امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار عباس خوش عمل کاشانی
#21
سوار باره ی نور آن نفس که تاخت علی

فراز قصر ملک آشیانه ساخت علی

سحرگهی که به محراب عشق برد نماز

تمام هستی خود را به دوست باخت علی

نهاد حسرت یک آه بر دل دشمن

به روی دوست نمایان چو تیغ آخت علی

نسیم رحمت حق تا به خار و گل بوزد

چو مصطفی علم عدل بر فراخت علی

زمام توسن احساس را به عقل سبرد

عقیل را کف بی مایگی گداخت علی

نفوذ جاذبه را از رموز دافعه برس

به مهر بود اگر تاخت یا نواخت علی

نبی و دفتر و نهج البلاغه می گویند

علی شناخت خدا را خدا شناخت علی
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#22
چه کسی گفته که ما جدا از این جماعتیم
توی دلوابسیها اسیر خواب غفلتیم
ما بار سنگینی نیستیم رو دوش زندگیتون
بر و بالمون شکسته تشنه ی محبتیم
کاشکی دلای مهربون
به یاد ما بر میزدن
تو اوج دلوابسیها
گاهی به ما سرمیزدن
این کاروان در کاروان
رنج ومصیبت و بلا
گذشته از سکوت وشب
داره نشونی از خدا
***
چه کسی گفته که ما رو خوبیها با میذاریم
زیر نقابای دروغ حقیقتو جا میذاریم
از خودمون تو زندگی نقش یه رسوا می کشیم
یه یادگار بی هدف برای فردا میذاریم
تو آلبوم خاطره ها
عکس یه سایه روشنیم
باور کنین آی آدما
لایق دل سبردنیم
آیینه های عبرتیم
از ما غبارو باک کنین
تلخیهای گذشته رو
هرچی که مونده خاک کنین
***
چه کسی گفته که ما تو جاده های سرنوشت
مثل همه دوزخیا گم می کنیم راه بهشت
اگه چشارو واکنین دلاتونو صفا بدین
زیبایی هارو می بینین خدا برای ما نوشت
با رد بای خسته مون
جاده هارو گل می زنیم
فاصله رو بر می داریم
بین دلا بل می زنیم
دیو سیاه غصه ها
قربونی خنده ی ماست
تبسم سبز شما
بهار آینده ی ماست
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#23
آمد از راه با سرافرازی

ماه تزکیه ماه خود سازی

ماه از خویش تا خدا رفتن

تا به سرچشمه ی بقا رفتن

ماه پرواز با دو بال قنوت

از زمین تا صوامع ملکوت

ماه عرفان و عشق ورزیدن

همه جا جلوه ی خدا دیدن

مرحبا دلکش آمدی ای ماه

لطف کردی خوش آمدی ای ماه

آمدی تا شکوفه های دعا

گل کند در تمام ثانیه ها

رمضانا تو بهترین ماهی

چون که ماه ضیافت اللهی

رامش روح و راحت جانی

هم از آن رو بهار قرآنی

سفره گستردتاکه صاحب خوان

از کرم کرد جمله را مهمان

چید در سفره گونه گونه خوراک

چه خوراکی لذیذ و طاهروپاک

لقمه ها لقمه های نور و صفا

در طبقهایی از بلور دعا

ای فراخوانده سوی خوان خدا

چه عزیز است میهمان خدا

میهمانا ز جان ودل بشتاب

میزبان اوست خویش را دریاب

بهتر است از هزار ماه تمام

لیله القدر او به ماه صیام

لیله القدر را چو درک کنی

هرچه غیرازخداست ترک کنی

خوش به حال کسی که سی روزه

همه اندام او بود روزه

چشم وگوش و زبان و بینی و دست

شکم و پا و هر چه دیگر هست

هر که اینگونه روزه داری کرد

روبه جنات رستگاری کرد

خوش عمل هرکه بود در رمضان

ترک منکر نمود در رمضان

روزه هایش قبول درگاه است

بهره مند از نعیم این ماه است
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#24
درس ستمگری مده نرگس نیمه باز را

جایگزین خشم کن شیوه ی عشق ونازرا

شمس ملاحتی و من رقص کنان به سوی تو

ذره صفت نشان دهم دامنه ی نیاز را

خواهمت آشنای خود تا به قیامت آه بین

عمر دو روزه ی مرا آرزوی دراز را

آمده ام به بای سر ای همه ناز تا مگر

با لبم آشنا کنی ساغر چاره ساز را

یک دو سه جام درخفا توشه ی راه کن مرا

تا که حرامیان شب بی نبرند راز را

ماکه به عشق روی حق فانی فی اللهیم کی

باز کنیم بی خبر بیروی مجاز را

چشم امید خوش عمل جانب آسمان گشا

تا به وضوح بنگری بنجره های باز را
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#25
یا صاحب الزمان که جهان در پناه توست

تا کی نهان ز دیده ی ما روی ماه توست

چشم امید منتظران طریق عشق

تا آن که جلوه ای بنمایی به راه توست

هر روز روز حسرت و هرشب شب فراق

ما را نصیب بی برکات پگاه توست

آن خسروی که عیسی مریم کنار خضر

همواره افتخارکنان در سپاه توست

برتر ز انبیای سلف غیر مصطفی

نزد خدا مقام تو مانند جاه توست

چون کعبه مسجد نبوی چشم انتظار

در آرزوی بانگ اذان و صلاه توست

هر صبح و شام معتکفان حریم عشق

جان بر کفند تا به چه سویی نگاه توست

در هر دعا ظهور تو خواهیم از خدای

آن خالقی که ملجاء ما نیکخواه توست

در صدق مدعای ظهور آفتاب و ماه

روشن دلیل ما و درخشان گواه توست

از داغ مرگ مادر پهلو شکسته ات

تا عرش رفته ناله ی واحسرتاه توست

در چشم دودمان بشر دود فتنه ها

پادافره گناه فراوان از آه توست

بار سفر ببندم و تا جمکران روم

کآنجا به لطف دوست نمودارگاه توست

با زایران منتظرت همنوا شوم

در مسجدی که منظره ی بارگاه توست

عمری گذشت و مرغ دل خوش عمل هنوز

در آرزوی دانه ی خال سیاه توست
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#26
مژده این بود ز خورشید بهار گل سرخ

می رسد قافله ی مشک تبار گل سرخ

خانه ی دل ز غبار شب حرمان بزدای

که شفق هدیه ی پاکی است ز یار گل سرخ

دیشب از غنچه شنیدم که به هنگام سحر

سفر آغاز کند یکه سوار گل سرخ

شهر من رشک بهار است ز انفاس نسیم

این دیاری است که نامند دیار گل سرخ

هر شهیدی گل سرخی است که افتاده به خاک

با گل اشک بشویید مزار گل سرخ

ما بر آنیم که منت ز مسیحا نکشیم

تا که باشد نفس غالیه بار گل سرخ

غزل فتح بیارید ز گنجینه ی طبع

که بسازیم سحرگاه نثار گل سرخ
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#27
ز باغ و راغ جهان بار و بر نخواسته اند

جماعتی که حضر در سفر نخواسته اند

کم از فرشته نباشند عارفان صدیق

که جز متاع بلا بیشتر نخواسته اند

ز برق تندتر آن جمع بگذرند از خویش

که استفاده در این رهگذر نخواسته اند

به جنگ اهرمن نفس سالکان طریق

وفا ز خنجر و لطف از سپرنخواسته اند

منادیان حقبقت شعار کوی حبیب

مگر برای فدا جان و سر نخواسته اند

چو شیر باش که دریا دلان وادی عشق

برای خویش سفر بی خطر نخواسته اند

به زیر سایه ی طوبی مقام آن جمعی است

که از نخیله ی دنیا ثمر نخواسته اند

به زهد خشک نبخشند آن جماعت را

که نان و نام به دامان تر نخواسته اند

به شر و درد و بلا مبتلاست جامعه ای

که خیر و شادی نوع بشر نخواسته اند

هنر اگر که تو را هست خوش عمل بنما

که قدر پور به فضل پدر نخواسته اند
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#28
به دامن تو زدم دست یا علی مددی

دلم به سینه خراب است یا علی مددی

به پیشگاه رفیع تو قدر یک ارزن

گر اعتبار مرا هست یا علی مددی

دعای نیمه شب و ورد صبحگاهم اگر

به خاک پای تو پیوست یا علی مددی

دری که لطف تو وا کرده بود روی دلم

فلک به توطیه ای بست یا علی مددی

همای بخت فراسوی بام خانه ی من

رسید و پر زد و ننشست یا علی مددی

دل مرا که بود جایگاه عشقت خصم

به تیغ کینه ی خود خست یا علی مددی

به دام نفس خود افتاده ام بگیرم دست

که دست توست خدا دست یا علی مددی

شراب عشق تو ساقی به جام جانم ریخت

که از ازل شده ام مست یا علی مددی

دعای عهد امام زمان خود عباس

نه ترک کرد و نه بشکست یا علی مددی
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#29
به خدایی که آفریده علی

هست برتر ز نور دیده علی

آفتابی ست در قلمرو عشق

که به صبح ازل دمیده علی

شب تاریک جهل را به جهان

هست پیغمبر سپیده علی

بوسه هر بار می زند خورشید

به مقامی که آرمیده علی

جانشین خود و برادر خود

مصطفی بین که برگزیده علی

هست تورات را خلاصه ی کل

هست انجیل را چکیده علی

هله بنگر عروس قرآن را

که نقاب از رخان کشیده علی

رتبه را بین مقام را بنگر

ای که ملک دلت خریده علی

که محمد به لیله ی اسرا

یا علی گفته یا شنیده علی

به حقیقت اگر چه نیست خدا

به خدا تا خدا رسیده علی
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#30
پلنگ پیر کوه کرکسم مو

ملامتخوار هر خارو خسم مو

مگه ماه منو توو چاه کردن

که ایطو بخته کور و بی کسم مو؟
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,640 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,178 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,687 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان