اژدها
ریشه واژه اژدها و (ضحاک) یکی است و صورت*هایی دیگر چون «اژدر»، «اژدرها» و «اژدهات» دارد، به معنی «ماری است افسانه*ای و بزرگ، با دهان فراخ و گشاد.»
اژدها یا اژدر که در زبان اوستایی «اژی» (-aži)، در زبان پهلوی ساسانی (فارسی میانه) «از» (az) و در زبان سانسکریت «اهی» (-ahi) خوانده و نامیده می*شود، به معنی «مار یا افعی مهیب و سهمگین» است. در متون کهن ایرانی، گاه این واژه به گونة عام بکار می*رود.
اژدها جانوری است که در کهن*ترین سنن نماد ویرانکاری و نیز آب و آبادانی بوده است. روزگاری دراز اساطیرشناسان می*پنداشتد که اژدها نمایشگر سَّر و انگیزه پیشرفت بشر است و سرگذشت بشر سراسر کوششی است برای رهائی یافتن از قدرت درهم شکننده اژدها.
کهنترین تصویر موجود اژدها واقع در دروازه ایشتار.
رابطه میان اصل و آغاز جهان و اژدها در کیهان*شناسی بابلیان آشکار است. در این کیهان*شناسی، تیامات یا اژدهائی که نماد ظلمت آغازین است غالباً بصورت ماری خشمگین نموده شده و مردوک یا قهرمان خورشیدی بر آن چیره می*شود. بدینگونه جهان روشن پدر سالاری جهان آغازین مادرشاهی را تسخیر می*کند.
در مصر باستان اژدها رمز طغیان*های بزرگ رود نیل بوده است و سود و زیان آن طغیان*ها را که بارور کننده یا ویران کننده*اند نشان می*داده است. از اینرو اژدها غالباً هم با خداوند اُسیریس و هم با الههٔ هاتور همانند می*شده و گاه نیز از لحاظ خیر و برکتی که داشته با اسیریس و به سبب ویرانکاریش با «ست» دشمن ازیریس یکی می*شده است.
اژدها همیشه حیوانی نیرومند و سهمگین پنداشته شده و گاه ‐ چنانکه در چین ‐ مقدس بوده و پرستیده می*شده است زیرا او را بخشندهٔ آب و باران می*دانسته*اند. در بعضی نقاط اژدها را همان تمساح دانسته و پنداشته*اند که تمساح آورنده باران است. اقوام بسیار معتقد بودند که اژدها خدای طوفان و هوای بد و سیل و دیگر بلاهای آسمانی است و طوفان بر اژدها سوار شده موجب لغزش زمین و زمین*لرزه می*شود. تقریباً همه جا اژدها با شب و تاریکی و بطن مادری و آب کیهانی پیوسته و مربوط بوده است.
برخی از اژدهاهای چندسر مشهورند چون لادون که نگاهبان سیب*های زرین هسپریدها بود. بعضی اژدهاها یا مارهای چند سر نیز شاخ*هایی به اشکال گوناگون داشتند از قبیل اژدهای قرمز هفت سر بنام آپوکالیپس، وانی، اژدهای چینی و ژاپنی نیز چندین شاخ دارد. نزد اقوام سرخ پوست پوئبلو مار شاخدار نماد روان و روح آب بوده است، و به باور مانی شیطان یا اهریمن درآغاز بر آب*ها فرمان می*راند، «او همه چیز را تباه می*کرد و ویران می*ساخت».
آزدها تنها موجود اساطیری هست که در تمام ملل جایگاه داشته. چین ژاپن ایران مصر یونان رم شمال اروپا در کتب تاریخی از این موجود یاد شده است.
پرفوسور فرهاد عسکری محقق و فیلسوف اعتقاد دارد که این موجود در گذشته وجود داشته ولی نه به این شکل که مجسمه و روایات ذکر کرده اند.شاید بصورت موجود ( مار عظیم) مانند کنت دراکولا یا ضحاک .
سیمای اژدها در تاریخ اساطیری ایران، در نهایت سهمناکی، زشت*رویی و پلشتی است. آنها از نخستین یاران اهریمن می*باشند که آفرینش نیکوی اهورا مزدا را آشفته می*نمایند؛ ولی توانایی تباه آن را ندارند. اگر فدیه گران*بهایی نثار ایزدانی همچون آناهیتا و وای می*کنند . بر اساس ادبیات اوستایی، هنگامی که اورمزد نخستین سرزمین نیک خویش را می*آفریند (ایرانویج)، آنگاه اهرمن همه تن مرگ برای تباهی آن، اژدهایی (اژدهای سرخ) را در رود دائیتی پدید می*آورد. از سوی دیگر نیز ایزد هم با رزم افزار های خود به نبرد با اژدهای زرد برمی*خیزد تا او را نابود سازد .
بر اساس ادبیات ودایی و اوستایی، دو اژدهای ورتره و اپه اوشه (اپوش)، آبها را در دژ جادویی خود اسیر، ابران آسمانی را سترون و زمین را خشک و کویر می*سازند؛ ولی سرانجام به دست ایزدان ایندره و تیشتر تباه می*گردن د. از دیگرسو نیز اژی دهاکه (ازدهاگ/ضحاک) و افراسیاب تورانی نشان از اژدهایان اساطیری دارند که با گذشت زمان و به هنگام تغییر ساختار ساده و نخستین (روایت اوستایی) داستان به شکل پیچیده و پویا (روایات پهلوی ساسانی و خدای نامه)، جامة نوین پادشاه انیرانی (= نا ایرانی) را بر تن می*نشانند. خشکسالی، سترونی، زوال و مرگ، ارمغان دشخدایی آنان بر ایران می*باشد.
پرداخت شخصیت و ویژگی*های اژدها در روایات اساطیری چندان کامل و دقیق نیست، زیرا اسطوره تنها به آن بخش از سرگذشت زندگی یک بوده اهریمنی (یا حتی قهرمان) می*پردازد و آن را آنچنان می*بالاند و با شکوه و اغراق درمی*آمیزد که برای نمایش جهان*بینی ویژه خویش و دیگر اهداف خود نیاز دارد. اما این پرداخت در روایات حماسی (برخلاف نمونه*های اساطیری شکل کامل*تر و پویاتری دارد و اژدها در این داستان*ها چهره*های گوناگونی دارد که از میان آنها دو گونه بیش از دیگر نمونه*ها دیده و تکرار می*شود.
اژدها در نخستین چهره، سیمای «فرمانروای بیگانه اژدروشی» را به خود می*پذیرد که با تازش بر ایرانشهر و چیرگی بر پادشاه این سرزمین، فرمانروایی را در دست می*گیرد، زندگی مردمان و ستوران آنان را تباه، باران و آب را دربند و خشکی و نیاز را بر سرتاسر زمین حکمفرما می*سازد. این فرمانروای دژکامه انیرانی با رزم*افزار جادویی و سپند قهرمان بی*همتایی از تبار پادشاهان نیکوی ایرانی، تباه می*گردد. آشتی، آرامش و زیبایی ارمغان پادشاهی نیک قهرمان بر ایران زمین است. روایت کارزارهای «فریدون و ضحاک»، «اسفندیار و ارجاسب تورانی» (هر دو به نقل شاهنامه) و داستان نبرد پادشاهانی همچون «منوچهر، زو و کی خسرو با افراسیاب اژدهاوش» را می*توان در شمار گونه*هایی جای داد که اژدها با چهره پادشاه دژکامة انیرانی پدیدار می*گردد.
در این تصویر، اژدها، به شکل ماری بزرگ ترسیم می شود که دست و پاها یی همچون شیر دارد. بر روی کتف ها و بالای پاها ی این جانور، پشم هایی دیده می شود. پشتش حالتی شبیه پولک دارد و زیر شکمش، خط هایی موازی است. اژدها در هیچ یک از نگارگری های ایرانی، بال ندارد.سر اژدها، معمولاً همچون سر گرگ است. پوزه ای دراز و دهانی باز دارد که زبان باریکش از آن بیرون است. گاهی نیز شعله ی آتشی از آن می جهد.
سیگورد و اژدها
نویسنده : حامد منوچهری کوشا
بنابرگفتة اسنوری، کشاورزی به نام هرایدمار سه پسر داشت: فافنیر، رگین و اوتر. اوتر، به توسط لوکی به قتل رسید و پدرش برای غرامت مرگ فرزند، پافشار ی نمود. لوکی، در خانة یک کوتوله، مقدار زیادی طلا یافت. این طلاها به پدر سوگوار داده شد، اما لوکی یادآور شد که این گنج، صاحب خود را نابود می*سازد. این پیشگویی، به زودی صورت پذیرفت زیرا، هرایدمار، به خاطر طلاها به توسط دو پسر دیگرش، به قتل رسید. سپس فافنیر برادرش را گریزاند و خود را به اژدهایی تبدیل کرد که از طلاها محافظت می*نمود. رگین، آهنگری پیشه ساخت و قهرمان جوان یعنی سیگورد را به فرزندی پذیرفت. برای وی شمشیر گرام را ساخت که آن قدر تیز بود که می*توانست گلولة پشمی را که بر روی آب رود روان بود، به دو نیم کند. رگین پسر خود، سیگورد را فرستاد تا فافنیر را به قتل برساند. وی خود را در گودالی کنار مسیری که فافنیر از آن برای آوردن آب عبور می*کرد، پنهان نمود. هنگامی که اژدها برای خوردن آب بدان*جا آمد، سیگورد وی را کشت. یک قطره از خون اژدها بر زبان سیگورد چکید و بلافاصله او توانست زبان پرندگان را دریابد. وی از دو پرندة جنگی که با یکدیگر گفتگو می*کردند شنید که نقشه*ای برای رگین و کشتن او و تصاحب طلاها، در کار است. با اطلاع از این نقشه، وی رگین را کشت و صاحب طلاها شد.
افسانة سیگورد، یا این بخش از افسانه* دارای تشابهات بسیاری با سایر افسانه*های هند و اروپایی است. با آن که این افسانه کاملاً حالت اسطوره*ای ندارد، ولی تأکیدی مجدّانه، بر وجود طلای بسیار دارد، که پیروان فروید از آن، به عنوان عنصر پیچیده در اویدیپوس یاد می*کنند، که کشته شدن پدر به دست پسران طماع و حسود صورت می*گیرد. در غیر این* صورت، شمای آن، مرز میان جهان انسان*ها و جهان گسترده نیروهای اسرارآمیز است.
نگاهى به اژدها در اسطوره های ایرانی
واژه ی «اژدها» كه در فارسى صورت هایى دیگری چون اژدر، اژدرها و اژدهاك دارد به معنى «مارى باشد بس بزرگ، با دهان فراخ و گشاده و كنایه از مردم شجاع و قهرآلود هم هست و رایت و سر عَلم را نیز گویند و پادشاه ظالم و ضحاك ماران را هم گفته*اند» و لقب ضحاك نیز هست؛ چنان*كه «خاقانى» گوید:
در دل غم اژدها نیارم / كافریدونى درفش دارم
و نیز «اژدها» نوعى آتش بازى است، «وحید» در تعریف آتش باز گوید:
چون آن پر فسون برد افسون به كار/ زدم اژدها ریخت تخم بهار
ریشه واژه اژدها و (ضحاک) یکی است و صورت*هایی دیگر چون «اژدر»، «اژدرها» و «اژدهات» دارد، به معنی «ماری است افسانه*ای و بزرگ، با دهان فراخ و گشاد.»
اژدها یا اژدر که در زبان اوستایی «اژی» (-aži)، در زبان پهلوی ساسانی (فارسی میانه) «از» (az) و در زبان سانسکریت «اهی» (-ahi) خوانده و نامیده می*شود، به معنی «مار یا افعی مهیب و سهمگین» است. در متون کهن ایرانی، گاه این واژه به گونة عام بکار می*رود.
اژدها جانوری است که در کهن*ترین سنن نماد ویرانکاری و نیز آب و آبادانی بوده است. روزگاری دراز اساطیرشناسان می*پنداشتد که اژدها نمایشگر سَّر و انگیزه پیشرفت بشر است و سرگذشت بشر سراسر کوششی است برای رهائی یافتن از قدرت درهم شکننده اژدها.
کهنترین تصویر موجود اژدها واقع در دروازه ایشتار.
رابطه میان اصل و آغاز جهان و اژدها در کیهان*شناسی بابلیان آشکار است. در این کیهان*شناسی، تیامات یا اژدهائی که نماد ظلمت آغازین است غالباً بصورت ماری خشمگین نموده شده و مردوک یا قهرمان خورشیدی بر آن چیره می*شود. بدینگونه جهان روشن پدر سالاری جهان آغازین مادرشاهی را تسخیر می*کند.
در مصر باستان اژدها رمز طغیان*های بزرگ رود نیل بوده است و سود و زیان آن طغیان*ها را که بارور کننده یا ویران کننده*اند نشان می*داده است. از اینرو اژدها غالباً هم با خداوند اُسیریس و هم با الههٔ هاتور همانند می*شده و گاه نیز از لحاظ خیر و برکتی که داشته با اسیریس و به سبب ویرانکاریش با «ست» دشمن ازیریس یکی می*شده است.
اژدها همیشه حیوانی نیرومند و سهمگین پنداشته شده و گاه ‐ چنانکه در چین ‐ مقدس بوده و پرستیده می*شده است زیرا او را بخشندهٔ آب و باران می*دانسته*اند. در بعضی نقاط اژدها را همان تمساح دانسته و پنداشته*اند که تمساح آورنده باران است. اقوام بسیار معتقد بودند که اژدها خدای طوفان و هوای بد و سیل و دیگر بلاهای آسمانی است و طوفان بر اژدها سوار شده موجب لغزش زمین و زمین*لرزه می*شود. تقریباً همه جا اژدها با شب و تاریکی و بطن مادری و آب کیهانی پیوسته و مربوط بوده است.
برخی از اژدهاهای چندسر مشهورند چون لادون که نگاهبان سیب*های زرین هسپریدها بود. بعضی اژدهاها یا مارهای چند سر نیز شاخ*هایی به اشکال گوناگون داشتند از قبیل اژدهای قرمز هفت سر بنام آپوکالیپس، وانی، اژدهای چینی و ژاپنی نیز چندین شاخ دارد. نزد اقوام سرخ پوست پوئبلو مار شاخدار نماد روان و روح آب بوده است، و به باور مانی شیطان یا اهریمن درآغاز بر آب*ها فرمان می*راند، «او همه چیز را تباه می*کرد و ویران می*ساخت».
آزدها تنها موجود اساطیری هست که در تمام ملل جایگاه داشته. چین ژاپن ایران مصر یونان رم شمال اروپا در کتب تاریخی از این موجود یاد شده است.
پرفوسور فرهاد عسکری محقق و فیلسوف اعتقاد دارد که این موجود در گذشته وجود داشته ولی نه به این شکل که مجسمه و روایات ذکر کرده اند.شاید بصورت موجود ( مار عظیم) مانند کنت دراکولا یا ضحاک .
سیمای اژدها در تاریخ اساطیری ایران، در نهایت سهمناکی، زشت*رویی و پلشتی است. آنها از نخستین یاران اهریمن می*باشند که آفرینش نیکوی اهورا مزدا را آشفته می*نمایند؛ ولی توانایی تباه آن را ندارند. اگر فدیه گران*بهایی نثار ایزدانی همچون آناهیتا و وای می*کنند . بر اساس ادبیات اوستایی، هنگامی که اورمزد نخستین سرزمین نیک خویش را می*آفریند (ایرانویج)، آنگاه اهرمن همه تن مرگ برای تباهی آن، اژدهایی (اژدهای سرخ) را در رود دائیتی پدید می*آورد. از سوی دیگر نیز ایزد هم با رزم افزار های خود به نبرد با اژدهای زرد برمی*خیزد تا او را نابود سازد .
بر اساس ادبیات ودایی و اوستایی، دو اژدهای ورتره و اپه اوشه (اپوش)، آبها را در دژ جادویی خود اسیر، ابران آسمانی را سترون و زمین را خشک و کویر می*سازند؛ ولی سرانجام به دست ایزدان ایندره و تیشتر تباه می*گردن د. از دیگرسو نیز اژی دهاکه (ازدهاگ/ضحاک) و افراسیاب تورانی نشان از اژدهایان اساطیری دارند که با گذشت زمان و به هنگام تغییر ساختار ساده و نخستین (روایت اوستایی) داستان به شکل پیچیده و پویا (روایات پهلوی ساسانی و خدای نامه)، جامة نوین پادشاه انیرانی (= نا ایرانی) را بر تن می*نشانند. خشکسالی، سترونی، زوال و مرگ، ارمغان دشخدایی آنان بر ایران می*باشد.
پرداخت شخصیت و ویژگی*های اژدها در روایات اساطیری چندان کامل و دقیق نیست، زیرا اسطوره تنها به آن بخش از سرگذشت زندگی یک بوده اهریمنی (یا حتی قهرمان) می*پردازد و آن را آنچنان می*بالاند و با شکوه و اغراق درمی*آمیزد که برای نمایش جهان*بینی ویژه خویش و دیگر اهداف خود نیاز دارد. اما این پرداخت در روایات حماسی (برخلاف نمونه*های اساطیری شکل کامل*تر و پویاتری دارد و اژدها در این داستان*ها چهره*های گوناگونی دارد که از میان آنها دو گونه بیش از دیگر نمونه*ها دیده و تکرار می*شود.
اژدها در نخستین چهره، سیمای «فرمانروای بیگانه اژدروشی» را به خود می*پذیرد که با تازش بر ایرانشهر و چیرگی بر پادشاه این سرزمین، فرمانروایی را در دست می*گیرد، زندگی مردمان و ستوران آنان را تباه، باران و آب را دربند و خشکی و نیاز را بر سرتاسر زمین حکمفرما می*سازد. این فرمانروای دژکامه انیرانی با رزم*افزار جادویی و سپند قهرمان بی*همتایی از تبار پادشاهان نیکوی ایرانی، تباه می*گردد. آشتی، آرامش و زیبایی ارمغان پادشاهی نیک قهرمان بر ایران زمین است. روایت کارزارهای «فریدون و ضحاک»، «اسفندیار و ارجاسب تورانی» (هر دو به نقل شاهنامه) و داستان نبرد پادشاهانی همچون «منوچهر، زو و کی خسرو با افراسیاب اژدهاوش» را می*توان در شمار گونه*هایی جای داد که اژدها با چهره پادشاه دژکامة انیرانی پدیدار می*گردد.
در این تصویر، اژدها، به شکل ماری بزرگ ترسیم می شود که دست و پاها یی همچون شیر دارد. بر روی کتف ها و بالای پاها ی این جانور، پشم هایی دیده می شود. پشتش حالتی شبیه پولک دارد و زیر شکمش، خط هایی موازی است. اژدها در هیچ یک از نگارگری های ایرانی، بال ندارد.سر اژدها، معمولاً همچون سر گرگ است. پوزه ای دراز و دهانی باز دارد که زبان باریکش از آن بیرون است. گاهی نیز شعله ی آتشی از آن می جهد.
سیگورد و اژدها
نویسنده : حامد منوچهری کوشا
بنابرگفتة اسنوری، کشاورزی به نام هرایدمار سه پسر داشت: فافنیر، رگین و اوتر. اوتر، به توسط لوکی به قتل رسید و پدرش برای غرامت مرگ فرزند، پافشار ی نمود. لوکی، در خانة یک کوتوله، مقدار زیادی طلا یافت. این طلاها به پدر سوگوار داده شد، اما لوکی یادآور شد که این گنج، صاحب خود را نابود می*سازد. این پیشگویی، به زودی صورت پذیرفت زیرا، هرایدمار، به خاطر طلاها به توسط دو پسر دیگرش، به قتل رسید. سپس فافنیر برادرش را گریزاند و خود را به اژدهایی تبدیل کرد که از طلاها محافظت می*نمود. رگین، آهنگری پیشه ساخت و قهرمان جوان یعنی سیگورد را به فرزندی پذیرفت. برای وی شمشیر گرام را ساخت که آن قدر تیز بود که می*توانست گلولة پشمی را که بر روی آب رود روان بود، به دو نیم کند. رگین پسر خود، سیگورد را فرستاد تا فافنیر را به قتل برساند. وی خود را در گودالی کنار مسیری که فافنیر از آن برای آوردن آب عبور می*کرد، پنهان نمود. هنگامی که اژدها برای خوردن آب بدان*جا آمد، سیگورد وی را کشت. یک قطره از خون اژدها بر زبان سیگورد چکید و بلافاصله او توانست زبان پرندگان را دریابد. وی از دو پرندة جنگی که با یکدیگر گفتگو می*کردند شنید که نقشه*ای برای رگین و کشتن او و تصاحب طلاها، در کار است. با اطلاع از این نقشه، وی رگین را کشت و صاحب طلاها شد.
افسانة سیگورد، یا این بخش از افسانه* دارای تشابهات بسیاری با سایر افسانه*های هند و اروپایی است. با آن که این افسانه کاملاً حالت اسطوره*ای ندارد، ولی تأکیدی مجدّانه، بر وجود طلای بسیار دارد، که پیروان فروید از آن، به عنوان عنصر پیچیده در اویدیپوس یاد می*کنند، که کشته شدن پدر به دست پسران طماع و حسود صورت می*گیرد. در غیر این* صورت، شمای آن، مرز میان جهان انسان*ها و جهان گسترده نیروهای اسرارآمیز است.
نگاهى به اژدها در اسطوره های ایرانی
واژه ی «اژدها» كه در فارسى صورت هایى دیگری چون اژدر، اژدرها و اژدهاك دارد به معنى «مارى باشد بس بزرگ، با دهان فراخ و گشاده و كنایه از مردم شجاع و قهرآلود هم هست و رایت و سر عَلم را نیز گویند و پادشاه ظالم و ضحاك ماران را هم گفته*اند» و لقب ضحاك نیز هست؛ چنان*كه «خاقانى» گوید:
در دل غم اژدها نیارم / كافریدونى درفش دارم
و نیز «اژدها» نوعى آتش بازى است، «وحید» در تعریف آتش باز گوید:
چون آن پر فسون برد افسون به كار/ زدم اژدها ریخت تخم بهار
رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد