امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار|حسین بن منصور حلاج
#11
دیوان اشعار منصور حلاج


غزل ها


غزل شماره 10







گشت مسلم ز عشق ملک معاني مرا
شهره آفاق کرد عشق نهاني مرا

از مدد شاه عشق ملک بقا يافتم
کي بفريبد کنون ملکت خاني مرا

غرقه دريا شدم لاجرم از بهر آب
هيچ نبايد کشيد رنج اواني مرا

درد و جراحات عشق کم مکن از جان من
اي که بهنگام درد راحت جاني مرا

از که بود عزتم گر تو ذليلم کني
کيست که خواند بخويش گر تو براني مرا

از کرم ديگران رنج روانم رسيد
با همه فقر و الم گنج رواني مرا

خلوت خاص حقي قصر شه مطلقي
اي دل اهل صفا قبله از آني مرا

نيست مرا حاصلي بي تو ز جان و جهان
اي که بلطف و کرم جان و جهاني مرا

آنچه بدانم توئي قبله جانم توئي
نيست بجز سوي تو دل نگراني مرا

از غمت ايماه من پير شدم چون حسين
آه که آمد بشب روز جواني مرا
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#12
دیوان اشعار منصور حلاج


غزل ها


غزل شماره 11







چون تو جان مني اي جان چکنم جان و جهانرا
چو منم زنده بعشقت چه کشم منت جانرا

چو رسد از تو جراحت بود آن منت و راحت
بدو صد لابه از آن رو طلبم زخم سنان را

چو حديث تو نگويم صفت عشق نجويم
چو ره عشق بپويم چه کنم پاي دوان را

چو ز عشق تو خرابم بجناب تو شتابم
چو نشان تو نيابم بهلم نام و نشان را

چو شدم سوي تو بينا کنم از خويش تبرا
چو شدم غرقه دريا چه کنم قعر و کران را

هله اي عاشق صادق بگسل بند علايق
چو نهي روي بخالق منگر خلق جهانرا

دل ز انديشه جدا جو گذر از خويش و خداجو
تو در اقليم فنا جو همگي امن و امان را

دلت از فيض نهاني نشود لوح معاني
چو حسين ار نگذاري روش نطق زبانرا
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#13
دیوان اشعار منصور حلاج


غزل ها


غزل شماره 12







دلا اگر نفسي ميزني بصدق و صفا
بجان بکوش که باشي غلام اهل وفا

بهر قبيله چه گردي اگر تو مجنوني
بيا و قبله گزين از قبيله ليلا

چو تشنه لب به بيابان هلاک خواهي شد
غنيمتي شمر اي دوست صحبت دريا

اگر تو لذت ناز حبيب ميداني
شفا ز رنج بجوي و ز درد خواه دوا

اگر ستم رسد از دوست هم بدوست گريز
کجا رود بجهان وامق از در عذرا

مجوي جانب جانان ز عقل راهبري
که عشق دوست بود سوي دوست راهنما

ميان شب بچراغ آفتاب نتوان جست
که آفتاب هم از نور خود شود پيدا

بپاي مورچه نتوان بکوه قاف رسيد
برو تو تعبيه کن خويش در پر عنقا

طريق عقل رها کن بعشق ساز حسين
اگر تو عاشق عشقي و عشق را جويا
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#14
دیوان اشعار منصور حلاج


غزل ها


غزل شماره 13







زندگاني بي رخ دلبر نميبايد مرا
دوست ميبايد کسي ديگر نميبايد مرا

چون برفت از پيش من آن ماه تابان بعد از اين
تابش ماه و شعاع خور نميبايد مرا

خلق ميخواهند حور و روضه رضوان ولي
جز وصال آن پري پيکر نميبايد مرا

گر به بينم قد او هرگز بطوبي ننگرم
ور بيابم لعل او کوثر نميبايد مرا

چون معطر شد مشامم از نسيم موي او
بوي مشک و نکهت عنبر نميبايد مرا

چون منور گشت رويم از فروغ روي او
پرتو مهر و مه انور نميبايد مرا

يارب آن دولت دهد دستم که گويد آنصنم
جز حسين خسته ابتر نميبايد مرا
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#15
دیوان اشعار منصور حلاج


غزل ها


غزل شماره 14







دواي درد دل خسته ام بکن يارا
بيا که نيست مرا بي تو زيستن يارا

ز جستجوي تو يارا روان هميسازم
ز چشمه هاي دو ديده هزار دريا را

جماعتي که بکوي تو راه مييابند
کجا کنند تمنا بهشت اعلا را

برد خيال تو از ره هزار زاهد را
کند جمال تو شيدا هزار دانا را

چنان ز هوش برفتم ز عشق بالايت
که باز مي نشناسم نشيب و بالا را

همان زمان که بروي تو ديده بگشادم
بروي غير تو بستم در سويدا را

کمال حسن ترا زان نميرسد نقصان
که ساعتي بنوازي حسين شيدا را
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,676 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,212 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,759 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان