امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار| حسین احمد خانی|بغــض دل
#1
چیزی بخوان
چیزی بنویس
قبل ازاینکه
برتو بنویسند
ویا
بخوانند...!!!

+ حسین احمدخانی
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
ماها
وشاید هم سالهاانتظار می کشی
میان کوچه وخیابان پرمی کشی
تا او را لحظه ی ببینی ،
تنها لحظه ی..!!
چه شباهتهایی که تن ودلت را نمی لرزاند
ویرانت نمی سازد...!!
گاهی به دنبال کسی می دوی
که اه یافتم..
تنه رهگذران را تاب می اوری
اما او هیچ شباهتی به گمگشته تو ندارد
بغض کرده وغمگین باز می گردی..!!
اماروزی که انتظارش را نداری
می بینیش
درچهارراهی شلوغ یاخیابانی بی انتها
با تمام اشتیاق به سمتش می روی
نگاهش می کنی ،
می کاویش
تمام بودنش را بانگاهت می بلعی
تابرای همیشه در قلبت سنجاقش کنی ،
تمام توانت را جمع میکنی تا لرزش صدایت راپنهان کنی
قلبت به شدت می تپد
چندکلامی ردوبدل می شود
خوبی ؟
خوبم
چه خبر؟
خبری نیست...!!
ارام ارام میفهمی
که دیگربرقی درنگاهش نیست،
چقدرصدایش تغییرکرده
هیچ ارامشی درکلامش نیست،
سردوبی روح
بوی تلخ و تندغریبه را از تاروپود پیراهنش می فهمی ،
دستهایش سرد است و
نگاهش گیج وسرگردان...!!
یخ میکنی،
وانوقت تمام شهر ،
شهری که برای دیدنش وجب به وجب سنگ فرشهایش را گشته ی
روی سرت اوار می شود
ویران می شود...!!
دیگروقت رفتن است
لحظه دل کندن
هنگام وداع با تمام دلخوشی های بی ثمر
همه خودت را که ویرانه یست به زحمت جمع می کنی
لبخندی تلخ روی لبهایت نقش می بنددو به سرعت محومی شود
خداحافظ
خداحافظ..!!
باورش عجیب سخت است
دوست داری خود را میان عابران گم کنی
بی هدف وبی هیچ مقصدی قدم می زنی
تنها وسرگردان
سیـ ـگاری روشن می کنی
وتمام اندوهت را به پک های عمیق سیـ ـگارت می سپاری
نفسی عمیق
و ارام ارام بغض می کنی
درخود می شکنی
وخاموش می شوی..!!!
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
ترس
ازدست دادنت
تمام دلخوشی هایم را گرفت...!!!
حالا که رفته ی
من
چقدر خوشبختم...!!!؟؟؟
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
ماهاست
که رفته ی...!!
امابا عطر هر خاطره ی
می ایی
می مانی
تامغز استخوانم می دوی
ویرانم می سازی
وباز دوباره
می روی...!!!
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
هنگام رفتن
درنگ کردیم
وقت ماندن
نابهنگام راهی شدیم....!!!
به وقت گفتن
سکوت کردیم
لحظه لب فروبستن
بی امان درد هایمان را فریاد زدیم...!!!
نه ماندن
چاره ی کرد به جدایی
نه رفتن
وصله ی شد
به عشقمان...!!!
لاجرم
هردو ی ما
تنها شدیم...!!!!!
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
امدنت
چه شادمانی غریبی ست...!!!
شبیه
هیچکدام از دیروزهایمان
نیستیم..!!
نه من دیگر ان
دیوانه مستم
نه تو
ان عاشق دیروز..!!!
اه ..
چه شادمانی اندوهباری ست
دیر
امدنت...!!!
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
آن هنگام
که لب های من
تن مهربان تورا
غرق بوسه می کرد..!!!
روح تو
باکدام
غریبه می رقص ید...!
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
امدنت
کوتاه بود
خیلی کوتاه..!!
سلام
و نگاهی
که انگار از معجزه لبریزاست...!!!
رفتنت
اما
اه....!!
که داستانی ست
بی پایان...!!!
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
چقدرشبیه هم شده ایم
من حرف می زنم
توسکوت می کنی..!!
تو حرف می زنی
من سکوت می کنم..!!
بی انکه بدانیم
چقدر
تنها شده ایم...!!!
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
چشم به راه
امدنت نیستم
غمگین
رفتنت هم نیستم...!!
دلتنگ
نقابی هستم
که به چهره زدی
امدی
ماندی
عاشقم کردی
و یک روز
پی غریبه ی
میان غبار اندوه
گم شدی...!!!
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,671 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,209 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,747 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
Ar.chly (۰۴-۰۴-۹۴, ۱۰:۲۹ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان