امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار| غلامرضا بروسن
#1
غلامرضا بروسان متولد 1352در مشهد است . همسر ایشان الهام اسلامی نیز شاعر می باشد.

غلامرضا بروسان نامآشنايي در حوزه شعر امروز و بويژه نسل جديد شعر پس از دهه 60 است، بروسان با مجموعه شعر "يك بسته سيـ ـگار در تبعيد " ، برگزيده جايزه شعر خبرنگاران شده است .

آثار رضا بروسان :
احتمال پرنده را گیج می کند، یک بسته سیـ ـگار در تبعید ، به سمت رودخانه استوکس ، عصاره سوما ، عاشقانه های یک سرباز ، مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است و...
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
زمستان بود بوسه آتش زدیم
و گرم شدیم


غلامرضا بروسان
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
منم که دوستت دارم

نه مردی که دستش را به نردهها گرفته

نه باران پشت پنجره

منم که دوستت دارم

و غم
بشکههای سنگینی را

در دلم جابهجا میکند



غلامرضا بروسان
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
بگو چکار کنم؟با فلفلی که طعم فراق می دهد
با دردی که فصل را نمی شناسد
با خونی که بند نمی آید
بگو چه کار کنم؟
وقتی شادی به دم بادکنکی بند است
و غم چون سنگی
مرا در سراشیب یک دره دنبال می کند
دلم شاخه ی شاتوتی
که باد
خونش را به در و دیوار پاشیده است.


غلامرضا بروسان
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
تنهایی در اتوبوس چهل و چهار نفر است
تنهایی در قطار
هزار نفر.


غلامرضا بروسان
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
بگو چه کار کنم؟ وقتی شادی به دم بادکنکی بند است
و غم چون سنگی
مرا در سراشیب یک دره دنبال می کند
دلم شاخه ی شاتوتی
که باد
خونش را به در و دیوار پاشیده است.


غلامرضا بروسان
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
تو نمی میری
همچون پرچمی که سربازان بسیاری
در آن شلیک کرده باشند
هر شب به هنگام باد
ماه را از خود عبور می دهی
در تو سر گوزنی را دیدم
که هنوز
شاخ هایش به سمت کوهستان
کج بود
چشمه ای
که پرندگان زیادی را شیر می داد
چه طور می تواند مرگ
از تو
تنها گودالی را پر کند.


غلامرضا بروسان
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
می خواهم
گوش باد را بگیرم
كه این همه دور موهایت نپیچد
وبا زندگی ام بازی نكند.
تو هم كاری بكن
مثلا دكمه پیراهنت را ببند
مثلا دامنت را جمع كن
وفكر كن پیاده رو خیس است

غلامرضا بروسان
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
احساس درختی را دارم
که در مسیر کارخانه ی چوب بری قرار گرفته است...

غلامرضا بروسان
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
بی تو
خودم را بیابان غریبی احساس میکنم
که باد را به وحشت میاندازد
جویبار نازکی
که تنها یک پنجم ماه را دیدهاست
زیباترین درختان کاج را حتی
زنان غمگینی احساس میکنم
که بر گوری گمنام مویه میکنند
آه
غربت با من همان کار را میکند
که موریانه با سقف
که ماه با کتان
که سکته قلبی با ناظم حکمت
گاهی به آخرین پیراهنم فکر میکنم
که مرگ در آن رخ میدهد
پیراهنم بی تو آه
سرم بی تو آه
دستم بی تو آه
دستم در اندیشهی دست تو از هوش میرود
ساعت ده است
و عقربهها با دو انگشت هفتی را نشان میدهند
که به سمت چپ قلب فرو میافتد .

غلامرضا بروسان
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,642 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,183 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,704 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
3 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
~ MoOn ~ (۱۷-۰۴-۹۴, ۱۱:۲۹ ب.ظ)، خانوم معلم (۱۴-۰۴-۹۴, ۰۴:۱۰ ب.ظ)، Ar.chly (۱۴-۰۴-۹۴, ۰۱:۲۲ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان