امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار |سیروس اسدی
#1
زندگینامه شاعر از زبان خودش : من در سال 1342 در شهر ایلام متولد شدم. از سال 1360 سرودن شعر را شروع کردم. بسیاری از آثار بنده در نشریات معتبر و مجموعه ها و کتاب های گزیده ی شعر به چاپ رسیده است. مدّت چهار سال مسئول صفحه شعر مجله تخصّصی ادبیّات معاصر بودم. کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی هستم. دو مجموعه ی شعر با نام های « چشمان خیس غزل » و « چشم های تو بارانی است » از من به چاپ رسیده است. هم اینک مدرّس مراکز پیش دانشگاهی هستم
.
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
ای کاش
ای کاش از آسمان خدا می بارید
وز سقف سیاه شب، دعا می بارید
ای کاش خدا به جای باران، هر شب
لبخند تو را، اشک مرا می بارید
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
راز
بارها
طعم مرگ
را
چشیده ام،
هرگز،
به تلخی دوری
از نگاه تو
نیست!
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
بهارانه
عبور می کند
از دل های سیمانی،
رنگین کمان نگاهت،
تا،
عاشق کند،
انبوه مجنون های
بی لیلی را
وقتی،
بهار،
تو باشی،
حتّی گلِ سنگ
شقایقی خواهد شد،
عاشق
با دلی
تنگ...!
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
قرار
گفتی تو، که با بهار خواهی آمد
با جوشش چشمه سارخواهی آمد
یا دادِ دلم، پیش خدا خواهم برد
یا با دلِ من، کنار خواهی آمد
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
نجوا
شکسته اند غریبانه گرچه بال و پرم
در این خیالم از این گوشه ی قفس بپرم
چه خوش خیال!پریدن؟ نمی شود،افسوس
که بسته اند پرم را به رشته ی جگرم
چه سال هاست، که برهم نمی زنم پلکی
برای آن که بمانی، میان چشم تَرَم
هنوز داغ تو دارم، غریب خفته یه خاک
هنوز یاد تو هستم، عزیزِ همسفرم
کجا بجویمت آخر، میان آب و عطش؟
سراغت از که بگیرم که از تو بی خبرم
اگر چه نیستی،امّا،همیشه هستی،آه
تو پیش چشم منی هر کجا که می نگرم
تو قصّه نیستی،آری، حقیقت محضی
تو یک حکایت سرخی، حکایت پدرم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
تا
تا صبح کنار ساحلی طوفانی
من بودم و او بود و شبی بارانی
من محو دوچشم آسمانیش شدم
یک تیر نگاه و این همه حیرانی؟
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
مویه
نه بی تو دلم طاقت هجران دارد
نه درد و غم عشق تو پایان دارد
من، خاک عطشناک کویرم، تو ببار
برمن، که تنت معجز باران دارد
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
چشم تو
جز عشق تو،دل، از همه خالی شده است
پا بسته ی این کوی و حوالی شده است
از بس پی چشم مستت افتاد دلم
سرگشته و رند و لاابالی شده است
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
پریشان
تو ای کدامین
بهار!
با کدام قافله آمدی
که عطر تنت را
کویر بی باران
سینه گشوده است
***


بانوی ایل آفتاب...
آه !
ای لبخند مذاب...!
نامت را سواران دشت بی آواز
به یغما می برند
با طعم تنت که « سپید »
با شعر چشمت که
« سیاه »
هنوز ،
تا صبح...تا تو...
هزار قبیله ی بی لیلی
فاصله است

***

هنوز خٌنکای سٌکر آور تنت
دیوانه ام می کند
در گرمگاه
این
اندوه بی پایان...
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,640 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,178 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,687 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
Ar.chly (۳۱-۰۴-۹۴, ۰۲:۴۵ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان