امتیاز موضوع:
  • 5 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
{ پاراگراف کتاب}
اشک هایم را پاك کردم و قدمی به عقب برداشتم...قاب ها سرجایشان بودند...تمیز ومرتب..
.مثل خاطره هایی که هرچقدر دور بودند و نزدیک ، هنوز هم در ذهنم خودي نشان میدادند.بعضی ها را دستمال دست میگرفتم و خاك از رویشان برمیداشتم و بعضی ها را....نه!
...نیاز آن عکس ها ، همان خاك خوردگی هایی بود که دلم میگفت.
به بعضی روزها و اتفاقات نباید فکر میکردم...
روزگار طوري برایم پیش رفت که خود آنروزها و اتفاقات ، گوشه ي ذهنم ، نشستند و بی حرف ، فقط نگاه میکنند
...هیچوقت صدایشان نزدم ، حتی هیچوقت نگاهشان نکردم .
گفتم بگذار بمانند در همان حال ...که براي همه ي ما بهتر است

ابریشم نخ کش نوشته:دریا دلنواز
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:
پیری چگونه است؟

آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر می کند. فکر می کند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است. اما وقتی به آن می رسد می بیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده، دور چشم هایش چین افتاده، پاها یش ضعف می رود و دیگر نمی تواند پله ها را سه تا یکی کند. و از همه بدتر بار خاطره هاست که روی دوش آدم سنگینی می کند.


کتاب" چهل سالگی" ناهید طباطبایی
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
Rainbow 
[عکس: fun2294.jpg]
 
 


بعضی ها اصلا به این خاطر به دنیا می آیند که کاری نکنند. من هم یکی از همان‌ها هستم: نه در محیط درس و دانشکده شق القمری کردم و نه در محیط کار و حرفه ام. این است که دیگر انتظار معجزه ای را نمی کشم و نتیجتا هیچوقت هم توی ذوقم نمی خورد!
اگر بشنوید حوادث مهم زندگی من چه چیزهایی هستند حتما تعجب می کنید: مثلا تماشاخانه رفتن دیروزمان، و یا این گفتگوی امروزمان _ خیال نمی کنم هیچ وقت هم حادثه مهم تری برایم اتفاق بیفتد! گمانم سهم من گذشتن از میان دنیاست بدون برخورد کردن با آن و یا اثر گذاشتن بر آن! هیچ نمی دانم که این سرنوشت خوبست یا بد. من نه می میرم و نه عاشق می شوم.

آنسوی حریم فرشتگان
مورگان فورستر
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !
پاسخ
سپاس شده توسط:
[عکس: fun2306.jpg]
 



اگر از من بخواهند نيکوکاري، مهرباني و عدالت را به ترتيب تقدم رديف کنم، اول مهرباني، دوم عدالت و سوم نيکوکاري را نام مي برم.
 
زيرا مهرباني به خودي خود عدالت و نيکوکاري را به کار مي گيرد، و يک سيستم عدالت بي عيب در بطن خود به اندازه ي کافي نيکو کاري دارد. نيکوکاري چيزي است که وقتي نه مهرباني هست و نه عدالت، باقي مي ماند ...

ژوزه ساراماگو
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !
پاسخ
سپاس شده توسط:
[عکس: z7su_img_3847.jpg]⁠⁣

معلم فیزیکی داشتیم که گاهی حرف های عجیبی می‌زد.
مخصوصاً وقتی لبی تر کرده بود. یه بار گفت شب ها قبل از خواب سعی کنید سه دقیقه خودتون رو جای چیز دیگه ای بذارید. میگفت سه دقیقه خیلی زیاده اما با تمرکز و تمرین زیاد میشه ای کار رو کرد. مثلاً جای یه برگ درخت توی یه جنگل تاریک. یا جای یه سنگ وسط بیابون. یا جای یه پیر مرد آب‌زیپو که نیم‌ساعت طول می‌کشه تا کفش های لعنتیش رو بپوشه. جای یه قدیس، یه روسپ ی، یه گربه...
میگفت اگه مدتی این کار رو انجام بدید حس می‌کنید انگار دنیا داره توی روح‌تون نفس می‌کشه...


 از كتاب بهترین شکل ممکن
مصطفي مستور
دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
پاسخ
سپاس شده توسط:
برای مردم تفکر همچون باری طاقت فرساست.
بنابراین همان قدری که کار حرفه‌ای‌شان ایجاب میکند می‌اندیشند و همانقدری که برای تفریحاتِ مختلفشان لازم است و نیز برای گفتگو و بازی، که ازین رو باید طوری ترتیب داده شوند که آنها بتوانند با حداقل اندیشه‌ی ممکن کارشان را پیش ببرند ولی اگر در اوقات فراغتشان چنین تسهیلاتی نداشته باشند به جای اینکه کتابی به دست بگیرند و قدرت اندیشه‌شان را محک بزنند، ساعت ها کنار پنجره ولو میشوند و به پیش‌پاافتاده‌ترین اتفاقات چشم می‌دوزند و به این ترتیب واقعا برایمان میشوند مصداق این سخن آریوستو که:
«چه رقت‌آورند ساعاتِ بیکاریِ نادانان!»


متعلقات و ملحقات
آرتور شوپنهاور
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
بد تر از همه آنانی هستند که اندیشه های کوچک و پست دارند،
به راستی که بهتر است انسان عمل بد و غیر اخلاقی انجام دهد تا این که اندیشه ی کوچک و پستی را در خاطر بگذراند.
راست است که شما خواهید گفت:
"لذت شرارت های کوچک، ما را از شرارت های بزرگ تر باز می دارد."
ولی در اینجا انسان نباید چیزی پس انداز کند.
یک عمل بد چون یک زخم است، می خارد و تیر می کشد و خود را ظاهر می سازد و با صراحت سخن می گوید.
عمل خلاف با صراحت می گوید: "نظاره کنید! من بیمارم."
ولی یک اندیشه ی پست، شبیه به قارچ است که می خزد و خود را پنهان می کند و ظاهر نمی گردد مگر هنگامی که تمام بدن را با خود پژمرده و فاسد سازد.


چنین گفت زرتشت
فریدریش نیچه
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
دانایی من این است:
چه بسا کارها که در سرزمینی ننگ است و در سرزمینی دیگر مایه‌ی شرف.
هیچ همسایه‌ای را ندیده‌ام که بتواند حقیقت همسایه‌اش را دریابد و هر یک از دیوانگی و شرارت دیگری در شگفت است.
هر ملتی لوح آیین خود را بالای سر آویخته است و هر گردن ه‌ای را که پیموده‌اند و عزمی را که در اراده‌ی آنان نهفته بود بر آن نوشته بودند.


چنین گفت زرتشت
فریدریش نیچه
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
همیشه سعی میکردم تا اونجا که میشه درباره زن ها و چیزایی که به اونها مربوطه چیزی ننویسم.
نمی دونم چرا از این کار ناراحت می شدم و کل ماجرا بنظرم مسخره می اومد. آخه مگه زنها از یه نژاد دیگه ان، یا از یه سیاره ی دیگه اومدن که باید جداگانه و تو بخش خاصی از روزنامه درباره شون مطلب نوشت؟ مثل بخش ورزشی، یا سیاسی، یا هواشناسی!
زن و مرد واسه زندگی کردن کنارهم بوجود اومدن و از اونجا که این موضوع -برعکس نظر یه عده منحرف- خیلی هم لذت بخشه، دلیلی نداره جوری به زنها نگاه کنیم که پنداری تو یه کره ی دیگه زندگی میکنن و خود بخود آبستن می شن!


جنس ضعیف
اوریانا فالاچی
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
من آن وقتها هیچ نمی‌توانستم بفهمم ...
می‌بایست درباره او از روی کردارش قضاوت کنم نه از روی گفتارش. او مشام مرا معطر می‌کرد و به دلم روشنی می‌بخشید.
من هرگز نمی‌بایست از او بگریزم! می‌بایست از ورای حیله‌گری‌های ناشی از ضعف او پی به مهر و عاطفه‌اش ببرم.
وه که چه ضد و نقیضند این گلها! ولی من بسیار خام‌تر از آن بودم که بدانم چگونه باید دوستش بدارم.


شازده کوچولو
آنتون دوسنت اگزوپری
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
21 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
admin (۱۳-۰۴-۹۶, ۰۷:۱۲ ب.ظ)، v.a.y (۲۵-۱۲-۹۶, ۰۴:۵۶ ب.ظ)، ملکه برفی (۱۴-۱۰-۹۶, ۰۹:۴۷ ب.ظ)، نويد (۱۴-۰۴-۹۶, ۰۲:۳۶ ق.ظ)، faramarzi (۰۷-۰۴-۹۴, ۰۵:۴۷ ق.ظ)، avapars (۲۳-۰۲-۹۶, ۱۱:۰۵ ب.ظ)، armiti (۰۴-۱۰-۹۴, ۰۱:۲۰ ب.ظ)، صنم بانو (۱۰-۱۲-۹۶, ۰۷:۰۸ ق.ظ)، فائزه 2 (۲۸-۰۹-۹۴, ۰۶:۴۰ ب.ظ)، ثـمین (۲۳-۰۲-۹۶, ۱۰:۵۲ ب.ظ)، دخترشب (۱۲-۱۱-۹۶, ۰۱:۱۹ ق.ظ)، AsαNα (۰۵-۱۱-۹۶, ۰۳:۰۵ ب.ظ)، _AYNAZ_ (۱۴-۱۰-۹۵, ۱۲:۵۵ ق.ظ)، d.ali (۲۱-۰۲-۹۷, ۰۶:۴۲ ب.ظ)، دختربهار (۲۳-۰۹-۹۶, ۱۰:۵۷ ب.ظ)، •Vida• (۰۴-۰۲-۹۶, ۰۸:۵۴ ب.ظ)، ستاره ی احساس (۰۴-۰۲-۹۶, ۰۷:۵۴ ب.ظ)، salina (۱۳-۰۲-۹۶, ۰۹:۲۱ ب.ظ)، taranomi (۱۲-۱۱-۹۶, ۰۱:۲۷ ق.ظ)، Raana123 (۱۴-۱۲-۹۷, ۰۱:۳۵ ق.ظ)، arom (۰۱-۰۵-۰, ۰۷:۵۶ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان