امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اشعار کوتاه
#11
من احتياج به قلبي دارم شعله ور از عشق
که بي هيچ انتظار تکيه گاه من باشد
که همه چيز مرا دوست بدارد حتي ضعف مرا
و ترکم نکند ، نه در شب نه در روز


ماري فرانسيس ترز مارتن

بــوی مـاه مـی دهــی ! در آسمـانــم بمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#12
اي عشقي که به شعله ام مي کشي
به جان من رسوخ کن
بيا ، تو را مي طلبم
بيا و مرا بسوزان
حرارت تو مرا مي فشار د
آي آتش الهي
بي وقفه مي خواهم در تو محو شوم




ماري فرانسيس ترز مارتن
بــوی مـاه مـی دهــی ! در آسمـانــم بمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#13
ديگر همانند گذشته دلتنگ ات نمي شوم
حتي ديگر گاه به گاه گريه هم نمي کنم
در تمام جملاتي که نام تو در آنها جاري ست ، چشمانم پر نمي شود
تقويم روزهاي نيامدنت را هم دور انداخته ام
کمي خسته ام ، کمي شکسته
کمي هم نبودنت مرا تيره کرده است
اينکه چطور دوباره خوب خواهم شد را هنوز ياد نگرفته ام
تنها خوبم هايي روي زبانم چسبانده ام
مضطربم
فراموش کردن تو عليرغم اينکه ميليونها بار به حافظه ام سر مي زنم
و نمي توانم چهره ات را به خاطر بياورم ، من را مي ترساند

ديگر آمدنت را انتظار نمي کشم
حتي ديگر از خواسته ام براي آمدنت گذشته ام
اينکه از حال و روزت باخبر باشم ، ديگر برايم مهم نيست
بعضي وقتها به يادت مي افتم
با خود مي گويم : به من چه ؟
درد من براي من کافي ست


آيا به نبودنت عادت کرده ام ؟
از خيال بودنت گذشته ام ؟
مضطربم
يا اگر عاشق کسي ديگر شوم ؟
باور کن آن روز تا عمر دارم تو را نخواهم بخشيد


ازدمير آصاف
بــوی مـاه مـی دهــی ! در آسمـانــم بمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#14
سر بر سينه‌ام بگذار
با تپشهاي قلبم آرزوهايت را شماره کن
رشته‌هاي سپيد مويم
ردِ رنج‌هايي‌ است که زندگي‌‌ام را سياه کرد
با اين همه در سرزميني که مرگ پايان رنج هاست
هرگز هيچکس تابوت عشق را
بر شانه‌‌هاي من نخواهد ديد


عليشاه مولوي
بــوی مـاه مـی دهــی ! در آسمـانــم بمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#15
در قفس را باز بگذار

پرنده

اگر به تو عاشق باشد

بر شانه‌هايت مي‌نشيند


عليرضا روشن
بــوی مـاه مـی دهــی ! در آسمـانــم بمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#16
یک روز ما از هم جدا خواهیم شد غمناک

یک روز من در شهر احساس تو خواهم مرد

یک روز آن روزیکه نامش واپسین دیدار ما باشد

تو بر صلیب شعر من ، مصلوب خواهی شد

آن روز ما از هم گریزانیم

آن روز ما ، هر یک درون خویشتن ، یک نیمه انسانیم

آن روز چشم عاشقان در ماتم عشقی که می میرد

خاموش ، گریانست

آن روز قلب باغ ها در سوگ گلبرگی که می افتد

بی تاب ، لرزانست


فرخ تمیمی
بــوی مـاه مـی دهــی ! در آسمـانــم بمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#17
تو را با خطوط سیاه میکشم

و موهایت را با نقطه چین

لبهایت را

لبهایت را درون چشمهایم پنهان میکنم

کمی دریا را به چشمهایت می ریزم

ولی دریا را رسم نمی کنم

اندامت را سفید میکشم

سینه هایت را سفید

دستهایت را و پاها یت را

آنگاه پرده ای روی آن میکشم

تا حسرت دیدن تو بماند روی دل همگان

تنها خودم تو را دیده ام

بی پرده

برهنه


انسی الحاج
بــوی مـاه مـی دهــی ! در آسمـانــم بمان
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,595 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,164 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,643 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان