ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
ترسم از این است
که اگر
باری
در شبی
مست خوابی
پابرهنه
به دلم
سرک کشیدی
شیطان نباشد به کنارم
تا گولم بزند
برای بوسه ای از تو ..
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
ترا به خدا
مراقب دامنت باش ..
می ترسم روزی ,
تنهاییم دامنت را بگیرد ..
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
بی هوا
لای شعرهایم
قدم میزنی و سیـ ـگار می کشی
حس میکنم
پیشم نشستی و
خیره به چشمانم
بوسم میکنی ..
من عاشق شعرهایم هستم ..
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
دلتنگي يعني :
هر روز
ظهور عکس ,
از
نگاه اخرت
در
وقت رفتنت
از
قاب پنجره ..
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
...
هفت دفتر شعر از عشق
کم می اورد
جلوی عکسی از تو
که بر پیشانی دیوار می رقص د ..
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
مرداب از نامش پیدا بود
مـُـــرداب ..
اما نمی دانم
نیلوفران تناز
به خونخواهی کدام عشق
عاشقان دریا را
به کام مرگ می کشند ..
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
انفرادیترین زندانی خواهم شد ..
اگر
دستهای تو
تنم را زندانی کند ..
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
هوارهایمان را سیـ ـگار کشیدیم
دادمان , دود شد
نه در چشم دشمن
دردی شد در دلمان ..
یادم باشد
این بسته سیـ ـگارم که تمام شد حتما هوار بکشم ..
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
امشب ,
میان جمع ,
ساز نزده می رقص یدی ..
حرامت باد
جز با نفسم
با ساز نفسی
میلی به هوس کنی ...
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
بیچاره کلاغ
هرگز نفهمید
که کسی بغل بغل دوست داشتن را با خود
به اخر قصه نبرد ..
بیچاره کلاغ
انقدر بال بال زد
که نفهمید
قصه گو خوابش برده بود ..
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
|