ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
![مدال کاربر تازه کار فعال مدال کاربر تازه کار فعال](uploads/awards/بزرگ 2.gif) ![مدال کاربرماندنی مدال کاربرماندنی](uploads/awards/7.gif) ![مدال تشکر مدال تشکر](uploads/awards/medalgiah.gif)
روشن است که خسته ام
زيرا آدميان در جايي بايد خسته شوند
از چه خسته ام ، نمي دانم
دانستنش به هيچ رو به کارم نيايد
زيرا خستگي همان است که هست
سوزش زخم همان است که هست
و آن را با سببش کاري نيست
آري خسته ام
و به نرمي لبخند مي زنم
بر خستگي که فقط همين است
در تن آرزويي براي خواب
در روح تمنايي براي نينديشيدن
فرناندو پسوآ
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
![مدال کاربر تازه کار فعال مدال کاربر تازه کار فعال](uploads/awards/بزرگ 2.gif) ![مدال کاربرماندنی مدال کاربرماندنی](uploads/awards/7.gif) ![مدال تشکر مدال تشکر](uploads/awards/medalgiah.gif)
کسي که
دوستش دارم
به من گفته است
که به من محتاج است
به همين خاطر هم
من مواظب خودم هستم
و چشمانم باز است
در راهي که ميروم
و دلهره دارم
از هر قطره باران
که مبادا
با ضربتي نابودم کند
برتولت برشت
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
![مدال کاربر تازه کار فعال مدال کاربر تازه کار فعال](uploads/awards/بزرگ 2.gif) ![مدال کاربرماندنی مدال کاربرماندنی](uploads/awards/7.gif) ![مدال تشکر مدال تشکر](uploads/awards/medalgiah.gif)
اگر ميدانستم
اين آخرين دقايقي است که تو را ميبينم
به تو ميگفتم « دوستت دارم »
و نميپنداشتم
تو خود اين را ميداني ...
هميشه
فردايي نيست تا زندگي فرصت ديگري
براي جبران اين غفلت ها به ما دهد ...
گابريل گارسيا مارکز
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
![مدال کاربر تازه کار فعال مدال کاربر تازه کار فعال](uploads/awards/بزرگ 2.gif) ![مدال کاربرماندنی مدال کاربرماندنی](uploads/awards/7.gif) ![مدال تشکر مدال تشکر](uploads/awards/medalgiah.gif)
ديدي دلم شکست
ديدي اين بلور درخشان عمر من
بازيچه بود
ديدي چه بي صدا
دل پر آرزوي من
از دست کودکي که ندانست قدر آن
افتاد بر زمين
ديدي دلم شکست !
اين چهار چيز را در زندگي ات نشکن
اعتماد ، قول ، رابطه ، قلب را
زيرا وقتي اينها مي شکنند
صدا ندارند
ولي درد بسيار دارند
چارلز ديکنز
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
![مدال کاربر تازه کار فعال مدال کاربر تازه کار فعال](uploads/awards/بزرگ 2.gif) ![مدال کاربرماندنی مدال کاربرماندنی](uploads/awards/7.gif) ![مدال تشکر مدال تشکر](uploads/awards/medalgiah.gif)
به ياد خواهي آورد
روزي پرنده اي را خيس از عشق
يا رايحه اي شيرين را
و بازي رودخانه اي كه قطره قطره
با دستان تو عشق بازي مي كند
به ياد خواهي آورد
روزي هديه اي را از زمين
كه چونان رسي طلائي رنگ
يا چونان علفي
در تو مي زايد
به ياد خواهي آورد
دسته گلي را كه از حباب هاي دريايي
با سنگي چيده خواهد شد
آن زمان درست مثل هرگز
درست مثل هميشه است
دستانت را به من بده
تا به آنجا حركت كنيم
جايي كه هيچ چيز ، در انتظار هيچ چيز نيست
جايي كه همه چيز ، تنها در انتظار ماست
پابلو نرودا
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
![مدال کاربر تازه کار فعال مدال کاربر تازه کار فعال](uploads/awards/بزرگ 2.gif) ![مدال کاربرماندنی مدال کاربرماندنی](uploads/awards/7.gif) ![مدال تشکر مدال تشکر](uploads/awards/medalgiah.gif)
گاهي براي او
چيزهايي مي نويسي
بعد پاک مي کني
پاک مي کني
او هيچ يک از حرف هاي تو را
نمي خواند
اما تو
تمام حرف هايت را گفته اي
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
![مدال کاربر تازه کار فعال مدال کاربر تازه کار فعال](uploads/awards/بزرگ 2.gif) ![مدال کاربرماندنی مدال کاربرماندنی](uploads/awards/7.gif) ![مدال تشکر مدال تشکر](uploads/awards/medalgiah.gif)
گناه
(فدریکو گارسیا لورکا)
چه دلپذیراست
اینکه گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم
و باز دلپذیرو نیکوست اینکه دروغهایمان
شکل مان را دگرگون نمی کنند
چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم
خدای رحیم ! تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس !
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
![مدال کاربر تازه کار فعال مدال کاربر تازه کار فعال](uploads/awards/بزرگ 2.gif) ![مدال کاربرماندنی مدال کاربرماندنی](uploads/awards/7.gif) ![مدال تشکر مدال تشکر](uploads/awards/medalgiah.gif)
سراب
فیلیپ گولو
پرواز پروانه، حسرت را در من زمزمه می کند
که به تمامی نشانه ای از توست، گرداگرد ساعت ها
بی پایان، هر لحظه ای تو را می یابد و مرا فنا می کند
پیوسته همه ی خورشیدها، عشق تو را منعکس می کنند
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
![مدال کاربر تازه کار فعال مدال کاربر تازه کار فعال](uploads/awards/بزرگ 2.gif) ![مدال کاربرماندنی مدال کاربرماندنی](uploads/awards/7.gif) ![مدال تشکر مدال تشکر](uploads/awards/medalgiah.gif)
به من بگو
فیلیپ گولو
آن صبح آنجا، پشت پنجره ای ها را بستیم
پلک های بسته – کلید دور انداخته
رشته ی بریده – چشم های خاموش
سایه همه چیز را می داند اما هیچ نمی گوید …
زندگی بی اینکه دیپلم بدهد می آموزد
فردا فقط فردا وجود دارد
مرگ حقایق وعده های بی پایان را آشکار می کند
هیچ چیز ارزشی ندارد جز تمایل
برای رها کردن خود از زمان های شمرده شده
بی وقفه به من بگو
که من آزادم از دوست داشتنت
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
![مدال کاربر تازه کار فعال مدال کاربر تازه کار فعال](uploads/awards/بزرگ 2.gif) ![مدال کاربرماندنی مدال کاربرماندنی](uploads/awards/7.gif) ![مدال تشکر مدال تشکر](uploads/awards/medalgiah.gif)
پل الوار
تو را به جای همه کسانی که نشناختم دوست دارم .
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستم دوست دارم .
برای خاطر عطر نان گرم
و برفی که آب میشود
و برای نخستین گلها
تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم .
تو را به جای همه کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم .
بی تو جز گسترهیی بیکرانه نمیبینم
میان گذشته و امروز.
از جدار آیینهی خویش گذشتن نتوانستم
میبایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش میبرند.
تو را دوست میدارم برای خاطر فرزانهگیات که از آن من نیست
به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست دوست دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمیدارم
میاندیشی که تو تردیدی اما تو تنها دلیلی
تو خورشیدی رخشانی هستی که بر من میتابی
هنگامی که به خویش مغرورم
سپیده که سر بزند
در این بیشهزار خزان زده شاید گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوئیدیم .
پس به نام زندگی
هرگز نگو هرگز
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
|