دفـتـر اشعـار مهـدیه لطیفــی

[پسر اهورایی]

زندگی نامه شاعر

مهدیه لطیفی متولد 10 اسفند 1362

(دختر محمدحسین لطیفی کارگردان سینم ا و تلویزیون
(

لیسانس عکاسی از دانشگاه هنر، عکاسی از برنامه های تلویزیونی گروه کودک، تله فیلم و سریال




آثار چاپ شده:
برف روی خط استوا / انتشارات فصل پنجم / 1391

[پسر اهورایی]

سکوت که می کنی

وزن جهان را تنها به دوش می کشم!

و کم که می آورم

زمین آنقدر کند می چرخد

که تو توی تقویم می ماسی

و من

آونگ می مانم

بین حقیقتِ تو

و افسانه ای که از تو در سرم دارم!



سکوت که می کنی

شب پشتِ پلک های سکوت

حتم می کند که تو هم تنهایی!

[پسر اهورایی]

دست از چرا و

چاره و

چمچاره

می شویم و زل می زنم به جهل رابطه

بیخودی متاسف نباش

تو آمده بودی که بروی اصلا!

تو چه می دانی چه ترسی ست

ترس از کوچه ی بعد از خداحافظ؟

تو چه می دانی

چه ها که نمی کند این ترس؟

بیخودی لبخند نزن

[پسر اهورایی]

این بار که از زیر داربست انگور و ماه

برمی گردی

دستمالی بیاور

هیچ می دانستی

مهربانی ام دارد خاک می خورد؟

یا هیچ می دانستی

دوستت که دارم

زیباتری؟

[پسر اهورایی]

دلتنگی

دلتنگی

دلتنگی

این بی قراری مزمن دامن گیر

این مرگنمای بی پایان نفس گیر

دایه ی مهربان تر از مادر شده

آغوش گشوده بلعیده مرا

درست از ساعتی که رفتی

نخواهمش کی را باید ببینم؟!

[پسر اهورایی]

دیوانه نمی گوید دوستت دارم

دیوانه می رود تمام دوست داشتن را

به هر جان کندنی

جمع می کند از هر دری

می زند زیر بغل

می ریزد پای کسی که

قرار نیست بفهمد دوستش دارد...

[پسر اهورایی]

با یک عالمه فاصله از خودم

انتظار دارم به تو برسم !

از اول هم آرزوهایم محال بودند ..

[پسر اهورایی]

امروز ،

آرام ترین

لحظه ی دلگیر کننده ی

ناب ِ دنیاست !

[پسر اهورایی]

من برآنم که سزاوار قدم های تو باشم

که بیایی شاید ...

تو بر آنی که قدم هات به کوی من بیچاره نیفتد

به غلط ....

[پسر اهورایی]

من خواب دیده ام

من خواب دیده ام کسی میان خواب هایم راه می رود

گفته بودی اگر درها را ببندم از پنجره ها می آیی

و حالا شب به شب

خواب که می بینم

بودنت بر تنم می روبد و

روز به روز

بیدار که می شوم

بیخودی عاشق تر می شوم

وقتی میان خواب هایم راه می روی

هر بار همه ی ترسم از این است که می دانم

این بار تعبیر می شود !