دفتر اشعار|بهادر باقری

[Ar.chly]

برگرفته از کتاب شهر بی شهرزاد

حوصله

من

یک جنگل حرف نگفتنی دارم

تو یک الاچیق حوصله داری

که بشنوی؟

[Ar.chly]

شاخ نبات

دیشب

حافظ

سر بر شانه ام نهاد

وغزل تازه اش را

باهم گریستیم

دیروز

حافظیه بودی

شاخ نبات من؟

[Ar.chly]

غزل دریایی

روزی برای خودش

غزلی دریایی بود

این قزل الایی

که سرخش کرده ای

بانو!

[Ar.chly]

پیدایت می کنم

شیرینکم!

این روزها سخت خودت را گم کرده ای

غمی نیست

خودم

در شعر هایم

پیدایت می کنم!

[Ar.chly]

بچگی های دریا

دریا

بال بال می زند

وقتی

عکس بچگی هایش را

در قاب سرمه ای چشم های تو

می بیند!

[Ar.chly]

مگر می آید آن چشم و چراغم

که بوی گل گرفته کوچه باغم؟

گمانم عشق آمد، این طرفها

که دارد باز می گیرد سراغم

[Ar.chly]

شب محشری است!

آمده ای لب پنجره

تا باران بهار تماشایت کند.

رعد و برق

شکار لحظه می کند

و از دیدار شورانگیز تو و باران

بر فرش قرمز مهتاب

پیاپی عکس می گیرد.

شب محشری است!

[Ar.chly]

و زندگی این است:نسیم و برکه و آهوی تشنه خیره به ماهو ناگهان تمساح!

[Ar.chly]

دیر آمدی قوی سپیدم

با واپسین سوز سرودت

خشکیده پیشاپیش تو زاینده رودت!

[Ar.chly]

اي پرستويي كه درتمام عمرخود مسافري

آخر اين همه بهار را

ازكجا؟ چگونه با خودت مي آوري؟!