ارسالها: 26,357
موضوعها: 13,060
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۲
اعتبار:
18,994
سپاسها: 7436
11273 سپاس گرفتهشده در 3736 ارسال
درد بی درمان ..
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند
ناگهان میآید و در سینه میلرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان میکند
با من از این هم دلت بیاعتناتر خواست، باش !
موج را برخورد صخره کی پشیمان میکند ؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرتکش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان میکند
اشک میفهمد غم افتادهای مثل مرا
چشم تو از این خیانتها فراوان میکند
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بیدرمانشان را مرگ درمان میکند ..
{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح، شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
ارسالها: 26,357
موضوعها: 13,060
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۲
اعتبار:
18,994
سپاسها: 7436
11273 سپاس گرفتهشده در 3736 ارسال
تو با مغولها نسبتی داری ؟
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
بیزارم از این وهم تکراری
این خوابدیدن حین بیداری
نه میکُشی، نه رو به بهبودی
ای خاطراتت خنجری کاری !
ای هرچه بود از من به غارت برد !
تو با مغولها نسبتی داری ؟
از آرزوی دیدنت سیرم
از تشنگی تنها به دیداری ..
بعد از تو روز خوش ندیدم، تو
آقا محمدخان قاجاری !
{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح، شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
ارسالها: 26,357
موضوعها: 13,060
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۲
اعتبار:
18,994
سپاسها: 7436
11273 سپاس گرفتهشده در 3736 ارسال
از باغها شنیدهام این را که عطر یاس ..
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
در چشم باد، لاله فقط پرپرش خوش است
خورشیدِ روز واقعه، خاکسترش خوش است
از باغها شنیدهام این را که عطر یاس
گاهی نه پشت پنجره، لای دَرَش خوش است
دریا همیشه حاصل امواج کوچک است
یعنی علی به بودن ِ با اصغرش خوش است
در راه عشق دل نسپر! سرسپرده باش!
حتا حسین پیش خدا بیسَرَش خوش است
جایی که آب همسفر ماه میشود
دلها به آب نه که به آبآورش خوش است
جایی که پیشمرگِ پدر میشود پسر
اولاد هم نبیرهی پیغمبرش خوش است
عالم شبیه آن لب و دندان ندیده است
لبخند هم میانهی تشتِ زَرَش خوش است
از خون سرخ اوست که تاریخ زنده است
این شاهنامه نیست ولی آخرش خوش است:
اندوه بیشمار ِ پسر را گریستن
بر شانههای مرتعش ِ مادرش خوش است
از ماههای سال «محرم» که محشر است
از روزهای سال ولی «محشر»ش خوش است!
{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح، شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
ارسالها: 26,357
موضوعها: 13,060
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۲
اعتبار:
18,994
سپاسها: 7436
11273 سپاس گرفتهشده در 3736 ارسال
بگو باز باران !
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
چرا بیقراری ؟ چرا درهمی ؟
چرا داغداری ؟ خرابی ؟ بمی ؟!
مگر سرنوشت منی اینقدَر
غمانگیز و پیچیده و مبهمی ؟
مرا دوست داری ولی تا کجا ؟
مرا تا کجا «دوستتدارم»ی ؟
نه با تو دلم خوش، نه بیتو دلم …
جهنم - بهشتی، نه ! شادی - غمی
تو هم مثل باران که نفرین شدهست
بیایی زیادی، نیایی کمی
جهان، ابر خاموش و بیحاصلیست
بگو باز باران ! بگو نمنمی ...
{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح، شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
ارسالها: 26,357
موضوعها: 13,060
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۲
اعتبار:
18,994
سپاسها: 7436
11273 سپاس گرفتهشده در 3736 ارسال
نیمکت ها ..
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
چه قدر چای که ننوشیدهام
در کافههایی که با تو نرفتم
و چه نیمکتها
که مرا کنارِ تو ،
ندیده فراموش کردند!
{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح، شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
ارسالها: 26,357
موضوعها: 13,060
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۲
اعتبار:
18,994
سپاسها: 7436
11273 سپاس گرفتهشده در 3736 ارسال
چقدر فرصت چشم شما تماشایی است ..
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
دلم که یاد شما گاه گاه می افتد
به سمت کوچه ی چشمت به راه می افتد
نمیرسد به ته کوچه ای که بن بست است
شبیه قطره ی اشکی که گاه می افتد ...
حکایت من و تو نقل " یوسف " و " چاه " است
قرار این شده : " یوسف " به " چاه " می افتد
میان ما به غلط عشق اتفاق افتاد
همیشه قسمت ما " اشتباه " می افتد !
تبر به ریشه ی خود میزدی تو با تردید
درخت بی رگ و ریشه به آه می افتد
هلال وار شکستی و من گمان کردم
میان خانه ی همسایه ماه می افتد !
چقدر فرصت چشم شما تماشایی است
دلم دوباره در این کوچه راه می افتد ...
{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح، شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
ارسالها: 26,357
موضوعها: 13,060
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۲
اعتبار:
18,994
سپاسها: 7436
11273 سپاس گرفتهشده در 3736 ارسال
خسته ام ..
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
خسته ام ....
از زمین و از زمان ؛
مــــــرا
V کوچکــــــی بکش در آسمان !!
{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح، شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
ارسالها: 26,357
موضوعها: 13,060
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۲
اعتبار:
18,994
سپاسها: 7436
11273 سپاس گرفتهشده در 3736 ارسال
سال ها بعد ..
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
سال ها بعد می فهمی
آنچه به تو بر نمی گردد
جوانی و زیبایی ات نیست
آنچه به تو برنمی گردد
منم که تو را
پیر و زشت هم
می پرستم ...
{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح، شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
ارسالها: 26,357
موضوعها: 13,060
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۲
اعتبار:
18,994
سپاسها: 7436
11273 سپاس گرفتهشده در 3736 ارسال
شعر هم اگر نگویم ..
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
شعر هم اگر نگویم
مرا که هیچ گلی
همنامم نیست ،
و هیچ خیابانی به نامم
چگونه به یاد خواهی آورد ؟
{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح، شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...