امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار| سيدعلي ميرافضلي
#11
با خاطرات ساحل و دريا

بر شاخه
پرنده اي است بي نام و نسب
نيكا و خوشا!

*
بوي صدف است و
جيك جيك دم صبح
در حال پرنده ام.

*
اي حالت آشفتگي من ـ
ـ دريا!

*
بر ساحل ، هيزم تر افروخته اند
آغشته به بوي دود بر مي گردم.

*
از تخته سياه
شبنم انگيخته ـ نرم
بوي صدف و ستاره در هم شده است.

*
دريا را مي شنوم
از روزنه خفيف آسايشگاه.

*
اندوه فراموشي دريا
ـ اي شب!

*
باران نثار شبنم و مرواريد
ميراث مه شبانه
بر شانه كاج.

*
بر ساحل سرد
درياست كه پير مي شود
موج به موج.

*
باد سر ظهر
مزه شن ميداد.

*
دريا
به پريشاني خود مشغول است.

*
همخواني قورباغه ها در نيزار
يك دو سه بي حوصله سربازان.

*
درياي ملول
كافور و كف و كرم و صدف.

*
چون موج كه مي آيد و
بر مي گردد
سوداي رسيدن است در هر نفسم.

*
غمناكترين ترانه ساحل
خاموشي مرگ مرغ دريايي است.

*
شب
مثل پتوي مرده سربازي
از پنجره
نيم دار و نم دار گذشت.

*
اي آبي مست!
كي بستر خاك را تهي خواهي كرد؟

*
درياي زلال
ـ روزي ماهيها
درياي گرفته
ـ رزق ماهيگيران.

*
آنك
بر ساحل
رد پاي دم جنبانك!

*
دريا همه روز
بر مي شود و
نرم فرو مي شكند.

*
بنگر كه چگونه تازه مي داردمان
بيتابي تابناك پروانه خرد.

*
بوي صدف است و
جيك جيك دم صبح
در حال دميدن است:
يك ساقه ترد
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#12
*اي كاش

[b]خورشيد پس پنجره پرپر شده است
آيينه چشمه ها مکدّر شده است

ای کاش تبی ، تلاطمی ، توفانی !
اين منظره بسيار مکرّر شده است
[/b]
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#13
[b]*راه[/b][b]

ای دوراهی ِ قديمی شگفت!
من هميشه اشتباه رفته ام ترا
[/b]
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#14
[b]خورشيد يک دروغ قديمی است
باور مکن
بخواب
[/b]
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#15
حسب حال

[b]چندی است لباسهای دلتنگی من
در گنجه واژه ها نمی گنجد
دلواپسم ای شعر نياويختنی
[/b]
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#16
آيينه و تنهايي

[b]رؤيايي از ستاره و آيينه داشتم
و ريسمان كهنه و كوتاه
ــ آه!
تنهايي كبود عميقي است.



روي ديوار آيينه اي بود
بين تنهايي و
من
[/b]
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#17
تلخ

[b]قند پشت قند
ظهر ليوان مزه شب داشت
[/b]
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#18
بار عام

از کبود جاده های در به در
بی عصای بی عصا رسيده ام
ای درخت شعله در شبی شديد!
کوه آفتاب!
دستهای بی تکلّم مرا
با تلاوت تو کاش نسبتی!

امشب ای شگفت
بار عام واژه های پا برهنه ام
در رساله های ايمن خدا
آه
دستهای روشن مرا نگاه کن!
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#19
سيزده بدر

[b]و هر بهار
پيوند خستگان زمين
با ساقه های نورس گندم
و شکوه های کهنهء باران
با خاک مادرانهء غربت.

آه ای زمين گرفتهء ناکام!
ما هنوز
از گندم گناه تو نان می خوريم
[/b]
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#20
خاطرات

قاب عكس قديمي
روي رف خاك مي خورد؛
عطسه كردم
قاب خالي شد از خاطراتش
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,640 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,178 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,687 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان