۰۴-۰۴-۹۴، ۰۹:۴۶ ب.ظ
سرچــ کــردمـــ
خــبری از ایــن شآعــرِ فــوق العــاده نبــود...
اگر بــوده و مــن ندیدمـــ
چیــزی ندآرم بگمــ
اسمــِ کتــاب هــاشون :
سآرآییسمـــ
چســـبی بهـ نامِ زخمـــ
طهــران _ خیآبانِ جهمــوری
چهآر بیست و یکـــ
سه بعلآوه یکــــ
غزلِ روزگآرِ مآ
اردی بهشت بی تو برایم جهنم است
اردی جهنمی که همیشه پر از غم است
اینجا به اوج عشق و علاقه نمی رسی
اینجا حضور خاطره ها گیج و مبهم است
می ترسم از خودم به خودم طعنه می زنم
این طعنه ها برای رسیدن به تو کم است
هر لحظه مثل صاعقه ای در مان نشسته ای
سیلی دست حادثه هامان چه محکم است
کاری به جز شکستن وزن غزل نبود
وقتی که زخم قافیه ات عین مرهم است
اردیبهشت گفتی و گفتم : نمی روم
آخر بهشت بی تو برایم جهنم است
غزل ص 11 کتاب «چسبی به نام زخم»
اردی جهنمی که همیشه پر از غم است
اینجا به اوج عشق و علاقه نمی رسی
اینجا حضور خاطره ها گیج و مبهم است
می ترسم از خودم به خودم طعنه می زنم
این طعنه ها برای رسیدن به تو کم است
هر لحظه مثل صاعقه ای در مان نشسته ای
سیلی دست حادثه هامان چه محکم است
کاری به جز شکستن وزن غزل نبود
وقتی که زخم قافیه ات عین مرهم است
اردیبهشت گفتی و گفتم : نمی روم
آخر بهشت بی تو برایم جهنم است
غزل ص 11 کتاب «چسبی به نام زخم»
و دیگر آسمان را نخواهی دید...