امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار و دلنوشته های بابایی|برای پدران
#1
شانه‏ هایت، ستون محکمی است پناهگاه امن خانه را.
دست در دستانم که می‏گذاری، خون گرم آرامش، در کوچه رگ‏هایم می‏دود.
در برابر طوفان‏های بی‏رحم زندگی می‏ایستی؛ آن‏چنان‏که گویی هر روز از گفت‏وگوی کوهستان‏ها باز می‏آیی.
لبخند پدرانه‏ ات، تارهای اندوه را از هم می‏دراند.
تویی که صبوری‏ ات، دل‏های ناامید را سپیده ‏دم امیدواری است. مرامنامه دریا را روح وسیعت به تحریر می‏آید؛ آن هنگام که ابرهای دلتنگی، پنجره‏های خانه را باران می‏پاشند.
آسمان همواره بوسه بر پیشانی بلندت را آرزومند اس
[highlight=#fafafa]ت.[/highlight]
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم
که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
ولی پدر ...
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
ای پدر ای با دل من همنشین
ای صمیمی ای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم تنهاییم
آشنایی با غم تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من
ای پناه گریه ی خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار
ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینه ای
در رفاقت باده ای بی کینه ای
ای سپیدار بلند و بی پایدار
می برم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار
مهربانی از مانده یادگار
ای پدر بوی شقایق می دهی
عاشقی را یاد عاشق می دهی
با تو سبزم
گل بهارم
ای پدر
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
پدر یعنی تپش در قلب خانه
پدر یعنی تسلط بر زمانه
پدر احساس خوبه تکیه بر کوه
پدر یعنی تسلا وقته اندوه
پدر یعنی زمن نام و نشانه
پدر یعنی فدا گردیده افراد خانه
پدر یعنی غرور و مستیه من
پدر یعنی تمامه هستیه من
تقدیم به همه پدرانی که سایشون رو سر فرزندانشون هست و تمامه فرزندانی که از داشتن پدر محرومند.
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
10 سالم بود پدرم بهم سیلی زد خندیدم.....
18 سالم بود دومین سیلی رو خوردم باز هم خندیدم....
امروز پدرم بهم سیلی زد اشک تو چشام جمع شد و بغضم ترکید!!!
پدرم پرسید چرا قبلا بهت سیلی زدم خندیدی اما امروز که واسه خودت مردی شدی گریه میکنی؟!!
با گریه گفتم: آخه قبلا دستتون نمیلرزید.....!!!!!
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
: باباها چرا همیشه خستن ؟!

شنیدن کی بود ماندن دیدن ، گاهی یک عکس کاری که توی دوساعت حرف زدن نمیشه بیان کرد رو توی یک ثانیه انجام میده . دوست من پدر بودن یعنی این
تا پدر یا مادر نشیم ، نمی تونیم بفهمیم پدریا مادر بودن یعنی چی ...
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
پشتم به تو گرم است. نمی‏دانم اگر تو نبودی، زبانم چطور می‏چرخید، صدایت نزنم!
راستش را بخواهی، گاهی، حتی وقتی با تو کاری ندارم، برای دل خودم صدایت می‏زنم؛ بابا!
آن‏قدر با دست‏هایت انس گرفته‏ام که گاهی دلم لک می‏زند، دستانم را بگیری.
هر بار دستانم را می‏گیری، خیالم راحت می‏شود؛ می‏دانم که هوایم را داری و من میان ازدحام غریبی، گم نمی‏شوم و تو هیچ وقت دستم را رها نمی‏کنی... .
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
داشتم با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : پدر نوشته دوست, عشق , محبت و چهار حرفیه . . .
اتفاقا” دو حرف اولشم در اومده بود , یعنی ب و الف
یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا . . .
با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه . . .
گفت ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم در میاد . . .
تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم میشه بابا ولی . . .
اینجا نوشته چهار حرفی . . .
ولی تو که حرف نداری . . . !!!
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
پدر دستش را روی شانه ی پسر گذاشت و گفت: تو قوی تری یا من؟؟
پسر گفت:من
پدر کمی دلخور شد اما دوباره پرسید تو قوی تری یا من؟؟
پسر باز هم گفت من
پدر که ناراحت شده بود بلندشد وراه افتاد ولی در وسط راه دوباره پرسید:تو قوی تری یا من؟؟
پسر این بار گفت::تو!!
پدر گفت:پس چرا زمانیکه دفعات قبل گفتی من؟؟
پسر گفت:زیرا زمانیکه دستت رو شانه ام بود انگار تمام دنیا پشتم بود.
تقدیم به همه ی پدرای دنیا
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
پدر یعنی...
پدر یعنی: اون کسی که هنگام تراشیدن مویکودک مبتلا به سرطانش گریه ی فرزندش رودید ماشین رو داد دستش درحالیکه چشمانش پر از گریه بود گفت: حالا تو موهای منو بتراش.
پدر یعنی: کسی که " نمی توانم" را زیاد درچشمش دیدیم ولی هرگز از زبانش نشنیدیم.
پدر یعنی: اونی که طعم پدر داشتنو نچشید اما واسه خیلی ها پدری کرد.
پدر یعنی: اونی که کف تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچه اش کف خونه کسی رو جارو نزنه.
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,671 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,209 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,747 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
3 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
sadaf (۱۴-۰۴-۹۴, ۱۲:۳۲ ب.ظ)، v.a.y (۱۴-۰۴-۹۴, ۱۱:۵۸ ق.ظ)، Ar.chly (۱۴-۰۴-۹۴, ۰۹:۵۶ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان