امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گلچینی از موجودات ماورالطبیعه
#1
اژدها

[عکس: 101.jpg]
ریشه واژه اژدها و (ضحاک) یکی است و صورت*هایی دیگر چون «اژدر»، «اژدرها» و «اژدهات» دارد، به معنی «ماری است افسانه*ای و بزرگ، با دهان فراخ و گشاد.»

اژدها یا اژدر که در زبان اوستایی «اژی» (-aži)، در زبان پهلوی ساسانی (فارسی میانه) «از» (az) و در زبان سانسکریت «اهی» (-ahi) خوانده و نامیده می*شود، به معنی «مار یا افعی مهیب و سهمگین» است. در متون کهن ایرانی، گاه این واژه به گونة عام بکار می*رود.

اژدها جانوری است که در کهن*ترین سنن نماد ویرانکاری و نیز آب و آبادانی بوده است. روزگاری دراز اساطیرشناسان می*پنداشتد که اژدها نمایشگر سَّر و انگیزه پیشرفت بشر است و سرگذشت بشر سراسر کوششی است برای رهائی یافتن از قدرت درهم شکننده اژدها.

کهنترین تصویر موجود اژدها واقع در دروازه ایشتار.

رابطه میان اصل و آغاز جهان و اژدها در کیهان*شناسی بابلیان آشکار است. در این کیهان*شناسی، تیامات یا اژدهائی که نماد ظلمت آغازین است غالباً بصورت ماری خشمگین نموده شده و مردوک یا قهرمان خورشیدی بر آن چیره می*شود. بدینگونه جهان روشن پدر سالاری جهان آغازین مادرشاهی را تسخیر می*کند.

در مصر باستان اژدها رمز طغیان*های بزرگ رود نیل بوده است و سود و زیان آن طغیان*ها را که بارور کننده یا ویران کننده*اند نشان می*داده است. از اینرو اژدها غالباً هم با خداوند اُسیریس و هم با الههٔ هاتور همانند می*شده و گاه نیز از لحاظ خیر و برکتی که داشته با اسیریس و به سبب ویرانکاریش با «ست» دشمن ازیریس یکی می*شده است.

اژدها همیشه حیوانی نیرومند و سهمگین پنداشته شده و گاه ‐ چنانکه در چین ‐ مقدس بوده و پرستیده می*شده است زیرا او را بخشندهٔ آب و باران می*دانسته*اند. در بعضی نقاط اژدها را همان تمساح دانسته و پنداشته*اند که تمساح آورنده باران است. اقوام بسیار معتقد بودند که اژدها خدای طوفان و هوای بد و سیل و دیگر بلاهای آسمانی است و طوفان بر اژدها سوار شده موجب لغزش زمین و زمین*لرزه می*شود. تقریباً همه جا اژدها با شب و تاریکی و بطن مادری و آب کیهانی پیوسته و مربوط بوده است.

برخی از اژدهاهای چندسر مشهورند چون لادون که نگاهبان سیب*های زرین هسپریدها بود. بعضی اژدهاها یا مارهای چند سر نیز شاخ*هایی به اشکال گوناگون داشتند از قبیل اژدهای قرمز هفت سر بنام آپوکالیپس، وانی، اژدهای چینی و ژاپنی نیز چندین شاخ دارد. نزد اقوام سرخ پوست پوئبلو مار شاخدار نماد روان و روح آب بوده است، و به باور مانی شیطان یا اهریمن درآغاز بر آب*ها فرمان می*راند، «او همه چیز را تباه می*کرد و ویران می*ساخت».

آزدها تنها موجود اساطیری هست که در تمام ملل جایگاه داشته. چین ژاپن ایران مصر یونان رم شمال اروپا در کتب تاریخی از این موجود یاد شده است.

پرفوسور فرهاد عسکری محقق و فیلسوف اعتقاد دارد که این موجود در گذشته وجود داشته ولی نه به این شکل که مجسمه و روایات ذکر کرده اند.شاید بصورت موجود ( مار عظیم) مانند کنت دراکولا یا ضحاک .

سیمای اژدها در تاریخ اساطیری ایران، در نهایت سهمناکی، زشت*رویی و پلشتی است. آنها از نخستین یاران اهریمن می*باشند که آفرینش نیکوی اهورا مزدا را آشفته می*نمایند؛ ولی توانایی تباه آن را ندارند. اگر فدیه گران*بهایی نثار ایزدانی همچون آناهیتا و وای می*کنند . بر اساس ادبیات اوستایی، هنگامی که اورمزد نخستین سرزمین نیک خویش را می*آفریند (ایرانویج)، آنگاه اهرمن همه تن مرگ برای تباهی آن، اژدهایی (اژدهای سرخ) را در رود دائیتی پدید می*آورد. از سوی دیگر نیز ایزد هم با رزم افزار های خود به نبرد با اژدهای زرد برمی*خیزد تا او را نابود سازد .

بر اساس ادبیات ودایی و اوستایی، دو اژدهای ورتره و اپه اوشه (اپوش)، آبها را در دژ جادویی خود اسیر، ابران آسمانی را سترون و زمین را خشک و کویر می*سازند؛ ولی سرانجام به دست ایزدان ایندره و تیشتر تباه می*گردن د. از دیگرسو نیز اژی دهاکه (ازدهاگ/ضحاک) و افراسیاب تورانی نشان از اژدهایان اساطیری دارند که با گذشت زمان و به هنگام تغییر ساختار ساده و نخستین (روایت اوستایی) داستان به شکل پیچیده و پویا (روایات پهلوی ساسانی و خدای نامه)، جامة نوین پادشاه انیرانی (= نا ایرانی) را بر تن می*نشانند. خشکسالی، سترونی، زوال و مرگ، ارمغان دشخدایی آنان بر ایران می*باشد.

پرداخت شخصیت و ویژگی*های اژدها در روایات اساطیری چندان کامل و دقیق نیست، زیرا اسطوره تنها به آن بخش از سرگذشت زندگی یک بوده اهریمنی (یا حتی قهرمان) می*پردازد و آن را آنچنان می*بالاند و با شکوه و اغراق درمی*آمیزد که برای نمایش جهان*بینی ویژه خویش و دیگر اهداف خود نیاز دارد. اما این پرداخت در روایات حماسی (برخلاف نمونه*های اساطیری شکل کامل*تر و پویاتری دارد و اژدها در این داستان*ها چهره*های گوناگونی دارد که از میان آنها دو گونه بیش از دیگر نمونه*ها دیده و تکرار می*شود.

اژدها در نخستین چهره، سیمای «فرمانروای بیگانه اژدروشی» را به خود می*پذیرد که با تازش بر ایرانشهر و چیرگی بر پادشاه این سرزمین، فرمانروایی را در دست می*گیرد، زندگی مردمان و ستوران آنان را تباه، باران و آب را دربند و خشکی و نیاز را بر سرتاسر زمین حکمفرما می*سازد. این فرمانروای دژکامه انیرانی با رزم*افزار جادویی و سپند قهرمان بی*همتایی از تبار پادشاهان نیکوی ایرانی، تباه می*گردد. آشتی، آرامش و زیبایی ارمغان پادشاهی نیک قهرمان بر ایران زمین است. روایت کارزارهای «فریدون و ضحاک»، «اسفندیار و ارجاسب تورانی» (هر دو به نقل شاهنامه) و داستان نبرد پادشاهانی همچون «منوچهر، زو و کی خسرو با افراسیاب اژدهاوش» را می*توان در شمار گونه*هایی جای داد که اژدها با چهره پادشاه دژکامة انیرانی پدیدار می*گردد.

در این تصویر، اژدها، به شکل ماری بزرگ ترسیم می شود که دست و پاها یی همچون شیر دارد. بر روی کتف ها و بالای پاها ی این جانور، پشم هایی دیده می شود. پشتش حالتی شبیه پولک دارد و زیر شکمش، خط هایی موازی است. اژدها در هیچ یک از نگارگری های ایرانی، بال ندارد.سر اژدها، معمولاً همچون سر گرگ است. پوزه ای دراز و دهانی باز دارد که زبان باریکش از آن بیرون است. گاهی نیز شعله ی آتشی از آن می جهد.

سیگورد و اژدها
نویسنده : حامد منوچهری کوشا

بنابرگفتة اسنوری، کشاورزی به نام هرایدمار سه پسر داشت: فافنیر، رگین و اوتر. اوتر، به توسط لوکی به قتل رسید و پدرش برای غرامت مرگ فرزند، پافشار ی نمود. لوکی، در خانة یک کوتوله، مقدار زیادی طلا یافت. این طلاها به پدر سوگوار داده شد، اما لوکی یادآور شد که این گنج، صاحب خود را نابود می*سازد. این پیشگویی، به زودی صورت پذیرفت زیرا، هرایدمار، به خاطر طلاها به توسط دو پسر دیگرش، به قتل رسید. سپس فافنیر برادرش را گریزاند و خود را به اژدهایی تبدیل کرد که از طلاها محافظت می*نمود. رگین، آهنگری پیشه ساخت و قهرمان جوان یعنی سیگورد را به فرزندی پذیرفت. برای وی شمشیر گرام را ساخت که آن قدر تیز بود که می*توانست گلولة پشمی را که بر روی آب رود روان بود، به دو نیم کند. رگین پسر خود، سیگورد را فرستاد تا فافنیر را به قتل برساند. وی خود را در گودالی کنار مسیری که فافنیر از آن برای آوردن آب عبور می*کرد، پنهان نمود. هنگامی که اژدها برای خوردن آب بدان*جا آمد، سیگورد وی را کشت. یک قطره از خون اژدها بر زبان سیگورد چکید و بلافاصله او توانست زبان پرندگان را دریابد. وی از دو پرندة جنگی که با یکدیگر گفتگو می*کردند شنید که نقشه*ای برای رگین و کشتن او و تصاحب طلاها، در کار است. با اطلاع از این نقشه، وی رگین را کشت و صاحب طلاها شد.

افسانة سیگورد، یا این بخش از افسانه* دارای تشابهات بسیاری با سایر افسانه*های هند و اروپایی است. با آن که این افسانه کاملاً حالت اسطوره*ای ندارد، ولی تأکیدی مجدّانه، بر وجود طلای بسیار دارد، که پیروان فروید از آن، به عنوان عنصر پیچیده در اویدیپوس یاد می*کنند، که کشته شدن پدر به دست پسران طماع و حسود صورت می*گیرد. در غیر این* صورت، شمای آن، مرز میان جهان انسان*ها و جهان گسترده نیروهای اسرارآمیز است.


نگاهى به اژدها در اسطوره های ایرانی

واژه ی «اژدها» كه در فارسى صورت هایى دیگری چون اژدر، اژدرها و اژدهاك دارد به معنى «مارى باشد بس بزرگ، با دهان فراخ و گشاده و كنایه از مردم شجاع و قهرآلود هم هست و رایت و سر عَلم را نیز گویند و پادشاه ظالم و ضحاك ماران را هم گفته*اند» و لقب ضحاك نیز هست؛ چنان*كه «خاقانى» گوید:

در دل غم اژدها نیارم / كافریدونى درفش دارم

و نیز «اژدها» نوعى آتش بازى است، «وحید» در تعریف آتش باز گوید:

چون آن پر فسون برد افسون به كار/ زدم اژدها ریخت تخم بهار
رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
توکولوشه



توکولوشه، موجودی افسانه ای نحس و بدیمن است که می گویند وحشت را در سراسر جهان پراکنده است. در ایران، آن را با عنوان بختک یا آن*طور که جنوبی*ها می*گویند، خفتو می*شناسیم. زولوها آن را *ای*تی*کولوشه و سوثوهای جنوبی نیز آن را تی کولوشا نامیده*اند. خانم آکسفورد در این مقاله با کسانی که فکر می کنندقربانی این موجود اهریمنی شده اند و کسانی که سعی در مبارزه با آن و دفاع از انسان*ها دارند، گفت*وگو کرده است.

«دیر وقت بود. من در اتاقم خوابیده بودم که ناگهان بیدار شدم. چیزی روی سینه *ام نشسته بود. درون تشک فرو رفته بودم. نمی*توانستم سرم را بالا بیاورم، دست*ها یا پاها یم را تکان بدهم یا نفس بکشم. بعد ناگهان سه تیغه در پشت کمرم فرو رفت. سخت و دردناک بودند. سپس وزن روی تنم جابه*جا شد و روی زانوهایم قرار گرفت. وحشت کرده بودم و نمی*دانستم چه اتفاقی در حال رخ دادن است. آن چیز ناگهان به*طرز وحشیانه*ای شروع به چنگال کشیدن و مشت زدن به من کرد.»تشپو نگوبانه داستان این تجربه خود را که تشیتا هلووانا و یکی از نشانه*های تسخیر توسط توکولوشه است، این*گونه تعریف کرد:«این حملات، شما نه می*توانید تکان بخورید و نه فریاد بکشید. شما کاملا در مقابل این حمله بی*دفاع هستید. این دیوی اهریمنی است که توسط انسانی شرور احضار می*شود تا به دیگری صدمه بزند. همسری حسود، همسایه*ای عصبانی یا هر کس دیگری می*تواند یکی از آنها را به جان دیگری بیندازد.»

توکولوشه یا بختک آفریقایی چیست؟


ممکن است از خود بپرسید واقعا این توکولوشه چیست؟ توکولوشه را به صورت موجودی شبیه انسان با قدی کمتر از یک متر و رنگی تیره و گاهی پشمالو توصیف می*کنند که صورتی پیر و چروکیده و چشمانی ریز و خون آلود دارد. همچنین دیده شده که زائده*ای استخوانی روی سر خود دارد که از آن برای دفاع یا حمله نیز استفاده می*کند.

برای اینکه اوضاع از اینها هم بدتر شود، گفته می*شود که بسیار قوی و پرقدرت است. قربانیان به*ندرت قادرند در مقابل او عکس*العمل نشان دهند. اگر هم یک قلوه سنگ کوچک را بمکد، می*تواند نامرئی شود. فقط یک سانگومای (شفا*دهنده سنتی) تعلیم دیده می*تواند او را ببیند. در غیر *این صورت فقط زمانی می*توانید او را ببینید که او به شما اجازه دهد.

این هم به اندازه زمانی که به شما حمله کند برای شما دردناک خواهد بود.شاندی ندولووو که از معتقدین به توکولوشه است و در گاوتنگ آفریقای جنوبی زندگی می*کند، درباره آن می*گوید: «خیلی ترسنک است. اگر شب باشد و آن را ببینید، حتما مریض خواهید شد. هیچ بیمارستانی نمی*تواند به شما کمک کند. آنها نخواهند فهمید که شما چه بیماری دارید و هیچ دارویی نیز به شما کمک نخواهد کرد. تنها کسی که می*تواند به شما کمک کند، یک سانگوماست.»سانگوماها، شفادهندگان سنتی هستند که کارهای متعدد دیگری نیز انجام می*دهند؛ از شفا گرفته تا راهنمایی معنوی و حتی شبح*گیری. کار و کاسبی آنها هم در حال گسترش است.

معتقدان به این موجود افسانه ای می گویند ، توکولوشه برای عده بسیاری مشکل ایجاد کرده است. فرقی هم ندارد که قربانیان ذهنیتی سنتی داشته باشند یا مدرن. در حقیقت، انسان*های بسیاری وجود دارند که ادعا می کنند که این تجربه دهشتناک را از سر گذرانده و توضیحی برای آن ندارند. داستان*های آنها نیز تقریبا با کسانی که حتی در آن قاره زندگی نمی*کنند یکسان است.

دایان ویلیامز، یک خانم سفیدپوست اهل ژوهانسبورگ داستانش را طوری توضیح می*دهد که مو بر تن انسان می*ایستد.«یکی از شب*های تعطیلات کریسمس، من به یک مهمانی در حومه غربی ژوهانسبورگ دعوت شدم. با اینکه به نظر می*رسید به همه خوش می*گذرد، من متوجه شدم که یک خانم به طرز ترسناکی به من نگاه می*کند. دوستم، مبالی من را کناری کشید و گفت که خیلی مواظب خودم باشم؛ چون آن خانم دائم به او هم بد نگاه می*کند. او حس می*کرد که آن خانم به او به خاطر نامزدی*اش حسودی می*کند.در راه خانه هم همان حس بد همراهم بود. مثل این بود که یک نفر به دنبالم راه افتاده باشد. همه جا سایه*های نامربوط می*دیدم که حرکت می*کردند.

وقتی به خانه رسیدم، نمی*توانستم بخوابم چون در کابینت آشپزخانه با صدای جیر جیر بدی می*کرد. فکر کردم این صدا به خاطر نسیمی است که از پنجره آشپزخانه به داخل می*آمد؛ ولی چون وزش نسیم را حس نکردم، به آشپزخانه رفتم تا نگاهی به در کابینت بیندازم. به محض اینکه در کابینت را باز کردم، او را دیدم. او خود توکولوشه بود. ناگهان ناپدید شد. من هم فکر می*کردم که خیالاتی شده*ام. به رختخواب برگشتم اما پاها یم شروع به خارش وحشتناکی کرد؛ به*طوری*که نمی*توانستم دست از خاراندن پاها یم بردارم.»


احضار توکولوشه


در مورد نحوه احضار توکولوشه نظرات متعددی وجود دارد. تقریبا در هر فرهنگی نظر و روش متفاوتی برای این کار وجود دارد. ککتسو موتاله سال هاست که به عنوان سانگوما در حال فعالیت است. او درباره نحوه به وجود آمدن توکولوشه می*گوید: «او را از طریق جمع کردن گل رودخانه*های مختلف، شکل دادن آن به صورت انسان و فوت کردن به*وجود می*آورند. چیزی که من از آن مطمئن هستم این است که یک انسان باید آن را به*وجود آورد. در واقع هر توکولوشه یک صاحب دارد که حتما هم یک جادوگر است. به همین ترتیب یک شفاگر هم می*تواند یکی از آنها را درست کند تا برای دفاع از یک انسان با دیگری بجنگد.»


همچنین این اعتقاد وجود دارد که توکولوشه می*تواند از یک جسد انسان به*وجود بیاید. جادوگر، چشم*ها و زبان او را بریده و درمی*آورد و میله*ای داغ و آهنی درون جمجمه او فرو می*کند تا جسد کوچک شود. سپس پودری به نام موتی را که نوعی داروی دست ساز سنتی است روی جسد فوت می*کنند تا آن جسد مانند یک زامبی زنده شود.


البته ککتسو این را هم یادآور می*شود که این حقیقت ندارد؛ «از هیچ جسدی نمی*توان توکولوشه ساخت. من هر کسی را که چنین ادعایی داشته باشد به چالش و مبارزه می*طلبم. این تعریف در حقیقت چیز دیگری است؛ یعنی مردم آن را با اوکوث وِبولا اشتباه گرفته*اند. در این فرایند، روح به کمک موتی از بدن شخص زنده به زور خارج شده و در نتیجه از او مانند یک برده می*توان استفاده کرد.»
از طرفی دیگر، بیشتر سانگوماها و محلی*ها متعقدند توکولوشه را انسان*ها نمی*سازند؛ بلکه آنها مدت*هاست که وجود داشته*اند و فقط به*وسیله داروها و مراسم*های خاص احضار می*شوند. بوسیسیوه که یک سانگومای بسیار مشهور در کوازولوناتال است می*گوید: “توکولوشه مدت*هاست که بین ماست. اگر او را احضار کنید، از شما بهایی را درخواست خواهد کرد. او چیزی را از شما خواهد گرفت. شما هیچ*وقت نخواهید دانست که او چه چیزی از شما می*خواهد یا خواهد گرفت.»


این مساله که احضار توکولوشه بهایی برای شخص خواهد داشت، در بین تمامی معتقدان به این افسان مورد قبول است. سنگینی این بها نیز به کاری که از او می*خواهید بستگی دارد. بنابراین کسی که مبادرت به این عمل می*کند، باید حتما عواقب آن را نیز بر عهده بگیرد.
بوسیسیوه می*گوید که معمولی*ترین سناریو این است که یک زن به خاطر حسادت، توکولوشه را به جان زن دیگری بیندازد. زمانی که قربانی مورد حمله قرار گیرد، دیگر هیچ جذابیتی برای دیگران نخواهد داشت.» خرافات*های دیگری هم می*گویند زنانی که مدت* زیادی ازدواج نمی*کنند، یک توکولوشه دارند که آنها را اذیت می*کند.


با توجه به پدرسالار بودن جامعه آفریقا، امکان قانونی ازدواج*های چندهمسری و اعمال قدرت مردان بر خانم*ها، می*توان انتظار داشت که تعدادی از خانم ها، زن*هایی عصبانی و به دنبال استفاده از روش*هایی برای انتقام باشند.

نشانه*های توکولوشه


برای آلوده کردن دیگری با توکولوشه، شخص بد طینت باید به یک جادوگر مراجعه کند. جادوگر نیز مراسم خاصی را اجرا کرده و ماده خاصی را به شخص می*دهد. شخص نیز باید آن ماده را به طریقی به بدن قربانی بمالد. به این صورت، توکولوشه خواهد دانست که به چه کسی حمله کند.
معتقدان به این خرافه می گویند راه*های بسیاری وجود دارد که از طریق آنها می*توان متوجه حمله توکولوشه شد. پول، غذا یا لباس*ها به هیچ دلیلی ناپدید می*شوند. درها به طرز اسرارآمیزی ناپدیدی می*شوند. صداهای عجیبی در اطراف خود خواهید شنید. بعضی اوقات نیز بوهای نامطبوعی در فضا حس خواهید کرد.


شانی که سانگومایی اهل گاوتِنگ است، می*گوید: «اگر کسی یک توکولوشه را برای اذیت شما بفرستد، خودتان متوجه خواهید شد. چون همه جا احساس بدی خواهید داشت. مثل اینکه نیرویی شیطانی سایه به سایه شما حرکت می*کند. همین*طور بوهای متعفنی را استشمام خواهید کرد. بعضی اوقات هم صدایی مثل ناخن کشیدن و خنده*های اهریمنی او را خواهید شنید.»فعالیت*های او از آزارهای کوچک گرفته تا خشونت و صدمات فیزیکی به سمت شما نشانه خواهد رفت که البته به میزان نیت انسان پلیدی که او را احضار کرده بستگی دارد. همچنین گفته می*شود، بعضی اوقات هم انگشتان پای قربانیان را در خواب گاز می*گیرد.گاهی هم اطرافیان قربانیان را اذیت کرده و می*ترساند.
شانی در این باره توضیح می*دهد: «روش*های به وحشت انداختن اطرافیان کودکان برای توکولوشه شامل ناخن کشیدن و زخم کردن پشت و پاها ی کودکان در زمان خواب است. این زخم*ها خارش بسیار ایجاد کرده و معمولا عفونی می*شوند.»


از همه اینها گذشته، وحشتی که ناشی از حمله توکولوشه است، بسیار دردناک*تر از زخم*ها و خارش*های آنها یا دزدی*هاست.ککتسو نیز می*گوید: «عده*ای از قربانیان نیز می*گویند که در خواب به آنها حمله شده و با صورت*های باد کرده بیدار شده*اند.»این شکنجه*ها بیش از اینکه ضرر فیزیکی داشته باشند، صدمات بلندمدت روانی در بر خواهند داشت.

علاج توکولشه


خرافه ای در این زمینه می*گوید که اگر قربانی، شهامت و قدرت مبارزه با توکولوشه را داشته باشد، تمام خواسته*های شخص شرور به خودش باز می*گردد. اما این کار ساده*ای نیست. کسانی وجود دارند که می*توانند این کار را انجام دهند.
در آفریقا، یکی از مسائل عادی که در خانه*ها می*بینید این است که تخت*ها را با آجر بالا می*آورند تا قد کوتاه توکولوشه به آن نرسد. شانی می*گوید: «مردم زیر پایه*های تخت*هایشان آجر می*گذارند تا قد توکولوشه به آنها نرسد. پس با خیال راحت*تر می*خوابند و می*دانند که انگشتانشان گاز گرفته نخواهد شد.»


ولی بوسیسیوه زیاد از این جریان مطمئن نیست و فکر می*کند که بالا آوردن تخت*ها آن*قدر*ها هم فایده نخواهد داشت. البته همیشه سانگوماها هستند و می*توانند به قربانیان کمک کنند. یک سانگوما می*تواند طبیعت حمله را شناسایی کرده و ابزارهایی برای شکستن این ارتباط را در اختیار بگذارد.
راه*های زیادی برای مقابله با توکولوشه وجود دارد ولی در نهایت همه چیز به شدت تسخیر بستگی دارد. بعضی*ها به شبح*گیر مراجعه می*کنند و با کمک او ماده ای به نام نیامازان - مخلوطی از پوست درخت و ریشه و پیاز*های مانند اسکاناما، ماتیتیبالا یا مابوپه- را روی منطقه مورد حمله می*پاشند. دیگران ممکن است مراسم خاصی را برای پاک کردن آن محل انجام دهند و دارویی به قربانی دهند که حدود یک هفته بعد اثر خواهد کرد.


ککتسو می*گوید: «اگر شما قربانی توکولوشه باشید، من می*توانم روی بدن شما چند زخم بزنم و دارویی قدرتمند و سنتی را روی آنها بگذارم. بعد از آن دیگر توکولوشه جرات نزدیک شدن به شما را نخواهد داشت و اگر هم این کار را بکند، شما قدرت مبارزه با او را خواهید داشت.»
ولی طبق گفته*های قدیمی مردم آفریقا، این روش*ها برای کسانی است که فکر می*کنند قدرت مبارزه با چنین موجوداتی را ندارند. در واقع بسیاری از مردم آفریقا از روشی بسیار ساده*تر سود می*برند. این روش هم به صورت ساده، تکرار کلمه*ای با شارژ انرژی زیاد مانند هیو است که در بازدمی طولانی گفته می*شود و موجودات شرور و اهریمنی را به آسانی از شخص دور کرده و آرامش و شادی دوباره را به فرد باز می*گرداند.


در واقع همین مطلب، محکم ترین دلیل بر خرافه و افسانه بودن این موجود است پس اگر زمانی با چنین خرافه هایی مواجه شدید، پولتان را خرج سانگوماها یا شبح*گیرها نکنید. همیشه راه دیگری وجود دارد.
رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
لپرکان ( Leprechaun ):

از شخصیت های شرور افسانه های جن و پری ایرلندی هستند. لپرکان ها معمولا لباس های سبز رنگ با کلاه قرمز و پیشبند چرمی می پوشند. لپرکان ها مالک گنج های مندفون اند و اگر آدمیزادی آن ها را دستگیر کند ، می تواند به راحتی مجبورشان کند تا جای گنج ها را بگویند. گرچه لپرکان ها زیرکن اند و با گول زدن گروگان گیرشان همیشه فرار می کنند. مثلا به چوپان ها با گفتن اینکه گرگ به گله شان زده ، حواسشان را پرت می کنند و می گریزند. وقتی لپرکانی از دست آدم فرار کند ، امکان ندارد بتوان دوباره آن را گرفت.
رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
دورف ( Dwarf):




[عکس: b.400.0.16777215.0.stories.news_.dwarves.jpg?a05db7]




از شخصیت های افسانه ای جن و پری های اروپایی هستند و که در ایران به اسم کوتوله ها معروفند. دورف ها معمولا بداخلاق و جوشی اند و کوچکترین چیزی به آن ها برمی خورد. اما در عوض با دوستانشان بسیار صادق و دست و دلبازند . دورف ها کوتاه قدند و در کوهستان ها و یا در معادن زندگی می کنند. از انسان ها باهوشترند و موجوداتی کوشا به شمار می آیند و در معادنشان اسلحه و زره های جادویی و زیبایی می سازند.

انواع مختلفی از دورف ها وجود دارد : دورف های سیاه بسیار بداخلاقند و معمولا با انسان ها میانه ی خوبی ندارند. دورف های قهوه ای به نسبت خوش اخلاق ترند و با انسان ها برخورد دوستانه تری دارند. با وجود این ، هنوز جزو موجودات خبیث داستان ها به شمار می آیند و گاهی بچه ها را برای کار در معادن می دزدند .دورف های قهوه ای کلاه هایی دارند که با بر سرگذاشتن آن ها غیب می شوند. اگر انسانی موفق شود که یکی از این کلاه ها را به دست بیاورد ، قدرت و ثروت آن دورف را صاحب می شود.

دورف های سفید از بقیه خوش اخلاق ترند. آن ها هم در کوهستان ها و معادن زندگی می کنند و چیز های فوق العاده ای می سازند. در بهار جرئتی به خودشان می دهند و روی زمین و آیند و شب ها را به پایکوبی می گذرانند. انسان ها صدای موسیقی آن ها را می شنوند ولی تا به حال کسی نتوانسته است آن ها را ببیند. معتقدند که دورف های سفید در مقابل اعمال نیک به انسان پاداش می دهند.

دورف ها اصلا از آفتاب خوششان نمی آید. آن ها موجودات کوچکی اند که قدشان از قد یک بچه انسان بلندتر نمی شود. با وجود این صورتشان مثل مثل آدم های پیر ، پر از چین و چروک است. ریش های بلندی دارند و قوزی اند. عمری طولانی دارند و به همین دلیل ، به داشتن معلومات فراوان و درایت معروفند. نصیحت هایشان ارزش زیادی دارد و همیشه کارساز است. اگر انسانی به یک دورف کمک کند ، در عوض پاداش خوبی از از گنجینه ی او می برد و اگر به طور غیرمعمول و با دوز و کلک به آن دست پیدا کند ، نمی تواند از آن بهره ای ببرد ؛ چون یا تمام آن گنج به برگ های خشک تبدیل می شود یا اتفاق های ناگواری برای او می افتد. یکی از افسانه های معروفی که دورف ها در آن نقش دارند ، سفیدبرفی و هفت کوتوله است.


رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
رول : ( Troll )



[عکس: 2f2xun2usfxnsalq8xec.jpg]
از هیولا های افسانه های اسکاندیناوی هستند. بسیار قوی و غول پیکرند. آن ها از دشمنان سرسخت انسان هایند ، اما همیشه در داستان ها از قهرمان های انسانی ، هنگامی که می خواهند گنجشان را به دست آورند و یا انسانی را که اسیر آنان است نجات دهند ، شکست می خورند. کلا ترول ها موجوداتی کم شعورند ؛ به همین دلیل موجودی ضعیف تر ، به راحتی و فقط با کمی زیرکی می تواند آنان را شکست دهد. بزرگترین ضعفشان ناتوانی در برابر نور خورشید است ، به طوری که اگر پیش از آغاز روز به سرعت به خانه شان در کوهستان برنگردن د ، می سوزند یا به سنگ تبدیل می شوند. در افسانه های پریان ، ترول ها معمولا در زیر پل ها پنهان می شوند و اگر کسی بخواهد از روی پل بگذرد ، از او درخواست چیزی باارزش ، ( اغلب ، جان او را ) می کنند. آن ها همیشه در داستان ها و افسانه ها زشت و کریه اند. افسانه ی جک و لوبیای سحر آمیز را می توان در این مورد مثال زد.
رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
پیکسی( Pixie ) :

از شخصیت های ریزنقش و کوچک افسانه های جنوب غربی انگلستان اند. پیکسی ها که موهایی قرمز دارند و لباس هایی به رنگ سبز می پوشند ، معمولا موذی اند و در شب های مهتابی ظاهر می شوند و به آزار و اذیت انسان ها می پردازند. یکی از شایع ترین شیطنت های آن ها سردرگم کردن مسافران است ، به طوری که هر کس که گم شود یا مسیر را اشتباه برود ، می گویند پیکسی گولش زده است _ که البته این را به انسان هایی که دچار سرگشتی می شدند هم تعمیم می ادند. به همین دلیل مسافران کت هایشان را پشت و رو یا از جلو می پوشیدند تا پیکسی ها را گول بزنند.

پیکسی ها گاهی اوقات مزاحمت های دیگری هم برای انسان ها فراهم می کردند ؛ مثلا به دیوار ها می کوبیدند ، شمع ها را فوت می کردند ، زنان و دختران جوان را در تاریکی می بوسیدند و باعث وحشت آن ها می شدند ، یا مستخدمان تنبل را نیشگون می گرفتند. آن ها عاشق آب بازی و پاشیدن آب بودند. به همین دلیل ، انسان ها شب ها برای آن ها کاسه های آب بیرون می گذاشتند. پیکسی ها از همه بیشتر سر به سر خدمتکاران جوان می گذاشتند . هر گاه خدمتکاری ناگهان رفتار بی ادبانه ای می کرد ، یا حرکت احمقانه ای از او سر می زد یا حتی مدعی شد که اشیای خانه بدون اینکه او مقصر باشد سرجایشان نیستند ، می گفتند پیکسی ها این را به او یاد داده اند. پیکسی ها گاهی اوقات اسب ها را گول می زدند و آن قدر آن ها را حول یک دایره می چرخاندند که گیج یم شدند. به همین دلیل ، در بالای اصطبل ها نعل اسب نصب می کردند تا جلوی این اتفاق را بگیرند.

بسیاری معتقد بودند که پیکسی ها ارواح انسان هایی هستند که غسل تعمید نشده اند و در واقع نژاد منقرض شده ای از جن و پری ها به شمار می آیند. پیکسی ها گاهی اوقات در کار های خانه هم به انسان ها کمک می کردند. اما اگر به عنوان تشکر ، یک تکه لباس نو به آن ها هدیه می دادند ، ناپدید می شدند و دیگر برنمی گشتند. ( افسانه ی کفشدوز و جن کوچولو ها)
رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
داماوویی ( Domovoi ):

جن خانگی در افسانه های روسی است. که نسل اندر نسل با خانواده زندگی می کند و وظیفه ی حفاظت از آن ها را بر عهده دارد . او پشت اجاق آشپزخانه یا زیر راه پله ی جلوی در زندگی می کند و تمامی رفت و آمد ها و کار های روزانه خانه را به دقت زیر نظر دارد. اما هیچگاه نباید در خانه مستقیم از او نام برده شود ، بلکه به طور نامشخص و محترمانه ای فقط به او « پدربزرگ» یا « خودش » می گویند. اگر خانواده به او توجه نکند و او را برنجاند ، او هم خانه را به آتش می کشد. در صورتی که خانواده روزی از آن خانه نقل مکان کند ، باید از جاق خانه ی قدیمی آتش برای روشن کردن اجاق جدید ببرد و در حرف هایشان از او یاد کنند تا او مطمئن شود که در خانه هم عزیز است. کار اصلی داماوویی شب هاست که باید از خانه و خانواده محافظت کند. به همین دلیل ، همیشه مقداری از شام را برای او روی میز آشپزخانه می گذارند. آدمیزاد ها گاهی برخورد داماوویی را با خودشان احساس می کنند. اگر جن پشمالو باشد ، علامت این است که پول خوبی گیرشان می آید و اگر نرم باشد ، یعنی بیمار می شوند. داماوویی ها بچه های زیادی دارند که هر کدام مسئول یک کار خاص در خانه اند.
رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
اسپریت ( Spirit ):


اسپریت ها دارای قدرت مافوق طبعی و فاقد جسم (بدن) اند. البته اسپریت ها ماهیتا با ارواح فرق دارند ، چون ارواح در واقع جزئی از بدن انسان هایند، در صورتی که اسپریت ها از انواع جن و پری به شمار می آیند. از توانایی های اسپریت ها می توان به سرعت غیب شدن و پرواز آن ها اشاره کرد. در زمان های گذشته و همین طور در بعضی از جوامع امروزی ، اسپریت ها را روح هر چیز بی جانی مثل خورشید ، ماه، باد ، آب ، آهن ، سنگ و ... می دانستند. در افسانه های جوامع غیر صنعتی آمده است که اسپریت ها در کار و زندگی انسان ها مداخله و با ایجاد اختلال در آن ، حضور خودشان را اعلام می کنند . در جوامع مدرن امروزی هنوز از اسپریت ها نام برده می شود ؛ با این تفوت که از آن ها به عنوان ارواح مردگان یاد می شود ، نه گونه ای از جن و پری.
رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
الف ( Elf ):

در آلمان به همه ی موجودات ماورالطبیعه الف می گفتند و در فرهنگ انگلوساکسون ( انگلیس کهن) در کل برای پریان این نام را به کار می بردند. اما کم کم که فرهنگ قومی موجودات فرا طبیعی پیشرفت کرد و گسترش یافت و موجودات متنوع تری به آن ها اضافه شد ، این اسم به گونه ای از جن و پری تعلق گرفت که شکلی انسانی با شمایلی ظریف و زیبا دارد. در بعضی از فرهنگ ها الف های مذکر زشت و چاق و کوتاه اند ، اما الف های مونث دست کم از روبرو جذاب و قشنگ اند و انسان های مرد را می فریبند. هر الف مونث ، از پشت مثل درختی صاعقه زده توخالی است و دم بلندی مثل دم گاو دارد.

الف ها معمولا موجوداتی دمدمی مزاج و شوخ هستند. شوخی های بی مورد آن ها اغلب ، مریض کردن آدم ها یا بی قواره کردن و از شکل انداختن آن هاست.
رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
گِرملین (Gremlin):



از شخصیت های موذی و جدید افسانه ها هستند که به آن ها در ایران ، جن ماشین می گویند. از این موجودات کوچک اندام ، نخستین بار افراد نیروی هوایی در جنگ جهانی اول نام بردند. اما در جنگ جهانی دوم به طور کامل شناخته شدند. گرملین ها با دستکاری و خراب کردن دستگاه ها و ابزار انسان ها آنان را به ستوه می آورند. به این ترتیب که در حساس ترین لحظات ، با شل کردن پیچ ها و مسدود کردن مسیر لوله ها ، در کار ها اختلال و بی نظمی پدید می آورند. قد آن ها بین 15 تا 50 سانتی متر متغیر است. اما علی رغم جثه ی کوچکشان بال ندارند و برای پرواز مجبورند سوار هواپیما ها شوند. معتقدند که به همین خاطر است که گاهی اوقات هواپیما ها ناگهان خراب می شوند و سقوط می کنند.
رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  نقشه کیهانی ناسا که برای موجودات فضایی ارسال شد AsαNα 5 402 ۳۱-۰۵-۹۶، ۰۱:۳۹ ق.ظ
آخرین ارسال: taranomi
  پیغام برای موجودات فضایی؛ لطفا ما را نخورید! AsαNα 5 361 ۲۹-۰۵-۹۶، ۱۱:۰۵ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  موجودات حک شده در لوح های سومر هیچ شباهتی به انسان ندارند!!! شیرین فرهمندپور 2 466 ۰۶-۰۴-۹۴، ۰۱:۱۵ ق.ظ
آخرین ارسال: ..MiSs ZaHRa..

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
7 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
hadis hpf (۲۷-۱۲-۹۵, ۱۱:۵۵ ب.ظ)، نويد (۱۳-۰۸-۹۹, ۱۰:۲۴ ق.ظ)، صنم بانو (۲۷-۱۲-۹۵, ۱۲:۴۶ ب.ظ)، AsαNα (۲۹-۰۵-۹۶, ۰۷:۳۰ ب.ظ)، .AtenA. (۲۹-۱۲-۹۵, ۱۲:۴۷ ق.ظ)، !!Tina!! (۱۶-۰۶-۹۶, ۱۱:۵۸ ب.ظ)، فرشته جون (۲۸-۰۶-۱, ۰۴:۳۶ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان