ارسالها: 26,357
موضوعها: 13,060
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۲
اعتبار:
18,994
سپاسها: 7436
11273 سپاس گرفتهشده در 3736 ارسال
حیف از امروز که بی عشق شب آمد ای عشق ..
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
گفتم ای عشق بیا تا که بسازی ما را
یا نه ، ویرانه کنی ساخته ی دنیا را
گفتم ای عشق چه بر روز تو آمد امروز
که به تشویش سپردی شب عاشق ها را
چه شد آن زمزمه ی هر شبه ی ما ای دوست
چه شد آن صحبت هر روزه ی یاران یارا
چشمه ها خشک شد از بس نگرفتی اشکی
همتی تا که رهایی بدهی دریا را
حیف از امروز که بی عشق شب آمد ای عشق
کاش خورشید تو آغاز کند فردا را ..
{ محمدعلی بهمنی }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح، شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
ارسالها: 26,357
موضوعها: 13,060
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۲
اعتبار:
18,994
سپاسها: 7436
11273 سپاس گرفتهشده در 3736 ارسال
کاش خورشید تو آغاز کند فردا را ..
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
حیف از امروز که بی عشق شب آمد
ای عشق !
کاش خورشید تو آغاز کند فردا را ...
{ محمدعلی بهمنی }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح، شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
ارسالها: 26,357
موضوعها: 13,060
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۲
اعتبار:
18,994
سپاسها: 7436
11273 سپاس گرفتهشده در 3736 ارسال
مگذار فريادت کنم در کوهساران ..
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
يخ کرده ام ! اما نه از سوزِ زمستان
اما نه از شب پرسه هایِ زير باران
يخ کرده ام - يخ کردنی در تب - تبی که :
جسمم نه ! دارد باورم می سوزد از آن ...
يخ کرده ام اما تو ای دست نوازش !
روح يخی را با چنين شولا مپوشان
گرمم نخواهی کرد و فرقی هم ندارد
يخ بسته ای پوشيده باشد يا که عريان
يخ بسته ام چون قطب آری اين چنين است
وقتی نمی تابی تو ای خورشيدِ پنهان
يخ کرده ام يخ کرده ام ! ها ... جان پناهم !
مگذار فريادت کنم در کوهساران ...
{ محمدعلی بهمنی }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح، شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...