۲۵-۱۲-۹۳، ۱۱:۳۳ ق.ظ
خون تازه نشسته رو لب هام
بغض، پک می زنه به سیـ ـگارت
ناخن و باورم شکسته شده
مثل آوازهای گیتارت
می نویسم بدون ِ هر کلمه
روی کاغذ دوباره با خونم
توی مغزم تویی که می خونی
من سر ِ حرف هام می مونم
تف به این زندگی که ما رو کرد
اولش قبر و آخرش قبره
خواب ِ بارون ِ تیر می بینه
آسمونی که خالی از ابره
توو خیابون و من رژه می رن
این سؤالا که بی جواب ترن
نمی تونن منو بخوابونن
قرص هام از خودم خراب ترن
تن نمی دم به حوض و آکواریوم
تا که می خشکه آخرش برکه
ماهی ِ قصّه های نیمه شبم
سرم از درد داره می ترکه
نرو بالای کوه شاهینم!
نوبت کرکسای شوم شده
قصّه شون جای قهرمانا نیست
دوره مون واقعا تموم شده!
حقّ ما اینه آخر قصّه
زیر مشت و لگد کبود بشیم
تا خود صبح، درددل بکنیم
توی سیـ ـگارهات دود بشیم
من چی ام؟! هیچ ِ تا ابد هیچم!
صفر گنده پس از ممیّزها
روح یه شاعرم که پاره شده
بین رؤیا و خطّ قرمزها
خفه می شم که خوب می دونم
تو صدات انعکاس بغض منه
خفه می شم که خوب می دونی
درد در حال بیشتر شدنه
اونور ِ شیشه، شهر، تاریکه
بوی خون می ده اینور ِ شیشه
من به حرفات باز مطمئنم:
همه چی واقعا عوض می شه!
بغلم کن از اینهمه کابوس
بغلم کن برادر خوبم
مثل یه قهرمان بازنده
مشت هامو به باد می کوبم
نرو بالای کوه شاهینم!
نوبت کرکسای شوم شده
قصّه شون جای قهرمانا نیست
دوره مون واقعا تموم شده!
سید مهدی موسوی(تقدیمی به شاهین)
بغض، پک می زنه به سیـ ـگارت
ناخن و باورم شکسته شده
مثل آوازهای گیتارت
می نویسم بدون ِ هر کلمه
روی کاغذ دوباره با خونم
توی مغزم تویی که می خونی
من سر ِ حرف هام می مونم
تف به این زندگی که ما رو کرد
اولش قبر و آخرش قبره
خواب ِ بارون ِ تیر می بینه
آسمونی که خالی از ابره
توو خیابون و من رژه می رن
این سؤالا که بی جواب ترن
نمی تونن منو بخوابونن
قرص هام از خودم خراب ترن
تن نمی دم به حوض و آکواریوم
تا که می خشکه آخرش برکه
ماهی ِ قصّه های نیمه شبم
سرم از درد داره می ترکه
نرو بالای کوه شاهینم!
نوبت کرکسای شوم شده
قصّه شون جای قهرمانا نیست
دوره مون واقعا تموم شده!
حقّ ما اینه آخر قصّه
زیر مشت و لگد کبود بشیم
تا خود صبح، درددل بکنیم
توی سیـ ـگارهات دود بشیم
من چی ام؟! هیچ ِ تا ابد هیچم!
صفر گنده پس از ممیّزها
روح یه شاعرم که پاره شده
بین رؤیا و خطّ قرمزها
خفه می شم که خوب می دونم
تو صدات انعکاس بغض منه
خفه می شم که خوب می دونی
درد در حال بیشتر شدنه
اونور ِ شیشه، شهر، تاریکه
بوی خون می ده اینور ِ شیشه
من به حرفات باز مطمئنم:
همه چی واقعا عوض می شه!
بغلم کن از اینهمه کابوس
بغلم کن برادر خوبم
مثل یه قهرمان بازنده
مشت هامو به باد می کوبم
نرو بالای کوه شاهینم!
نوبت کرکسای شوم شده
قصّه شون جای قهرمانا نیست
دوره مون واقعا تموم شده!
سید مهدی موسوی(تقدیمی به شاهین)
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت