امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفـتـر اشعـار مـــریـم جعــفری آذرمــانــی
#31
شاید این شعری که میگویم کمی هم مستند باشد
صحنههایی زنده از متنی که اجرا میشود باشد

ای همیشه در کنارم! هرکجایی رفتهام بیتو
دیدهام چشمی که مشتاقانه مشغول رصد باشد

من که هر لبخندِ مصنوعی و اکراهِ طبیعی را
دوستی نامیدهام حتا اگر اسمش حسد باشد

هی پس و پیشم کنید اینجا، ولی حتا ممیز هم
میگذارد گاهگاهی صفر هم جایی عدد باشد

من بیفتم باز هم پا میشوم اما امیدی نیست
او که پا در کفش من کردهست رفتن را بلد باشد

شاعرانِ دوست! ممنونم تحمل میکنید اما
این غزل باید برای عدهای هم گوشزد باشد
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#32
اگرچه درد تو هرجا رسیده دست به دست
ولی هنوز کنار تو درد دیگر هست

چطور تاب بیارد چهار دیوارت
هزار بار اگر زیر بار سقف شکست

دهان وا شده از بس که خسته جیغ کشید
به یاد حنجره افتاد و در سکوت نشست

دوای فلسفه، آرامشی نخواهد داد
به شاعری که به شعر خودش دچار شده ست
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#33
بد و خوب باشد چه بهتر که بدتر
چه باید ببینم به جز وهم باور

زبان وا کن ای من بگو صادقانه
که جغدی نشستهست جای کبوتر

تعجب ندارد کسی جای خود نیست
اگر گوشها کور اگر چشمها کر

حواسم غزل را به خون میکشاند
مذاقِ تغزّل ندارم که دیگر

امیدی نماندهست جز یأسِ فردا
که هر روز باید بیفتد عقبتر

که از خود نپرسیدم اصلا چرا شعر؟
همین شور کافیست دیگر چرا شر؟

زبانهای دیوار را قفل کردم
ولی حرف آوار، در آمد از در

روانم به من گفت: خاکی نه انسان
زنی شکل شن در بیابان شناور
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#34
نه خورشیدم که استعداد خورشیدم ولی اغلب
شبیه ماهِ پشتِ ابر، جا میمانم از هر شب

به پای اعتقادم سوختم تا زندگی کردم
کجا فصل زمستان میفروشد مرگِ لامذهب

درِ درد است و حتما رو به درمان وا نخواهد شد
مگر جز تو طلب کردم که دور افتادم از مطلب؟

خیانت در امانت نه، خیانت در خیانت بود
اگرچه مرگ، آخر ضرب خواهد شد در این مضرب
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#35
تا پری باز در صحنه اجرا کند نقش ابلیسی اش را
بیرمق گفت مرسی و... زد بر تنش عطر پاریسی اش را

شیشه ی گِردِ عطرش همان جام جم بود و میدید در آن
سرگذشتی که آغاز میکرده فصل دگردیسی اش را

پس نپرسید آیا تنی مانده تا باز بفْروشد آن را
لب، اگر تر کند، دیوِ سرما ترک میزند خیسی اش را

کوچه با آن همه خانه، باید کنارِ خیابان بخوابد
شوهرانش نباید ببینند حالا زمین لیسی اش را

پالتوهای مردانه بی اعتنا از کنارش گذشتند
برف پوشانده دیگر خودش را و آن عشقِ تندیسی اش را
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#36
باید خیالم برقص د تا شعرِ موزون بریزد
تا در ردیفی منظم این درد بیرون بریزد

دردی که در آسمان است با من که روی زمینم
مرثیه آغاز کردهست تا اشک گردون بریزد

با کینه کاری ندارم هرچند بغضم شده کوه
شاید که از گریه هایم دریا به کارون بریزد

من تشنه ام ساکن عشق، عشق این بیابان بیآب
آری محال است باران بر خاک مجنون بریزد

تا با جنون گریه کردم با میم و نون گریه کردم
در عشق، خون گریه کردم خونی که اکنون بریزد

از شب که با داس ماهش در آسمان رعد انداخت
تا از سر ابر زخمی بارانی از خون بریزد

نُون وَالْقَلَم بیصدایند با واو از هم جدایند
یعنی که مریم نباید از این قلم نون بریزد
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#37
هرگز نمیشد نبینم دردی که پنهان تو را کشت

بودن برای نبودن، این زخم زد آن تو را کشت

تو مثل یک دانهی برف، در خود فرو رفته بودی

آری زمستان تو را زاد آری زمستان تو را کشت

با زخم تند گلویت، پر میکشید آرزویت

در سینه ی آسمانت، آن قلب سوزان تو را کشت

اما نشد بعدِ عمری، هرگز به دنیا بیایی

آنقدر مُردی که انگار، اصلا همین جان تو را کشت
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#38
هرچند زن اسم عام است زن بودنِ من خصوصيست

امكان ندارد بفهمي اين طرزِ بودن خصوصيست


حظ ميكني در بهشتت چيزي توقع نداري

سر بر نياور كه : ديگر اين راز روشن خصوصيست


بيداري از دنده ي چپ آغاز عصيانگري بود

حالا كمي دورتر باش ابعاد اين تن خصوصيست


آغوش پيدا نكردي يك بغض هم وا نكردي

پس فرض كن مرد هستي حالا كه هر زن خصوصيست


هفت آسمان نا ندارد هي مرد و زن ميشمارد

بر دوش من ميگذارد اين بار حتمن خصوصيست
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#39
تا سرم در دستهايم هست از سر مینويسم

روی هر جايی كه باشد سقف يا در مینويسم


من درم قفلم كه ديگر رد شدن از من محال است

میرسم تا سقف برمیگردم از سر مینويسم


بیقلم بیبرگ بیگل هم كه باشم من درختم

شاخهای دارم كه رويش هی كبوتر مینويسم


شاعرم حتا اگر انديشه را از من بگيری

هر چه را ننوشته باشم باز از بر مینويسم


گاه شعرم گاه حرفم گاه لفظی بیهجايم

از هر آن چيزی كه هستم باز كمتر مینويسم


صرف كن فعل نوشتن را مرا آخر بياور

مینويسی مینويسد جور ديگر مینويسم
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#40
کاری نمانده است که با ما نکرده اند
با ما چه کار مانده که آن را نکرده اند

سر میکنیم هرچه ببافند بیسران
در شبکلاه جز سرِ ما جا نکرده اند

گویند رمز عشق نگویید و نشنوید
مشکل حکایتیست که حاشا نکرده اند

«خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است»
زنجیرهای پنجره را وا نکرده اند

وقتی زبان باز تو را داغ میکنند
پس بهتر است تا کُنیاش تا نکرده اند

غیر از محبتی که سرآغاز بودن است
کاری نمانده است که با ما نکرده اند
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفـتـر اشعـار مهـدیه لطیفــی پسر اهورایی 381 11,509 ۰۲-۰۶-۹۴، ۰۳:۰۰ ب.ظ
آخرین ارسال: v.a.y

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان