امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اعترافات مترسک فراری ؛ شهریار بهروز
چقدر شبیه من است
این اتوبوسِ پیر
که تا آخرین صندلی
پُر می شود
از مسافرانی که نمی دانند
سفر
رسیدن نیست
و با چشم هایِ نیمه باز
مقصد را انتظار می کشند

آه
پیاده شوید
پیاده شوید از من
فکرهایِ بی سرانجام
مسافرهایِ بی مقصد
این اتوبوسِ پیر
خراب شده دیگر
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
مثل نگاهی که قفلِ کسی می شود
و کلیدش گم ...
دوستم داشته باش
من
با پایان هایِ باز بی میانه ام .
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
وقتی نیستی
معطل می مانم
خانه یا خیابان
هر جا که باشم
سرِ قراری هستم انگار
که دیگری دیر کرده است.
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
نه که بهانه گیر باشم
اما ,
می شناسی مرا
به سر|َم که بزند
قلب|َم هم از کار می افتد

که اگر خیلی دیر کنی
دیوانه بازی در میاورم
سیـ ـگارم زیاد می شود
خواب وُ خوراک|َم کم
که جای شعر مرثیه می نویسم
و هی آهنگِ غمگین گوش می دهم

اصلن با خودم هم لج می کنم
می روم با کسی دیگر
لباس هایِ آنچنانی می خرم
موهایم را مدِ روز درست می کنم
و می گویم دوستت دارم
به هر زنی که ببینم

از این مهمانی به آن مهمانی
ویسکی می خورم تا خرخر ه
و تمام زن ها را می خندانم
می دانی که
زنی را بخندانی اگر ...

می گفتم
آدم که زیاد منتظر بماند
حوصله اش از انتظار هم سر می رود
قید دل|َش را می زند
می رود پیِ زندگیش
من اما می روم پیِ دیوانگیم
که اگر بیایی هم نمی شناسمت دیگر
که به یادم نمی ماند چیزی از تو
حتی اسمت

نه که بهانه گیر باشم اما
جانِ خاطراتمان
بهانه دستم نده
من فقط تو را می خواهم
تا از تک وُ تا نیافتاده ام
زودی بیا
حوصله ام سر می رود ها.
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
چه بی صدا در سینه ی من ,
آرام گرفته ای
و چه بی گریز در آتشم من .

گاه می پرسم از خودم
نکند گلوله باشی ...
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
مبهوت می کنم همه را !
گاه که از انتظار
دور
دور
دور
می آیی,
لم می دهی در چشمهای من .

اگر نه
منِ بد صورت وُ اینقدر تماشا !
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
همین که بی اراده من
عزم شعر می کنم
یعنی کنارم نشسته ای تو

دیگر چه بنویسم.
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
فرقی نمی کند
خانم یا آقا
زندگی کم دارد
رویا خانم
یا
آقایِ رویا را

امروز به خودم گفتم اگر
خیال کم بیاورم ؟! ...

کاش قرصِ جوشان بود خیال
کاش جایِ زخم ,
چسبِ رویا نه ؟

آنوقت
تو را نمی دانم
من اما می شدم
جک گنجشکِ
دزدِ داروخانه هایِ کارائیب
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
این روزها همش
کارهایِ آبی به سرم می زند
آسمان می شوم ,
بی لکه
بی پرنده
دریا می شوم ,
بی موج
بی ماهی
گاهی ته جویده ,
خودکار می شوم
بی جوهر
بی صاحب ...

چند وقتی ست
از خودم می ترسم
بیا ...
تا کارهایِ قرمز به سرم نزده.
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
از یار بگویم,می شناسی
از عشق ,
از هجر بگویم , بلدی
از فراق ,
کشیده ای.

که اگر نمی دانستی,
یار
مجهولی بی انتظار بود ,
بی درد
که اگر نمی شناختی,
تیزیِ شعرم
سینه ات را نمی برید
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر اشعار| شهریار شفیعی Ar.chly 32 1,166 ۲۷-۰۴-۹۴، ۰۲:۱۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Ar.chly
  دفتر اشعار محمدحسین شهریار .M!!NoO. 35 2,460 ۱۲-۰۸-۹۳، ۱۲:۰۲ ب.ظ
آخرین ارسال: .M!!NoO.
  اشعار شهریار قنبری پرنسس 25 4,674 ۲۲-۰۵-۹۳، ۰۷:۳۴ ب.ظ
آخرین ارسال: saba erfan

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
maTisA (۱۵-۰۳-۹۶, ۰۲:۲۷ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 6 مهمان