امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار مریم حیدر زاده
وقتی که عاشقم شدی

وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزار تا بادکنک بود
تنگ بلوری دلت درست مث دل من
کلی لبش پریده بود همش پر ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه میذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود!
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و هراس وشک بود
دیگه نه از تو خبر بود، نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید، یه الک دولک بود
نه باورم نمیشه که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو کل دنبا تک بود
قصه ی با تو بودن و میشه فقط یه جور گفت
کسی که رو زخمای قلب من مث نمک بود
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
حالا که رفتم و گشتم

وقتی از تو دل بریدم
جز خودت چیزی ندیدم
پی هر کسی که رفتم
آخرش به تو رسیدم
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی توی دنیا
نمیشه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رویا
انگار آسمون نمی خواس
ببینه ماها رو با هم
یادته لحظه ی آخر
زیر اون بارون نم نم
گل سرختو گرفتی
دادی دستم گل مریم
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمیشه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رویا
دس من نبود نه از تو
بلکه از خودم گذشتم
با یه خورجین پر غربت
پی سر پناه می گشتم
همه چیم ولی تو بودی
جنگلم کوهم و دشتم
عشقتو خواستم بذارم
لای خاطرات دفتر
اما یاد تو نمی گذاشت
میومد دوباره از سر
توی یک غروب جمعه
اصل مطلبو نوشتم
پی هیچ کس نمی گردم
چون تویی اول و آخر
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمی شه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رویا
دریاها هنوز کبودن
بعضیا هنوز حسودن
هم واسه تو می نویسم
هم اونایی که نبودن
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمیشه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رویا
اسمتو، عشقتو رفته
تو رگ و تو خون و ریشه
یادته خواستی بمونم
ناله کردم که نمیشه
حالا عمریه اسیرم
توی دام زرد غربت
اما اسمشه که نیستی
با منی همش همیشه
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمیشه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رویا
من که تقصیری نداشتم
تلخه قانون جدایی
من و تو سرش نمیشه
میزنه چه تیشه هایی
من که چشمام توی غربت
هنوزم پیت می گرده
ولی حق داری بگی که
اینا حرفه، بی وفایی
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمیشه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رویا
جرم ما چی بود عزیزم
که ما رو قربونی کردن
خودشون رهان و آزاد
ماها رو زندونی کردن
دل سنگشون نمی خواس
عاشق همدیگه باشیم
حالا که رفتم و گشتم
می بینم تکی تو دنیا
نمیشه تو رو عوض کرد
حتی با شبای رویا
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
خسته شدم

دیگه از دست تو ترانه هات خسته شدم
دیگه از شنیدن رنگ صدات خسته شدم
چه جوری بگم هنوز خیلی دوست دارم ولی
انگار از بیشتر از این بودن باهات خسته شدم
منی که عمرم و زندگیم تو چشمای تو بود
باورت نمیشه که از رنگ چشات خسته شدم
انقدر نگام کردی که دیگه زد به سرم
از اون آتیش خوابیده تو نگات خسته شدم
تو به من می گی بی انصافی و حق داری بگی
با کدوم بهونه بنویسم برات خسته شدم
انقد آب و هوا برام عوض کردی که من
آخر از دست همون آب و هوات خسته شدم
گفتم این کار و نکن کردی و رفتی و ببین
دیدی آخر از تموم اون کارا ت خسته شدم
حرفات انگار دیگه روی دل من نمی شینه
انقدر عوض شدی که من به جات خسته شدم
شب و روزات مث روز و شبای قدیم نبود
از دست تفاوت روز و شبات خسته شدم
دیگه فرقی نداره پیشت باشم یا نباشم
تو یه بی تفاوتی، من از فضات خسته شدم
دوس داری بری، برو، دلت می خواد باشی بمون
من که از تمام حرفات و تصمیمات خسته شدم
یه روزی غریبه ای، یه روز آشنا، من از
بازی زشت غریب آشنات خسته شدم
تو چی فکر کردی خیال کردی من عاشق می مونم
من از این فکرای غرق ادعات خسته شدم
واسه تو حتی دیگه شبا دعا نمیکنم
راستشو بخوای دیگه من از دعات خسته شدم
من شکایت تو رو به کی کنم؟ برم کجا؟
به جون خودت قسم نه، به خدات خسته شدم
چه قدر ببخشمت من دیگه چیزی ندارم
به خدا از دس این همه خطات خسته شدم
روزی صد تا غم و غصه توی قلبم میذاری
منم آدمم از این درد و بلات خسته شدم
انقدر واست می میرم واسه من تب می کنی؟
حق دارم از این دل بی اعتنات خسته شدم
تو خودت منو نخواستی، من گناهی ندارم
از دس اون چشای دور از وفات خسته شدم
شعر اینجوری نوشتم کسی با خبر نشه
مثلا من از تو و خاطره هات خسته شدم
کی می دونه تو پشیمون شدی و نوشتی که
حتی از دیدن عکس و هدیه هات خسته شدم
ای خدا، اینو فقط من و تو اون می دونیم
نشونم بده یه جور راه نجات، خسته شدم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
من با تو هرگز

سلام ای بی وفا، ای بی ترحم
سلام ای خنجر حرفای مردم
سلام ای آشنا با رنگ خونم
سلام ای دشمن زیبای جونم
بازم نامه میدم با سطر قرمز
آخه اینبار شده من با تو هرگز
نمی خوام حالتو حتی بدونم
تعجب می کنی آره همونم
همونی که زمونی قلبشو باخت
همون که از تو یک بت، یک خدا ساخت
همونی که برات هر لحظه می مرد
که ذکر نامتو بی جون نمی برد
همونم که می گفتم نازنینم
بمیرم اما اشکاتو نبینم
همون که دست تو، مهر لباش بود
اگه زانو نمی زد غم باهاش بود
حالا اروم نشستم روی زانوم
ولی دیگه کذشت اون حرفا، خانوم
تعجب میکنی آره عجیبه
می خوام دور شم ازت خیلی غریبه
خیال کردی همیشه زیر پاتم؟
با این نامردیات بازم باهاتم؟
برات کافی نبود حتی جوونیم
تموم شد آره گم شد مهربونیم
دیگه هر چی کشیدم بسه دختر
نمی بینیم همو این خوبه، بهتر
دیگه بسه برام هر چی کشیدم
فریبی بود که من از تو ندیدم
دروغی هست نگفته مونده باشه؟
کسی هست تو خیال تو نباشه؟
عجب حتی دریغ از یک محبت
دریغ از یک سر سوزن صداقت
دریغ از یک نگاه عاشقونه
دریغ از یک سلام بی بهونه
نه نفرینت چرا، این رسم ما نیست
اگر چه این چیزا درد شما نیست
گل بیتا چرا اخمات تو هم شد؟
چیه توهین به ذات محترم شد؟
دیگه کوتاه کنم با یک خداحافظ
که عشق ما رسید به سد هرگز
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
بازم نامه

بهونم، چند تا سلام کنم جوابمو میدی؟
ببینم یواشکی احوال ما رو پرسیدی؟
نامه رو وقتی نوشتم خودمم می لرزیدم
فدای چشات، تو که از خط من نلرزیدی
بی قراری مث موهات تو دلم موج میزنه
میدونم تو اینو از لرزش حرفا فهمیدی
وسط نامه ببخش بدجوری بغضم ترکید
نازنینم تو که از صدای اون نترسیدی
من فدای رگه های ناز چشم روشنت
چیه باز به لحن این دیوونگی ها خندیدی
حق داری بخندی و راستی دستت درد نکنه
سر زدی به یه دیوونه ی غریب تبعیدی
راستی اون شب یادته کاشکه واست مرده بودم
من می خواستم بمیرم پیش چشات، خودت دیدی؟
چیه باز که با غضب داری نگاهم می کنی
این دفه درباره ی من چه چیزایی شنیدی
جوابی که داده بودم به خودم، دیشب رسید
دوست ندارم بدونن جواب به نامه م نمیدی
تو رو جون آسمون به غیرتت بر نخوره
نکنه اینجا به بعد و نخونی، چون رنجیدی
رنگ خونه چشام از بس که تو رو ندیدمت
مث تصویر غروب تو اوج برف و سفیدی
یه روزایی دیدنت چاره ای داشت، دعا می خواس
حالا نه دعا واسم فایده داره، نه امیدی
خورشید اونجاها حتما دیگه روزم میخوابه
آخه تو به جای اون هم روز و هم شب تابیدی
ببینم تعارف و یه دیقه بذاریم کنار
اونجا چند تا دل بیچاره رو بردی، دزدیدی؟
آره بد سوالی بود تو اینو نشنیده بگیر
مث نمره ی تک کارنامه ی یه تجدیدی
تو که می دونی دلم گذشته کارش از اینا
حتی بشنو اگه تو به یکی شون رسیدی
می میره، اما واسه خوشیت دعاها میخونه
راس بگو اینجور دیوونه ای تو عمرت تو دیدی؟
بگذریم خیلی نوشتم، زحمتت نبود بخون
معذرت میخوام که فرضا تو بهم جواب میدی
ماهی که با اینکه اسفنده، ولی دود نمیشه
همیشه معروفه به ماه عزیز خورشیدی
از خودت مواظبت کن هر جوری که دوس داری
مجنونت، یا دیوونت، هر لقبی پسندیدی
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
[font=&amp]برگرد[/font]

[font=&amp]برگرد بی تو بغض فضا وا نمی شود [/font][font=&amp]
یک شاخه یاس عاطفه پیدا نمی شود
در صفحه دلم تو نوشتی صبور باش
قلبم غبار دارد و معنا نمی شود
بی تو شکست و پنجره رو به آسمان
غم در حریم آبی دل جا نمی شود
دریای تو پناه نگاه شکسته است
هر دل که مثل قلب تو دریا نمی شود
می خواستم بچینم از آن سوی دل گلی
اما بدون تو که گلی وا نمیشود
دردیست انتظار که درمان آن تویی
این درد تلخ بی تو مداوا نمی شود
زیباترین گلی که پسندیده ام تویی
گل مثل چشمهای تو زیبا نمی شود
بی تو شکسته شد غزل آشناییم
شبنم گل نگاه مرا باز شسته است
دل در کنار یاد تو تنها نمی شود
گلدان یاس بی تو شکست و غریب شد
گلدان بدون عشق شکوفا نمی شود
باران کویر روح مرا می برد به اوج
اما دلم بدون تو شیدا نمی شود
رفتی و بی تو نام شکفتن غریب شد
دیگر طلوع مهر هویدا نمی شود
رویای من همیشه به یاد تو سبز بود
رفتی و حرفی از غم رویا نمی شود
رفتی و دل میان گلستان غریب ماند
دیگر بهار محو تماشا نمی شود
یک قاصدک کنار من آمد کمی نشست
گفتم که صبح این شب یلدا نمی شود
دل های منتظر همه تقدیم چشم تو
امروز بی حضور تو فردا نمی شود [/font]
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,636 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,174 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,683 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
v.a.y (۰۵-۰۴-۹۴, ۰۲:۰۲ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان