ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
چه رسمی داری ای دوره زمونه
كه هر روزت یه جا عاشق كشونه
هزاران سال كه میجنگه آدم
نمی دونه گرفتار جنونه
زمونه آی زمونه آی زمونه
یكی با فرق زخمی توی محراب
یكی غرق به خون لب تشنه آب
یكی پاها شو رو مین جا گذاشته
یكی پاشیده خونش روی مهتاب
نفسهای بهار و گاز خردل
رو خاك آسمون رگبار تاول
همیشه عاشق از جونش گذشته
كه عشق آسان نبوداز روز اول
هنوزم كار دنیا غیل و غاله
هنوزم صلح آدمها محاله
هنوز آدم نمیشناسه خدا رو
هنوزم قلب عاشق پایماله
زمونه آی زمونه آی زمونه
یكی با فرق زخمی توی محراب
یكی غرق به خون لب تشنه آب
یكی پاها شو رو مین جا گذاشته
یكی پاشیده خونش روی مهتاب
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
خسته ام از لبخند اجباری خسته ام از حرفای تکراری
خسته از خواب فراموشی زندگی با وهم بیداری
این همه عشقای کوتاه و این تحمل های طولانی
سرگذشت بی سرانجام گمشدن تو فصل طوفانی
حقیقت پیش رومون بود ولی باور نمیکردیم
همینه روز روشن هم پی خورشید می گردیم
نشستیم روبروی هم تو چشمامون نگاهی نیست
نه با دیدن نه با گفتن به قدر لحظه راهی نیست
من و تو گم شدیم انگار تو این دنیای وارونه
که دریاشم پر از حسرت همیشه فکر بارونه
سراغ عشقو می گیریم تو اشک گریه ی آخر
تو دریای ترک خرده میون موج خاکست
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
تو شروع آسمونی می دونستم نمی مونی
چشم تو آخر دنیاس خودت اینو نمی دونی
داشتن و نداشتن تو گاهی سخته گاهی ساده
اگه راهی اگه بی راه منم و پای پیاده
آخ که چه ساده گم شدم تو غربت چشای تو
سکوت شیشه ی دلم شکسته با صدای تو
آخ تمام لحظه هام اسمت یادم نمی ره
گذشته ها گذشته ها هیچ کی گناهی نداره
وقتی با تمام قلبم واسه زندگی می میرم
تن من می لرزه اما تو را از خودم میگیرم
من بی من من بی تو من از سایه فراری
می شم اون حادثه ای که روزی بود و روزگاری
حالا من نه توی قصه نه تو آرزوم نه خوابم
این سوال ساده ست چرا دنبال جوابم
آخ که چه ساده گم شدم تو غربت چشای تو
سکوت شیشه دلم شکسته با صدای تو
آخ تمام لحظه هام اسمت یادم نمی ره
گذشته ها گذشته ها هیچ کی گناهی ندار
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
بیدارم و می بینمت رویا به رویا
از پیش چشمم میروی د نیا به د نیا
با تو میان آب و آ تش آشتی بود
در آ تش است از رفتنت دریا به دریا
یکبار د یگر عشق را با خون نوشتند
تعبیر لبخند تو را گلگون نوشتند
یکبار د یگر عشق را با خون نوشتند
تعبیر لبخند تو را گلگون نوشتند
تا د ست عشق از پیکر عاشق جدا شد
با د ست لیلا قصه مجنون نوشتند
این کوچه ها بی تو همیشه بیقرارن
حس غریبی بین پا ییز و بهارن
رفتی ولی فکری به حال کوچه ها کن
بوی تو دارند و تو را اما ندارن
بیدارم و می بینمت رویا به رویا
از پیش چشمم میروی د نیا به د نیا
با تو میان آب و آ تش آشتی بود
در آ تش است از رفتنت دریا به دریا
بیدارم و می بینمت رویا به رویا
از پیش چشمم می روی دنیا به دنیا
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
کنج خونه نشستی و
درو رو دنیا بستی و
از بس شکایت می کنی
به مردن عادت می کنی
هی میگی تقدیر منه
نمیگی تقصیر منه
تو این وسط چی کاره ای
که عمریه آواره ای
بهش میگم بسه دیگه
چیکار داری کی چی میگه
نذار خودتو سر کار انگار نه انگار
میگم هنوز دیر نشده
هنوز دلت پیر نشده
پاشو و دست رو دست نذار انگار نه انگار
توی گذشته موندی و
هی دلتو سوزوندی و
هر چی میگم بخند یه بار انگار نه انگار
انگار همه بیکارن و
دشمنی با تو دارن و
همش باتو بد میکنن
راه تو رو سد میکنن
اینا همش بهونته
کارای بچه گونته
چشم دلت تا نبینه
صد سال دیگم همینه
این دیگه حرف آخره
عمر تو داره میگذره
تموم که شد به روت نیار انگار نه انگار
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
بذار هیچکی کنار ما نباشه
ما که از آدما چیزی نمی خوایم
همین قد که به همدیگه رسیدیم
دیگه هیچی از این دنیا نمی خوایم
کسی با هم نمی خواد مارو اما
حالا ما با همیم تنهای تنها
چقدر دلگیره شادی توی غربت
ولی آسون تره از دوری ما...
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
آزاد آزادم ببین
چون عشق درگیر من است
دیگر گذشت آن دوره که
تقدیر زنجیر من است
شاید نمی دانی، ولی ، از خود خلاصم کرده ای
آیینه ی خالی فقط ، امروز تصویر من است
از عشق تو بر باد رفت ، آن آبروی مختصر
من روح بارانم ، ببین ، چون عشق تقدیر من است
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
هر چه دارم از تو دارم
ای همه دار و ندارم
با تو آرومم و بی تو بیقرار بیقرارم
گفتی باشم حالا هستم چشم به راه یه نگاهت
میدونم منو می بینی که نشستم سر راهت
با تو کوچه های بن بست میرسن به کهکشونا
با تو بیراهه یه راهه به نشون بی نشونا
اونا که از تو نشونی روی پیـ ـشونی ندارن
داغشون رو دلشونه خم به ابرو نمیارن
رسم من فرشتگی نیست ،من که درگیر زمینم
تو خودت اینو می خواستی
من یه آدمم همینم
اونی که رو دوش خسته اش یه امانت از تو داره
گاهی کم میاره اما، این امانت رو میاره
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
به من مومن نگو ، وقتی که حتی واسه یه لحظه هم عاشق نبودم
به من که این همه از رستگاری فقط دم می زدم ،عاشق نبودم
یه عمری از دلم ترسیدم و باز،دم آخر منو دیوونه کرده
حالا می ترسم این دیوونه حالی ، یه روز از من جدا شه بر نگرده
چه آسون اشک معصوم تو یک شب
چکید و دامن دینم رو تر کرد
غبار عادتو از قلب من شست
نمی دونم چطور ، اما اثر کرد
همه دار و ندارم مال چشمات
اگه پشتش بهشتی باشه یا نه !
اگه دنیای من پیش از قیامت
داره با چشم تو می پاشه یا نه !
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
میشه خدا رو حس کرد
تو لحظه های ساده
تو اضطراب عشق و
گناه بی اراده
بي عشق عمر آدم
بی اعتقاد می ره
هفتاد سال عبادت
یک شب به باد می ره
یک شب به باد می ره
وقتی که عشق آخر
تصمیمشو بگیره
کاری نداره زوده
یا حتی خیلی دیره
ترسیده بودم از عشق
عاشق تر از همیشه
هر چی محال می شد
با عشق داره میشه
انگار داره میشه
عاشق نباشه آدم
حتی خدا غریبه ست
از لحظه های حوا
حوا می مونه و بس
نترس اگه دل تو
از خواب کهنه پاشه
شاید خدا قصه تو
از نو نوشته باشه
از نو نوشته باشه
وقتی که عشق آخر
تصمیمشو بگیره
کاری نداره زوده
یا حتی خیلی دیره
ترسیده بودم از عشق
عاشق تر از همیشه
هر چی محال میشد
با عشق داره میشه
انگار داره میشه
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت