امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفـتـر اشعـار مـــریـم جعــفری آذرمــانــی
#21
دنيا را باور نكردم؛ دنيا باوركردني نيست
همسازش باشي اگر، هست، سازي ديگر مي زني، نيست

دستم پايم عاريت بود وسعت كوچك بود و روحم:
هرگز در پيكر نگنجيد اين پيكر با من تني نيست

سنگينم اما نه از سنگ رنگينم اما نه از رنگ
جنسم جنسيّت ندارد حرف از مردي يا زني نيست

من خود، خوب اما چه خوبي؟ بدحالم باور كنيدم
سردم سردم سردِ سردم همقدّم پيراهني نيست

شاعر با جسمش غريبه ست سر دارم تا مي نويسم
دنيا با دارت ندارم سر هست اما گردن ي نيست
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#22
آغوش وا کرده بودی با دستهایی مردّد

جمعیّت و خنده، گاهی، تنهایی و گریه، ممتد

از شاهراهت گذشتند هرگز ولی برنگشتند

تشویش و شرم و شکایت، بیوقفه در رفت و آمد

چیزی نمیآید از خوب، خوب آرزویی محال است

از خود نپرسیده بودی جز بد چه میآید از بد؟

با خندههایت نپوشان نقصانِ این ناکسان را

هرگز کمالی ندارند این مردهای مجرّد

در سینه ی مهربانت جز حسّ مادر شدن نیست

با سنگ خوابیدی امّا... کوهی به دنیا نیامد
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#23
باد، باز آمده تا پنجره را تا بزند
باز، باد آمده تا پنجرهاي را بزند

قفل هرزست و تن پنجره در پنجه ي باد
كو تني؟ تكيه به اين بيسر و بيپا بزند

پنجره، زيرِ شكنجه ست دري باز كنيد
شايد آواره شود باد و به صحرا بزند

تف به خاكي كه در آن باد نبودن جرمست
زير اين پنجره بايد كسي امضا بزند؛

تا كمي بسته بماند كه كمي فكر كند
كه به باد امر كند تا نزند يا بزند

پنجره: بسته ي ديوار، ولي باد: آزاد
پنجره بر تن خود، باد به هرجا بزند

باد! بس كن كه تن پنجره در خويش شكست
هيچكس نيست كه قابي به تماشا بزند
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#24
منم که هرچه که خوبیست بیش و کم کردم
اگرچه گاهی از اوقات هم ستم کردم

به پای دیگِ جهنم نشستم و شب و روز
از آتشی که به پا کرده بود کم کردم

به آبِ توبه، تمام بهشت را شستم
بهشت جای خودم بود پس خودم کردم

همیشه هرچه دلم خواست هیچوقت نشد
همیشه از لج او هرچه خواستم کردم

چنان تمام تنم را به تازیانه گرفت
که اعتراف به کارِ نکرده هم کردم

سلام! خسته نباشی فرشته ی مطرود
کنار من بِنِشین تازه چای دم کردم
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#25
وقتی نفس را میکشم حتما هوایم هست

نقّاشِ هستی هستم و هستم که جایم هست

قلبم اگر، روحم اگر آتش گرفت امّا

در فرصتی خاکستری، سلولهایم هست

پایینِ آن جا که شما هستید جایی نیست

بالای این جایی که من هستم خدایم هست

تا مدّعی باشید تا افسرده من باشم

عمری دعا کردید امّا ادّعایم هست

دیر آمدید و زود میخواهید برگردید

ای آشنایان، دشمنِ دیرآشنایم هست

یادِ حسینِ منزوی بیوقفه میگوید

فریاد را تمرین کنم وقتی صدایم هست
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#26
سری از دار آویزان، زبانش را درآورده ست
چه حرفی داشت با مردن که... جانش را درآورده ست

زنی محو تماشا، عکس فرزندش در آغوشش
که چندی پیش، مغزِ استخوانش را درآورده ست

خلافی کرده آیا مردِ زندانبان که یک عمر است
خلافِ دیگران هر روز، نانش را درآورده ست

چه دارد ابر زخمی تا ببارد پیش چشم او
که با یک اشک، کفرِ آسمانش را درآورده ست

زنان آبستن عشقند، دردی مشترک دارند
جنینی که... دمارِ مادرانش را درآورده ست
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#27
چه نیازیست که این رود به دریا برسد
شب به شب ترسم از این است که فردا برسد

گریه ی ک و س ه س غمگین، شده دریایی شور
شورِ این گریه درآمد که به دریا برسد

- اشکهای تو، همه، نطفه ی مرواریدند،
هق هقِ تو، که به رویای صدفها برسد

کوسه! صیاد میآید که نجاتت بدهد
گریه بس کن که به تو، چشمِ تماشا برسد

خاک، مرگ است تو در بستر من خواهی مرد
ساحلم، بر تنِ من، روزِ مبادا برسد

چه کنم با دل ساطوری ماهیگیران؟
چه نکردند که کار تو به اینجا برسد؟

تکّه تکّه، تنت از تور میآید بیرون
وقت تشویش و تقلّا و تمنّا برسد

پیش دریا زده ها، بودنِ تو نابودیست
جز ضرر هیچ نداری که به دنیا برسد

ک و س ه! از دور، تماشای تو زیباتر بود
باز اگر هم به نظر، مرگِ تو زیبا برسد
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#28
در جهانی که غیر از اینجا نیست

دیدم و چاره جز تماشا نیست


در مجازم حقیقتی پیداست

که از آیینهام مجزّا نیست


دلخوشم با صدای همراهم

با همان هیچکس که تنها نیست




اس ام اسهای اضطرابآلود

که در آن لحنِ بوسه پیدا نیست


عشق من! بیگذشته عاشق باش

آنچه امروز هست فردا نیست


میروم پا به ماه بُگذارم

در زمین ای جنین من! جا نیست
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#29
هم کسی صادقانه مادر نیست، هم نزاییده مادرند همه
چه بگویم به بچه های خودم؟ که عزیزانه دخترند همه

آسمان بیکرانه تر شده اَست، ابرها از زمین سیاه ترند
گرچه شلاق میزند باران، این کبودان کبوترند همه

خاک، پر کرده اَست بینی را، بوی فریاد را نمیشنود
حنجره! لال شو، که در کابوس، لاجرم گوشها کرند همه

گور جای نفس کشیدن نیست، دستم از خاک میزند بیرون
دیگرانی که شاعرند منم، شاعرانی که دیگرند همه
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#30
کنار جاده ی خاکی علامتیست کبود
درخت بود و نبود آن سیاهْ خطّ عمود

یکی که عکس خودش را گرفت و راه افتاد
به انتظار نشسته ست در کنارهی رود

دهانِ بازتری خیره داد زد که: به جز
دو چشمِ بسته چه دیدید در برابر دود؟

ـ نشد که خوب بخوانیم خطّ آتش را
تمام منظره را مه کشید ابرِ حسود

به دستهای زمینگیر همچنان میرفت
به جز غبار چه باری به دوش جادّه بود؟
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفـتـر اشعـار مهـدیه لطیفــی پسر اهورایی 381 11,509 ۰۲-۰۶-۹۴، ۰۳:۰۰ ب.ظ
آخرین ارسال: v.a.y

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان