امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار| ناهید عباسی
#41
  • حریق

چه شاعرنه است
وقتی شمع
به پایان خود می رسد
بی حضور گل و پروانه
و شاعرانه تر
چشمی که می گرید
بر یقینی ملتهب
از حریق
ریزه باورها
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#42
  • حکایت سالیان

پاها و پله ها
در قرابتی روزمره
رقم می زنند
حکایت سالیان را
و لبها
به تکرار
نجوا می کنند
قداست یادها را
و من
در خانه ای
که خشت به خشت
از خاطره است
با نگاهی
پلک به پلک
میراث عشق
فواره ی سالخورده ی حوض را می نگرم
که برای اطلسی های جوان
با صدای نرم آب
زندگی را می سراید
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#43
  • حیف

حیف نیست
توت تابستان
رویا شود
در انقراض این درخت
حیف نیست
ماهی
دریا را باور کند
در تنگ بلور
حیف نیست
بسته شود
پر پروازی
در کنج قفس
و اگر نیست
چرا
اینچنین ناشادیم
این چنین دلتنگیم
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#44
  • خاطرات

در خیال اتفاق می افتد
ناممکن های خوشرنگ
محال های دلاویز
رسیدن به عشقی
که قلب سی سالگی تو را ربود
و شنیدن نجواهایی
که در
باد گم شد
ما همه دلبسته
نه
زندانی خاطرات خویشیم
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#45
  • خاطره ی برفی

در رهگذر چهل زمستان عمر
فقط
یک خاطره ی برفی
ذهنم را
هرچند به تلخی
روشن می کند
و آن
روزی بود
که قدم هایم را
بر روی برف های بکر
تا کنار گور یک دوست
شماره می کردم
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#46
  • خروش

مهر او
زمزمه جویبار بود
درروزهای مکرر خالی
حال
من مانده ام
و خروش یک اقیانوس
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#47
  • خواب هر ساله

وقتی
دی و بهمن
به پایان می رسد
و اسفند
به نیمه
آغاز می شود
خواب هر ساله ای
که لانه های زیر برف
در
انتظار بازگشت چلچله ها می بینند
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#48
  • داوری

چه تند می تازد
آنکه بر توسن خودباوری
به قضاوت برخاسته است
چه بیرحمانه می زند
تازیانه های داوری
با غروری سرشار
از گناهان ناکرده
و چه آسان م یبرد از یاد
که آب هیچ سرچشمه ای
آلوده به گل نیست
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#49
  • در یک قدمی

چه بسیار
که در یک قدمی
همه چیز خراب می شود
و تحقق آرزویی
یکسر سراب
چه بسیار نهال شوقی
به یک صاعقه
خاکستر می شود
و امید ثمری
نقش بر آب
اما
زندگی
این عریان ترین
همواره
دستان ما را می طلبد
تا در تابش نور
به ردیف شمعدانی ها
پرده را کنار زنیم
و برای چینه ی منتظر کبوتران
دانه بپاشیم
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#50
  • دلاویز

وقتی
یکشنبه ای
از یکشنبه ها
و شاید
دو شنبه ای
از دوشمبه ها
مرگ سراغ مرا بگیرد
چیزی فراتر از عشق
آری عشق
این کهنه کلام دلاویز
چشمانم را
با خواب رازقی ها
پیوند خواهد زد
و پیچک واهمه سالیان را
به مهر خواهد گسست
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,680 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,215 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,763 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
Ar.chly (۱۲-۰۵-۹۴, ۰۴:۰۷ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان