۲۷-۰۴-۹۴، ۰۲:۱۳ ب.ظ
نفرین شده است
ماتمی چرکین همه جارا گرفته است
دیوارها بی پنجره اند
از طلوع گنجشک ها
تا غروب کبوتران
قاصدک ها مُرده به دنیا می آیند
ساعت ها زمان بیهوده ای را اعلام می کنند
دستهایم جوهری
سبد شعرهایم پر از دلتنگی
دیگر هیچ نگاهی
چشمهایم را نوازش نمی کند
" تو هم که سال هاست مرده ای و شهر
پر شده است از بدل های تو
و من ندانسته هر روز
عاشق یکی می شوم."
ماتمی چرکین همه جارا گرفته است
دیوارها بی پنجره اند
از طلوع گنجشک ها
تا غروب کبوتران
قاصدک ها مُرده به دنیا می آیند
ساعت ها زمان بیهوده ای را اعلام می کنند
دستهایم جوهری
سبد شعرهایم پر از دلتنگی
دیگر هیچ نگاهی
چشمهایم را نوازش نمی کند
" تو هم که سال هاست مرده ای و شهر
پر شده است از بدل های تو
و من ندانسته هر روز
عاشق یکی می شوم."
و دیگر آسمان را نخواهی دید...