دفتر اشعار| بهمن فاطمی

[Ar.chly]

ایینه شکست

وقتی

سنگ دلت

بر صورتم

طرح چروک انداخت ..

[Ar.chly]

بعد تو

اشک ها ,

با گیتار و سیـ ـگار

چسب می زنند

تکه های زخمی دلم را ..

[Ar.chly]

حس من از تو ..

حس درختیست

تنها ,

که دارکوبی

برای تنش

نقشه می کشد ..

[Ar.chly]

جز من کسی

مست نشد با اندیشه ات ,

بانوی شاعری ام ..

اما تو ,

دل بستی

به مسیر جاده ای

که مست می کند

ناز انحنای اندامت

تن بی روح مردان سرزمینی را ..

[Ar.chly]

هرشب مــزاحمی دارم ..

شکایت نمی کنم

اشناست ..

زنگ می زند

در گوشم

نه حرفی

نه فوتی

نه ..

فقط یاد او را گوشزد می کند ..

[Ar.chly]

دست ها

حرف دل را

به تمام زبانهای دنیا

ترجمه می کنند ..

دستان من

از بی هم دستی

سالهاست که لال مانده ..

[Ar.chly]

دلِ نیم وجبی من

غافل از فاصله هاست ..

و من خسته از تکرار او دیگر نیست ..

[Ar.chly]

چاله های خیابان

زخمهای دلدادگی های جاده است ..

رفتنت اتفاق بزرگی بود

که من و جاده

لگدمالش شدیم ..

[Ar.chly]

تنهایی هر شب ,

می نشینم روبه روی ماه

و بوسه های نداده ات را حساب می کنم ..

کاش می توانستم حسابت را برسم ..

[Ar.chly]

اسم تو در خيابان ها

و چهار راهها

تمام چراغها را بي حيا مي کند ..

اول قرمز

بعد سبز

بعد هي تند تند

چشمک مي زنند ..