وقصه ساختن بيشتر شد.
انشاء من تو كلاس حرف اول را مى زد.كلاس چهارم اولين داستانم را نوشتم "شلوار ابى"!
كتابهاى برادر بزرگمو بى اجازه ودور از چشمش مى خواندم.با خواندن بعضى كتابها به خودم مى گفتم حيف برادرم نيست كه اين نوشت ها رو مى خونه؟
برادرم٦سال بزرگتر از من بود!
معلمهايم ودر دبيرستان معلمهاى ادبيات مشوقم بودند براى نوشتن.البته انها نمى دانستند كه داستان مى نويسم وبعد…
الان در زندگيم ان خاطرات وافراد نيستند اما در ذهن وبطن زندگيم جريان دارند.
هميشه هستند.
خدايا تو ببين
خدايا تو ببخش
ارسالها: 7,817
موضوعها: 812
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۵
اعتبار:
10,217
سپاسها: 141
692 سپاس گرفتهشده در 44 ارسال
سلام.
بعضى ها نيستند اما قدرتمندتراز هر هستى،در وجود وزندگيمان فرياد مى زنند.
مثلا فكر كنيد چقدر مقدسين دينمان را صدا زده ايم ودر سختى ها،اميد با انها ،ارامش خيال ما بوده است؟
چقدر بين اسامى انها چرخ زده ايم تا براى فرزندانمان انتخاب كنيم.
چقر نذربه نام انها كرده ايم؟
مهم نيست مسلمان يا مسيحى يا…باشيم ،مهم اين است كه تا چه اندازه انها در زندگيمان نقش افرينى مى كنند.اميدهايمان راباور داشته باشيم.
خدايا تو ببين
خدايا تو ببخش
ارسالها: 7,817
موضوعها: 812
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۵
اعتبار:
10,217
سپاسها: 141
692 سپاس گرفتهشده در 44 ارسال
دردلم دردولبم خاموش است
پيش من هرلحظه ايى مبهوت است
مردچندچهره به خود ايا ديده ايى
من همان چند چهره ى مايوسم
يك دلم غرق خوشى وغرق نور
ان دلم پردردشده پرسوت وكور
يك دلم مى گويداو خوشبخت شده
ان دلم گويد كه من بدبخت شدم
در درونم سوت واه هم رشته است
سوت شادى ،اه غم پيوسته است
روز وصل يار من با ديگرى
گم شود از جان من هر مرهمى
من ببايد صبركنم تا صبح وصل
شب شود برمن هر انچه نيست وهست
(شعر نيست تنها واژه هاى گريخته از ذهن است).
خدايا تو ببين
خدايا تو ببخش
ارسالها: 7,817
موضوعها: 812
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۵
اعتبار:
10,217
سپاسها: 141
692 سپاس گرفتهشده در 44 ارسال
۱۲-۰۹-۹۵، ۰۷:۴۸ ق.ظ
(آخرین تغییر در ارسال: ۱۲-۰۹-۹۵، ۰۷:۴۹ ق.ظ توسط d.ali.)
وقتى بارون مياد سلول سلول جسم و روح من فريادشادى سر مى دهد ومى خواهد خودرا به زير ان برسانند.
قطره قطره كه روى صورتم مى چكد،تند تند دعا مى كنم وارزو رديف مى كنم.اخه موقع نزول رحمت خدا ،استجابت دعا سريع تره.
از بزرگ شروع مى كنم،از كشور ومردمم،بعد مى رسم به كوچيك ،به خودم.
صبح جمعه وبارون تورا مى خوانم اى خدا.
صداى قطره هايى كه برروى شيشه ى نورگير مى خورد مى گويد باران امده،باران مى ايد، بيا بيرون واز او استقبال كن.
خدايا تو ببين
خدايا تو ببخش