مشاعره با اشعار خودمون

[امید.ج]

من از اما و اگرهای دلم ترسیدم
ورنه جانم به لب است از هوس دیدن تو

[d.ali]

وترسيدى و برفتى
مرد عشق هرگز نترسد
از دشنام عام

[صنم بانو]

بايد واو ميدادى عزيزم نه ت.

من دلم عشق تو را مى خواهد
دل شوريده ام احساس تو را مى خواهد

[امید.ج]

دردام تو بستند مرا،باز رهانید
این رشته ی گیسو کُنَدَم خانه خرابم

[d.ali]

مباد تو را بريدن
دست از گيسوى يار
اين رشته برد تورا
سوى بهشت

[صنم بانو]

تو چه کردى بامن؟ که چنين مست و پريشان هستم
تو چه کردى با من؟ که چنين ديوانه چشمان تو هستم

[امید.ج]

می روم از کوی تو،با غمی اندوخته
جان و دل آتش گرفت،هان،جگرم سوخته

[d.ali]

هان اى پسر فكر نان باش
از شاعرى نانی  نپخت!

[-paria-]

تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند

[d.ali]

1493046338[/url]']
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند

پريا عزيز اين قسمت مخصوص شعر خود كاربران است نه شعر شاعران.
خودت بايد شعر بگويى .