ارسالها: 7,817
موضوعها: 812
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۵
اعتبار:
10,217
سپاسها: 141
692 سپاس گرفتهشده در 44 ارسال
اشک هایم را پاك کردم و قدمی به عقب برداشتم...قاب ها سرجایشان بودند...تمیز ومرتب..
.مثل خاطره هایی که هرچقدر دور بودند و نزدیک ، هنوز هم در ذهنم خودي نشان میدادند.بعضی ها را دستمال دست میگرفتم و خاك از رویشان برمیداشتم و بعضی ها را....نه!
...نیاز آن عکس ها ، همان خاك خوردگی هایی بود که دلم میگفت.
به بعضی روزها و اتفاقات نباید فکر میکردم...
روزگار طوري برایم پیش رفت که خود آنروزها و اتفاقات ، گوشه ي ذهنم ، نشستند و بی حرف ، فقط نگاه میکنند
...هیچوقت صدایشان نزدم ، حتی هیچوقت نگاهشان نکردم .
گفتم بگذار بمانند در همان حال ...که براي همه ي ما بهتر است
ابریشم نخ کش نوشته:دریا دلنواز
خدايا تو ببين
خدايا تو ببخش
ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
پیری چگونه است؟
آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر می کند. فکر می کند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است. اما وقتی به آن می رسد می بیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده، دور چشم هایش چین افتاده، پاها یش ضعف می رود و دیگر نمی تواند پله ها را سه تا یکی کند. و از همه بدتر بار خاطره هاست که روی دوش آدم سنگینی می کند.
کتاب" چهل سالگی" ناهید طباطبایی
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
برای مردم تفکر همچون باری طاقت فرساست.
بنابراین همان قدری که کار حرفهایشان ایجاب میکند میاندیشند و همانقدری که برای تفریحاتِ مختلفشان لازم است و نیز برای گفتگو و بازی، که ازین رو باید طوری ترتیب داده شوند که آنها بتوانند با حداقل اندیشهی ممکن کارشان را پیش ببرند ولی اگر در اوقات فراغتشان چنین تسهیلاتی نداشته باشند به جای اینکه کتابی به دست بگیرند و قدرت اندیشهشان را محک بزنند، ساعت ها کنار پنجره ولو میشوند و به پیشپاافتادهترین اتفاقات چشم میدوزند و به این ترتیب واقعا برایمان میشوند مصداق این سخن آریوستو که:
«چه رقتآورند ساعاتِ بیکاریِ نادانان!»
متعلقات و ملحقات
آرتور شوپنهاور
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
بد تر از همه آنانی هستند که اندیشه های کوچک و پست دارند،
به راستی که بهتر است انسان عمل بد و غیر اخلاقی انجام دهد تا این که اندیشه ی کوچک و پستی را در خاطر بگذراند.
راست است که شما خواهید گفت:
"لذت شرارت های کوچک، ما را از شرارت های بزرگ تر باز می دارد."
ولی در اینجا انسان نباید چیزی پس انداز کند.
یک عمل بد چون یک زخم است، می خارد و تیر می کشد و خود را ظاهر می سازد و با صراحت سخن می گوید.
عمل خلاف با صراحت می گوید: "نظاره کنید! من بیمارم."
ولی یک اندیشه ی پست، شبیه به قارچ است که می خزد و خود را پنهان می کند و ظاهر نمی گردد مگر هنگامی که تمام بدن را با خود پژمرده و فاسد سازد.
چنین گفت زرتشت
فریدریش نیچه
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
دانایی من این است:
چه بسا کارها که در سرزمینی ننگ است و در سرزمینی دیگر مایهی شرف.
هیچ همسایهای را ندیدهام که بتواند حقیقت همسایهاش را دریابد و هر یک از دیوانگی و شرارت دیگری در شگفت است.
هر ملتی لوح آیین خود را بالای سر آویخته است و هر گردن های را که پیمودهاند و عزمی را که در ارادهی آنان نهفته بود بر آن نوشته بودند.
چنین گفت زرتشت
فریدریش نیچه
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
همیشه سعی میکردم تا اونجا که میشه درباره زن ها و چیزایی که به اونها مربوطه چیزی ننویسم.
نمی دونم چرا از این کار ناراحت می شدم و کل ماجرا بنظرم مسخره می اومد. آخه مگه زنها از یه نژاد دیگه ان، یا از یه سیاره ی دیگه اومدن که باید جداگانه و تو بخش خاصی از روزنامه درباره شون مطلب نوشت؟ مثل بخش ورزشی، یا سیاسی، یا هواشناسی!
زن و مرد واسه زندگی کردن کنارهم بوجود اومدن و از اونجا که این موضوع -برعکس نظر یه عده منحرف- خیلی هم لذت بخشه، دلیلی نداره جوری به زنها نگاه کنیم که پنداری تو یه کره ی دیگه زندگی میکنن و خود بخود آبستن می شن!
جنس ضعیف
اوریانا فالاچی
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
من آن وقتها هیچ نمیتوانستم بفهمم ...
میبایست درباره او از روی کردارش قضاوت کنم نه از روی گفتارش. او مشام مرا معطر میکرد و به دلم روشنی میبخشید.
من هرگز نمیبایست از او بگریزم! میبایست از ورای حیلهگریهای ناشی از ضعف او پی به مهر و عاطفهاش ببرم.
وه که چه ضد و نقیضند این گلها! ولی من بسیار خامتر از آن بودم که بدانم چگونه باید دوستش بدارم.
شازده کوچولو
آنتون دوسنت اگزوپری
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان