ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
سرانگشتانت شکوفه می دهند
تا من ببویمشان
و دست هایت به لب هایم آب
تا زنده بمانم
چون مادری به کودک خویش.
آه انگشتانت
آنها حتی قلب مرا شخم زده اند
و اکنون قلبی سوخته ام
آنگاه که تو
حجم خالی آغوشم را پر می کنی
قلبی سوخته
در کوزه آبی که تو می نوشانی ام.
"پابلو نرودا"
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر بردهی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامیدارند،
و ضربان قلبت را تندتر میکنند،
دوری کنی . .. .،
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر هنگامی که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
که حداقل یک بار در تمام زندگیات
ورای مصلحتاندیشی بروی . . .
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن
"پابلو نرودا"
ترجمه از: احمد شاملو
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
وقتی تو می خوانی مرا
وقتی تو آوازم می کنی
صدایت
لایه ای از دانه روز برمی دارد
و پرندگان زمستانی
هم آوایت می شوند.
گوش دریا
پر است از زنگ و زنجیر و زنجره
از موج و اوج و حضیض
و من
پرم از تو
وقتی تو آوازم می کنی.
"پابلو نرودا"
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
به گذشته می اندیشم
جایی که تو
میان شاخه ای نشسته ای و
آرام به میوه ای بدل می شوی
جایی که ریشه ات، شیره زمین را می نوشد
و سرود بوسه ات
هجاهای یک ترانه را بخش می کند
عطر تو
به تندیسی از یک بوسه بدل می شود و
آفتاب و زمین
سوگندهاشان را به جا می آورند در برابرت
میان شاخه ها، گیسوی تو را خواهم شناخت
و چهره ات را که در دل برگی تصویر می شود
و تو
تا نزدیکی عطش من
گلبرگ هایی خواهی آورد
و دهانم
با طعم تو آگین می شود
با بوسه و خونت
که توامان، میوه ای است مرا
از باغچه ای که عاشقانش در آرزویند
"پابلو نرودا"
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
کلمه های من
نوازش گرانه برتو می بارید
دیر زمانی صدف آفتابی اندام تو را دوست داشته ام
تا به آ نجا که بیانگارم دارنده دنیایی ام
از کوه ها برای تو گلهای شاد می آ ورم
سنبل آبی، فندق تاری
و سبد های وحشیِ بوسه
میخواهم با تو آن کنم
که بهار با درختان گیلاس می کند.
"پابلو نرودا"
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
دوستت ندارم
چنان که گویی زبر جدی یا گل نمک
یا پرتاب آتشی از درون گل میخک
تو را دوست دارم
همانند بعضی چیزهای سیاه
که باید دوست داشت
محرمانه، بین سایه و روح
تو را دوست دارم
همانند گلی
که هرگز شکفته نشد ولی
در خود نور پنهان گلی را دارد.
ممنون از عشق تو
شمیم راستینی از عطر
برخاسته از زمین
که می روید در روحم سیاه
تو را دوست دارم
بدون آنکه بدانم
چگونه،چه وقت،از کجا
دوستت دارم
سریح،بون پیچیدگی و غرور
تو را دوست دارم
چون راه دیگری نمیدانم که در آن
"من" وجود ندارم و تو...
چنان نزدیکی که دستهای تو
روی سینه ام،دست من است
چنان نزدیکی که چشمهایت بهم می آیند
وقتی بخواب میروم..
"پابلو نرودا"
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
در گیسوان تو
درختان کاج غنوده اند
درختانی سترگ
از مجمع الجزایری که منم.
در پوست تو
قرن ها خفته اند
و در خلوت سبزت
حافظه ام آرمیده است.
این قلب گمشده را هیچ کس
درمان نتواند کرد.
(چنین می اندیشیدم)
تا تو آمدی
و بال و نهال
با نفست طلوع کرد
در همیشه ظلمات من
و با لمس دستانت
تنم را
دوباره آفریدی.
"پابلو نرودا"
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
نام تو
شراب من
سیاره من
نام تو، تمام من.
ماتیلده رودخانه ای است
جاری از سرزمین قلبم
و زورق ها
چه با شکوه در می نوردند
مرا در بی کرانگی نام شکوهمند تو
ماتیلده!
ماتیلده
نامی غنوده بر تاکی برهنه
آمیخته با بوی خوش عشق.
هجومم کن!
با لب های داغت هجومم کن!
مرا بپرس
همه مرا از من
تمام آنچه را دوست می داری
تنها بگذار
چونان زورقی از میان نامت عبور کنم.
بگذار در تو بخوابم
بگذار در تو بمیرم
در نام تو، ماتلیده من!
"پابلو نرودا"
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
رنگ چشمان تو
آه! رنگ چشمان تو
اگر حتی به رنگ ماه نبودند
اگر حتی چونان بادی موافق
در هفته کهربایی ام وجود نمی داشتی
در این لحظه زرد
که خزان از میان تن تاک ها بالا می رود
من نیز
چون تاکی
تکیده بودم
آه! ای عزیز ترین!
وقتی تو هستی
همه چیز هست - همه چیز!
از ماسه ها تا زمان
از درخت تا باران
تا تو هستی
همه چیز هست
تا
من باشم.
"پابلو نرودا"
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
ارسالها: 33,188
موضوعها: 6,715
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۶
اعتبار:
17,152
سپاسها: -2
204 سپاس گرفتهشده در 31 ارسال
چه کسی چنان که ماعاشقیم
عاشق تواند بود؟
بگذار بوسه ها مان
یک به یک جاری شوند
تا گلی بی معنا
مفهومی دوباره یابد
بگذار عشقی را عاشق باشیم
که شمایلش تا قلب زمین رسوخ کرده باشد
عشق را دوباره بنا کن
عشق مدفون زمستانی را
که در نیستان یکی خزان سرگشود
و اکنون
از میان ابدیت لب های مدفون
عبور می نماید.
"پابلو نرودا"
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان