امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار مژگان عباسلو
#81
هوا پس است ..

-----------------------------------------------------------------------------------------------------



[عکس: 44525214299239848999.jpg]
دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#82
درد بی درمان ..

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند
هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند

ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کند

با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش !
موج را برخورد صخره کی پشیمان می‌کند ؟

مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند

اشک می‌فهمد غم افتاده‌ای مثل مرا
چشم تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند

عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بی‌درمان‌شان را مرگ درمان می‌کند ..


{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#83
تو با مغول‌ها نسبتی داری ؟

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
بیزارم از این وهم تکراری
این خواب‌دیدن حین بیداری

نه می‌کُشی، نه رو به بهبودی
ای خاطراتت خنجری کاری !

ای هرچه بود از من به غارت برد !
تو با مغول‌ها نسبتی داری ؟

از آرزوی دیدنت سیرم
از تشنگی تنها به دیداری ..

بعد از تو روز خوش ندیدم، تو
آقا محمدخان قاجاری !


{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#84
از باغ‌ها شنیده‌ام این را که عطر یاس ..

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
در چشم باد، لاله فقط پرپرش خوش است
خورشیدِ روز واقعه، خاکسترش خوش است

از باغ‌ها شنیده‌ام این را که عطر یاس
گاهی نه پشت پنجره، لای دَرَش خوش است

دریا همیشه حاصل امواج کوچک است
یعنی علی به بودن ِ با اصغرش خوش است

در راه عشق دل نسپر! سرسپرده باش!
حتا حسین پیش خدا بی‌سَرَش خوش است

جایی که آب هم‌سفر ماه می‌شود
دل‌ها به آب نه که به آب‌آورش خوش است

جایی که پیش‌مرگِ پدر می‌شود پسر
اولاد هم نبیره‌ی پیغمبرش خوش است

عالم شبیه آن لب و دندان ندیده است
لبخند هم میانه‌ی تشتِ زَرَش خوش است

از خون سرخ اوست که تاریخ زنده است
این شاهنامه نیست ولی آخرش خوش است:

اندوه بی‌شمار ِ پسر را گریستن
بر شانه‌های مرتعش ِ مادرش خوش است

از ماه‌های سال «محرم» که محشر است
از روزهای سال ولی «محشر»ش خوش است!


{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#85
بگو باز باران !

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
چرا بی‌قراری ؟ چرا درهمی ؟
چرا داغ‌داری ؟ خرابی ؟ بمی ؟!

مگر سرنوشت منی این‌قدَر
غم‌انگیز و پیچیده و مبهمی ؟

مرا دوست داری ولی تا کجا ؟
مرا تا کجا «دوستت‌دارم‌»ی ؟

نه با تو دلم خوش، نه بی‌تو دلم …
جهنم - بهشتی، نه ! شادی - غمی

تو هم مثل باران که نفرین شده‌ست
بیایی زیادی، نیایی کمی

جهان، ابر خاموش و بی‌حاصلی‌ست
بگو باز باران ! بگو نم‌نمی ...


{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#86
نیمکت ها ..

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
چه ‌قدر چای که ننوشیده‌ام
در کافه‌هایی که با تو نرفتم
و چه نیمکت‌ها
که مرا کنارِ تو ،
ندیده فراموش کردند!



{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#87
چقدر فرصت چشم شما تماشایی است ..

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
دلم که یاد شما گاه گاه می افتد
به سمت کوچه ی چشمت به راه می افتد

نمیرسد به ته کوچه ای که بن بست است
شبیه قطره ی اشکی که گاه می افتد ...

حکایت من و تو نقل " یوسف " و " چاه " است
قرار این شده : " یوسف " به " چاه " می افتد

میان ما به غلط عشق اتفاق افتاد
همیشه قسمت ما " اشتباه " می افتد !

تبر به ریشه ی خود میزدی تو با تردید
درخت بی رگ و ریشه به آه می افتد

هلال وار شکستی و من گمان کردم
میان خانه ی همسایه ماه می افتد !

چقدر فرصت چشم شما تماشایی است
دلم دوباره در این کوچه راه می افتد ...


{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#88
خسته ام ..

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
خسته ام ....
از زمین و از زمان ؛
مــــــرا
V کوچکــــــی بکش در آسمان !!


{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#89
سال ها بعد ..

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
سال ها بعد می فهمی
آنچه به تو بر نمی گردد

جوانی و زیبایی ات نیست

آنچه به تو برنمی گردد

منم که تو را

پیر و زشت هم

می پرستم ...



{ م‍ژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#90
شعر هم اگر نگویم ..

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
شعر هم اگر نگویم
مرا که هیچ گلی
هم‌نامم نیست ،
و هیچ خیابانی به نامم
چگونه به یاد خواهی آورد ؟

{ مژگان عباسلو }
دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,672 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,210 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,748 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان