امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شعرانه
دوست‌ترت دارم، از هر چه دوست
ای تو به من، از خود من، خویش ‌تر
دوست‌ تر از آنکه بگویم چقدر
بیشتر از، بیشتر از، بیشتر …
 ♥♩


پاسخ
حال من
حال مریضیست
که در کشتن او
درد و درمان و طبیبش 
همه همدست شدند..


پاسخ
خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا
گذری کن که ز غم راهگذر نیست مرا
گر سرم در سر سودات رود نیست عجب
سر سودای تو دارم غم سر نیست مرا…
غم آن شمع که در سوز چنان بی‌خبرم
که گرم سر ببرند هیچ خبر نیست مرا


پاسخ
 تو را با غیر می بینم،صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
نشستم،باده خوردم،خون گریستم کنجی افتادم
تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید
ت
وانم وصف جور مرگ و صد دشوارتر
زان لیک

چه گویم جور هجرت چون به گفتن در نمی آید
چه سود از شرح این دیوانگی ها،بی قراری ها ؟
تو مه ، بی مهری و حرف منت باور نمی آید
ز دست و پای دل برگیر این زنجیر جور
ای زلف 
که این دیوانه گر عاقل شود ،
دیگر نمی آید
دلم در دوریت خون شد ،
بیا در اشک چشمم بین

خدا را از چه بر من رحمت ای کافر نمی آید


پاسخ
" آمدی جانم به قربانت ، ولی دیر آمدی !
" *
من که دیگر کرده ام دل را به زنجیر آمدی !
آ
رزوی مادرم بودی ولی حالا چرا ؟!
دل که با جورِ زمان ، گشته ست درگیر آمدی !
ت
ا پذیرفتم که دیگر "عشق" بی معنا شده ؛
منطقم را زیر و رو کردی ، نفسگیر آمدی ...
دیگر از "احساس" بیزارم ، خرابم ، خسته ام
صبحِ من پایان شده در شامِ دلگیر آمدی !
روزگاری عاشقت بودم که مُد بود عاشقی ؛
عشق افتاد از مُد و با این تفاسیر آمدی ... !
من شدم مخروبه ای غمگین و شهری منزوی ؛
ای که با انگیزه ی فتحِ جماهیر آمدی !
رفتی و ناچار ، جایت را رقیب اشباع کرد
،
دیر و غافلگیر و با تصمیمِ تسخیر آمدی ؟!
ماهی هروقتش بگیری تازه می مانَد ولی ؛
مُردم از بی آبی و از بهرِ تدبیر آمدی ؟!جان فدایت !
کاش قدری زودتر می آمدی ،

من خطی غمگین شدم حالا که تو شیر آمدی !
قهوه ی احساس من یخ کرده از سرمای دهر
من تو را تا داغ بودم خواستم ، دیر آمدی


پاسخ
سپاس شده توسط: minaa ، minaa
خوب شد آمدی ، از بس که به هم ریخته ام ؛
منطق و عشق و هوس را به هم آمیخته ام !
بغلم کن ، دلِ تنهام ، بغل می خواهد ...
روحِ دیوانه ی من ، شعر و غزل می خواهد
بغلم کن که تنم یخ زده از بی بغلی ،
دهنم تلخ شد از بی شکری ، بی عسلی !
تو شرابی و تویی قندِ مکرر ، جانا !
صنمی ، معجزه ای ! أَسأَلُکَ إِیمانا ...
طاقتِ ماندن و صد حادثه دیدن داری ؟
طاقتِ حرف ، ز دیوانه شنیدن داری ؟ !
می توانی همه ی کار و کَست باشم من ؟
همه باشند ولیکن ، نفست باشم من ؟ !
نقطه ی عطفِ نگاهِ تو فقط ، من باشم
با نگاهت وسطِ مرزِ شکفتن باشم ... ؟
خوب شد آمدی اصلا ، تو که باشی حل است
با تو سامانه ی غم های دلم ، منحل است ...
باش تا شعر و غزل از لبِ من نوش کنی
،غم و بیتابیِ ایام ، فراموش کنی ...


پاسخ
دوست دارم تا تـو در خود محو و حیرانم کنی
قطره ام واصل بـه دریایِ خروشانم کنی
دوست دارم ذره باشم تا کـه در امواج نور
در بغل گیری و خورشید فروزانم کنی
دوست دارم پای تا سر قطعه ابری شوم
تا بـه خاک لاله هاي خویش بارانم کنی
دوست دارم تا دم رفتن بگریم در غمت
کز کرامت خنده اي بر چشم گریانم کنی
دوست دارم دور عباست بگردانی مرا
یا کـه هم چون طره اکبر پریشانم کنی
دوست دارم تا شود قلبم چو جسمت چاک چاک
درکنار قتلگاهِ خویش، مهمانم کنی
دوست دارم تا کـه با یاد لبِ عطشان خود
سوزی و آبم کنی یک باره طوفانم کنی
دوست دارم خار صحرا و بیابانت شوم
تا بـه رویم پاگذاری سرو بستانم کنی
دوست دارم در منایِ عشق هم چون گوسفند
پیش پای زائران خویش قربانم کنی
دوست دارم میثم کویِ تـو باشم یا حسین
تا فراز دار عشقِ خود، ثنا خوانم کنی
یاحسین?


پاسخ
میخانه مگر بال و پرم را بپذیرد
تا آتش مستی جگرم را بپذیرد
ظرفیت دل در گرو پاکیِ ظرف است
ای کاش همین مختصرم را بپذیرد
در زاویهٔ گردش پیمانه نشستم
تا دستِ گدای سحرم را بپذیرد
منظورِ منِ بی سر و سامان خود ساقیست
پس اوست که باید نظرم را بپذیرد
جارو زده ام با مژه خاک قدمش را
شاید برسد چشم ترم را بپذیرد
سر می کشم آن قدر به بالا که ببیند
دنبال همینم که سرم را بپذیرد
مقصود من از عشق، تماشای حسین است
سرمست شدن با قد و بالای حسین است
سرمایه سری هست، فدای سر ارباب
سر به سر ارباب، سرِ نوکر ارباب
بهتر که سرم را به روی دست بگیرم
چیزی که ندارم ببرم محضر ارباب
از کودکی ام یاد گرفتم که بگویم
مادر پدرم نذر پدر مادر ارباب
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
جَمعند گداها همه دور و بر ارباب
کار آن قدری هست که بی کار نباشد
یک کارگر از این همه کارگر ارباب
این بال و پر سوخته ي فطرسی ام را
امشب برسانید به خاک در ارباب
با گفتن یک بار «حسین جان» گنهم ریخت
قبل از رمضان، سوم شعبان گنهم ریخت
تا سفره ی افطار شما هست، گدا هست
آقا که حسین است، برای همه جا هست
ما درد نگفتیم و مداوا شده رفتیم
پس بیشتر از هر چه که درد است، دوا هست
عیسی نَفَسی هست اگر از نَفَس توست
در سینه ات انگار نفس نیست، شفا هست
تا خانه ببر سائل خود را، که بگویی
هر وقت گرفتار شدی، خانه ی ما هست
در سینۀ سینایی ات، ارباب دو عالم!
گنجینه ای از جلوۀ اسماء خدا هست
ما عرش خدا را که ندیدیم، ولیکن
جایش شب جمعه، حرم کرب و بلا هست
ما تا ابد دهر بدهکار حسینیم
دیوانه ي زنجیری بازار حسینیم
سرچشمهٔ توحید دو تا چشم ترت شد
تا عرش پریدن هنرِ بال و پرت شد
با زلفِ کشیده، صف خیرات کشیدی
یک شهر نمک گیر تو و موی سرت شد
بالا بنشین ای به قیامت، قد و قامت
یک بار زمین خوردی و دل خون جگرت شد
باید که ز خاک قدمش بوسه بگیرند
هر وقت که هم بازی تو در به درت شد
این پیرهن سرخ نشان داد شهادت
از روز ازل آمد و مدّ نظرت شد
لیلا تویی و ما همه مجنون تو هستیم
جانانه مسلمان تو و خون تو هستیم
آواره ترین سائل درگاه رسیده
درمانده ترین ماندۀ در راه رسیده
ای جلوهٔ رحمانیت! ای رحمت مطلق!
نور تو به دادِ دل گمراه رسیده
قطع به یقین، دستِ بگیر است، قیامت
دستی که به دامان تو ای شاه رسیده
یک وقت تن محترمت درد نگیرد
از عرشِ خدا حولۀ دلخواه رسیده
شش ماه به روی جگرِ سوخته دل ها
داغ انا العطشان تو با آه رسیده
می خواست که از مادر تو اشک بگیرد
این بوسه که حالا به گلوگاه رسیده
جبریل که پر ریخت، پیمبر نفسش رفت
حرف از گلوی توست که مادر نفسش رفت

♥یاحسین(ع)
*حبیب نیازی*


پاسخ
سپاس شده توسط:
به هر چمن رسیده ام، از تو نشان ندیده ام
تو درکجا شکفته اى، اى گل بى نظیر من؟


پاسخ
نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوندهاست
شاید اینها امتحان ماست با دستور عشق
ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست


پاسخ


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
13 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
~ MoOn ~ (۰۵-۰۷-۰, ۰۹:۲۶ ب.ظ)، صنم بانو (۲۱-۰۱-۳, ۰۸:۴۱ ب.ظ)، دخترشب (۲۵-۰۷-۰, ۱۱:۳۱ ق.ظ)، دختربهار (۲۳-۰۶-۰, ۱۰:۲۶ ب.ظ)، minaa (۰۷-۰۷-۰, ۰۴:۳۳ ب.ظ)، دختر ماه (۱۲-۰۷-۰, ۰۴:۴۶ ب.ظ)، B.gh@neh (۱۴-۰۴-۰, ۱۰:۱۷ ب.ظ)، Mr. pickle (۰۵-۰۵-۰, ۰۴:۰۹ ب.ظ)، arom (۱۱-۰۸-۲, ۱۰:۴۵ ب.ظ)، Aradel.M (۲۱-۰۳-۰, ۰۷:۰۱ ب.ظ)، mahdi942 (۱۳-۰۹-۰, ۰۸:۴۷ ق.ظ)، arashke (۰۲-۰۹-۰, ۰۱:۵۱ ب.ظ)، qaz111 (۱۷-۰۸-۲, ۱۱:۳۰ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان