امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار شیون فومنی
#81

کمانه کرد گلوله
دلم
به
خاک
افتاد.
پرنده؟
آه نه
مُشت پری
رها در باد ...
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#82
از تو
بر جای مانده ام
سایه وار
بر چیناب غبار
خلوتم
قرق تابستانی یادهاست
با سوف بوته های زیتونی
و آبزیانی
خشک منقار
آنی
فروریخته
بر همینم
بالی از پرندگان زمینم
بلدرچینم
گندمزاران از پیش سوخته را
بلدرچینم
آشیانه ام
بر شانه ی سراب
می لرزد
شیهه می کشند
اسبهای بد عنان هنوز
یکروز
بر درختی که پریشان است
در بادهای اکنون
کبوتری
از عشق
می بالید
خزانی را
بال در بال سفر
شراع شوق
برافراشت
در تلاطم آفتابی کف آلود
بادهای اکنون را
وزیدن در گرفت
شاخه ی افسوس
سری جنبانید
ومن
از تو
بر جای مانده ام
سایه وار
برچیناب غبار
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#83

جریان دارد رود
جریان دارد خون
سرخ و آبی
در تلاقی یک بامداد
آرامشی عمیق را
به دریا ریخته اند
انزلی
زیبائی اش را
باز می تاباند
در شرجی آئینه ای که
نگاه توست
قایق ها
آدم ها
واسکله ی لمیده به پهلو ...
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#84
به: بیژن جان نجدی (شاعر زلالی های هنوز) در جگن زاران آفتاب
عروسکی
شناور بر حافظه ی آبهاست
عروسکی بلور آجین
ماهی رفتار
گیاهگونه
با دهانی پُر شکوفه
از غوغای بامدادی گنجشک
شبنم هر کجای بهاران
مهره ی گهواره ی اوست
علف را
نرم می ماند
رگانش
چشمانش
سهیل سیب های زمین است آیا؟
مشتهای معصومش
پیله ی توت زاران ابریشمین است
آیا
آرام می گیرد جهان
به گاهی که
چشم می بندد
آسمان را
دیر ماهیست
خورشید
بر حافظه ی آبها
شناور می راند
تا آن عروسک با کودکان زمینش
پهلو گیرد ...
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#85
باد می توفد
و سپیده دمان
دورتر می ماند
از برودت این بن بست.
چهارپایانی می روند و
شبانی نمی آید
خشنود نیستم
از ناگهانی سفر اشک
دامن
به دامن
در می غلتم
دور از دست
کوهی که دورتر از
غرور گیاهی اش
ایستاده
به اکنون
پهلوانی است مرده
دیگر
پهلوانی مرده
که بارانها را
آوازیست بیهوده
با دهانش
یخپاره ایست
این سرد سال .
به دریا گذاری
پُر نم
می رانم
انگار ...
تنه ی قایقم را
از جنگلهای ماسال
تراشیده اند
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#86
در اندوه خاموشی آن قمری کوکوزن
زنده یاد مهدی اخوان ثالث م.امید
آه...
آن شوریده رنگ پیر
چنگی اوقات غافلگیر
بی که خورشیدش
بتاباند
به شیرین تابه ی لاله
یا نه
بارانش
فرو شوید لب از
خشخاش تبخاله
در بدخشان صبوری
پاره لعلی بود
سنگ زیرینی اگر نه
آتش آوارگی را
طُرفه نعلی بود
غنچه
غنچه
باغ را
خونین دهان خندید
بادهانِ زخم
خوشتر می توان خندید
گل همان خندید و
ما
زیباترش دیدیم
گر چه رنگ آمیز
در پائیز
خنده های آخرش دیدیم...
مرگ چیزی نیست
آری گفت
روزی
آن اهورا زاده ی بی مرگ
گفت: پنداری که می راند
به رود باد
کاهنی
در قایقی از برگ
هر دو پی سوز نگاهش
نذر شعر و
روشنایی بود
با لبش زرتشت
نیما واره می فرمود:
پشت چیناب پگاه سایه خواهی ها
خواب زرد خیزران خسته از رفتار
لحظه ی پژمردن موج است
لحظه ی پرپر زدن
در خلوت آبی ترین آواز ماهی ها
گفت:
چشمش پر تبسّم بود
در افقهای سفر
آینده اش
گُم بود
مرگ چیزی نیست
شیهه ی اسب سیاهی می تواند باشد
این نفرینی آدم
شیهه ی اسب سیاهی
پشت ابرستان بادآباد آها
دَم
گفت: پنداری
خودآن آه و
خود آن دم بود
هر چه بود آن بی طپش نبض گل احساس
آدم بود
عشق ورز مهربانی های
عالم بود
گفت: تأکیدش به شبنم بود
گردش آهی است
از سویی
که خواهد بردنش
پرواز مشتی قاصدک
سویی
یا بخالی درّه ای
مرغی برآرد وای
یا بوفی کشد
غویی
بی که تصویری توانی دید
در آئینه ی تدلیس
با تو گوید ناخبر
وامانده سنگی:
هیس
تو بگردانی سری
پایان پذیرد رنج
خالی از تو
پرسشی ماند
به نطع خاکی شطرنج
.....
لیک شاعر
زاده ی بی مرگی خاک است
تلخ یا شیرین
میوه ی بی برگی خاک است...
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#87
می بویمت
چون لاله ای که در کنارم
آتش گرفته است
کنارم بنشین
پهلو تهی مکن
که فردا
بی تکیه گاه درگذرم
از تو ...
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#88
می بینی
به قدر یک دریچه
زنده ای
به اندازه ی یک بوسه
هنوزا
در آشپزخانه
توت فرنگی
مربّا می کنی
ای عشق
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#89

یکریز می کوبد.
چه می سراید
این دارکوب پیر
در گاوچرِ غروب
نگاهش
مادیانی یله است
پنداری
توکای جوان امّا
چنین نمی انگارد
با سرودش
سازها شهری شده اند
سوزها جهانی
آه ...
روستای آدمی
روستای بزرگ تر از قصّه های بومی
قصّه های بومی زمین
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#90
بر ساقه ی تابستانی رود
ماهیگیران
شکوفه های خونیِ آبند
با قلّابی
در آفتاب
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,642 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,180 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,700 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
2 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
ملکه برفی (۳۰-۰۱-۹۵, ۰۱:۴۲ ب.ظ)، Ar.chly (۲۷-۰۴-۹۴, ۰۱:۳۸ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان