امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار ناهید عرجونی
#11
مگر چند بار دیگر می توانیم
بر لاشه های خسته مان لباس بپوشانیم
صداهایمان را به میدان بیاوریم
صورت هایمان را برگردانیم
از دوربین هایی که مال ما نیستند
و از خون هایمان که فواره می زند
عکس بگیریم!
مگر چند بار دیگر زنده ایم
که هر روز مرده ای از ما گم می شود
مرده ای از ما زهر می خورد
و مرده ای از ما
می ترسد که گم بشود
می ترسد که زهر بخورد
می ترسد که سلول هایش فلج بشود
توی سلولی که هیچکس نمی بیند!
مگر چند بار دیگر……؟!
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#12
حتی حباب های کوچک چایی هم
بی هوده نیستند
بی هوده نیست که سیـ ـگار می کشی
و لبخند هایت تلخ می شود
نمی شود برگشت
و رد پاییز را
از نیمکت های خیس
برداشت
نمی بینمت
نه توی حلقه های خاکستری دود
نه انتهای قهوه ای فنجان
نه توی دایره ای که
قسمت ام نبود!
چهارشنبه بود
من نام تمام نیمکت ها را
چهارشنبه ای گذاشتم که نیامدی
چای سرد شد چهار شنبه بود
تلخ تر شدم چهارشنبه بود
حتی چهارشنبه بود که ما
از کنار هم گذشتیم
و من از خانه دورتر شدم
از چار خانه ی پیراهنت
هنوز فکر می کنم
می توانستم توی دایره ها چرخ بزنم
انگشتم را توی حلقه های دود فرو ببرم
با چهار شنبه و تو
عکس های یادگاری خوشحال بگیرم
هنوز فکر می کنم
توی چار خانه ی پیراهنت
خوشبخت می شدم.
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#13
می توانی حرف بزنی
برای هر کسی دست تکان دهی
دست بدهی به هر کس
که دوستت ندارد مثل من
به گنجشک ها بیشتر از من فکر کنی
به من دورتر از مرگ
گوشی ات پر از اسم هایی باشد که من نیستم
همیشه پس از صدایم عذر بیاوری
به جایم نیاوری هیچوقت
بخندی که روبرویت نیستم
خط بزنی لب هایم را
از روزهایی که بوسیده ای
از من کنار تر بکشی
خودت را
جمع کنی
پشت توری که عروس می شدم
پشت گوش بیاندازی حرف هایت را
موهایم را که توی صورتت بود
بالا بیاندازی قرص های فراموشی مرا
آب را
و دکمه های همglaاغوشی ام را
اصلا فراموش کنی نوشیدنم را
مثل شیر مادرت حرامم کنی
توی چهار خانه ای که پیراهن تو نیست
توی خانه ای که
هم خانه ام نیستی !
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#14
فکر می کنم خدا زن است
دستپاچه می شود وقتی دیر به خانه بر می گردی
به زیر سیـ ـگاری ات خیره می شود
راه می رود توی پذیرایی
گیر می دهد به گلدان ها
به قاب ها
کتاب ها
دلش هزار راه می رود!
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#15
روی پاها ی خودت بایست !
پوتین هایت را به جنگ پس بده
و رویاهایت را باز پس بگیر
در را برای آمدنت باز گذاشته ام
دست هایم را که می شمرم
به عادت اولین دستپاچگی
باز کم می آید
دو دستی که بچسبم زندگی ات را!
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#16
دوباره به من دروغ بگو
بگو که رؤیاهایت
میان مرگ و من
پرسه نمیزند تن ات را چند بار خلاصه کردهای
میان تن آب و طناب؟
چند بار مرد شده ای
به مرگ فکر کرده ای
چند بار به من
به پیراهن ام که نباشد
دروغ بگو قهرمان
مگر یک مرد
چقدر میتواند
راست بگوید؟
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#17
باید پیر شده باشی حالا
بزرگ تر بودی که عاشقم شدی
و در کتاب هایی که می خواندی
غرق می شدم زنی که فنجانم را دیده بود گفت
یا غیاث المستغیثین
و من فکر کردم
بیچاره مریم ها
که حرف نمی زنند
و مردهایی که می ترسیدند
بزرگ تر بودی
و قهوه ات را تلخ می خواستی
وقتی زن از فنجان من
رم می کرد
عاشقم که شدی
هنوز دریا را برنگشته بودم
و ماهی سیاه کوچکی دوستم داشت.
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#18
ببین! کاراکتر عاشق
به این جنازهی باد کرده
نمی خورد دیگر
با این دست ها نمیتوان
دست داد
با این چشمها نمیشود نگران بود
و آخرین لبخند
فقط به خاطر مرگ است
که زود آمده است نه این جنازه ی مفلوک
حتی سیاهی لشکر هم نیست
میتوانی توی خیابان
چرخی بزنی
یا در روزنامهها بزنی:
دو چشم
ده انگشت
و چند خنده ی زنده
برای فیلمی از…
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#19
روبرویم بنشین

مي خواهم برايت شعر بخوانم

به همين سادگي كه چاي مي خوريم

وحرف مي زنيم



حالا زمين بچرخد يا بايستد

برف ببارد يا تيغ

من تنها از روي شانه هاي تو نگاه مي كنم

وپيشاني ام رام مي شود

با عاشقانه هايي كه جنگ را

خاموش مي كند !

كه دلهره را

تاريكي را

و مي درخشند چشم هايت

كه دوستشان دارم



نگاه كن!

كمي از برف مانده است روي قله ها

كمي از برف روي موهايت

روي سال هايي كه از شانه هاي تو دوووووووووووور بوده ام



روزنامه بخوان

نگاهت مي كنم

حرف بزن

نگاهت مي كنم

پنجره را باز كن

بگذار باد موهايت را به بازي بگيرد

باران گونه هاي مرا

نگاهت مي كنم

وقتي كه صندلي ات خالي ست

وباد پرده را تكان مي دهد !
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#20
مگر چند بار دیگر به دنيا مي آيم
که یکی را بدون تو
بدون لبخندت
برسانم به انتها
وبارهای دیگر
با دست هایی که خاک شده اند
دوباره برویم به روی زمینی که رد می شوی
وباد که می آید
برساند به پيراهنت
كه اين گرد وخاك
چقدر عاشق آغوش تو بوده ست

يك بار منصفانه نيست زندگي
كم است براي من كه گم ات كردم
در اولين نشانه كه داشتم
وآن لحن صدايت بود
كه در ازدحام خيابان
در لحظه محو شد
ورهگذران
روي لحن تو
آن قدر در آمد وشد بودند
كه گم كردن ات بديهي بود
درست مثل اين كه بديهي است
تو گم شده اي
من پير مي شوم
ومرگ كه مي رسد
فكر مي كند
چقدر شبيه حرف هاي ناتمام
باز مانده است دهانم
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,551 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,148 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,634 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان