امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار عباس معروفی
#11
اسم تو

تا حالا کسی
انگشتهاش را گذاشته توی جيب تو؟
اگر اين کار را بکنم
هرقدر خيابان شلوغ باشد
گم نمیشوم

خيال کردم
من مردهام
و تو
ديگر نيستی

کسی که بخواهد هستیاش را
با دلش خاموش کند
خودش هم ناگزير میسوزد؟
و اگر من بخواهم بسوزم
آقای تنهايیام!
چکار کنم؟

خيال کردم اسم تو
بر پاکت پستی اگر نباشد
يا خوابی
يا نامه در پستخانه گم شده

تا به حال کسی را
به اندازهی تو
دوست داشتهای
که نخواهی خوابش را بياشوبی با صدای نفس؟


ديگر گمت نمیکنم
عشق من!
هر قدر خيابان شلوغ باشد
دستت را میگيرم
و آرام میگيرم
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#12
هرگز به اندازهی داشتن دستهات

خوشبخت نبودهام

«نه با خودم، نه با او

نه نيستم، نه هستم...»

مستم

تنها عصيان ناجی من بود

پيشواز بزرگواری ات

بلندبالای من!

بگذار اندامت را

پر از نرگس کنم

و از قرص آفتاب درآويزم

**
شاید برای همین

تمام عمرم دنبال کسی گشتم

که خدا مینامید خود را

تو آمدی و خدای من شدی.
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#13
واژه های تماماً مخصوص

بخواب تا نگاهت کنم
و برای هر نفس تو
بوسهای بنشانم به طعم ...
هرچه تو بخواهی


نفسم به تو بند است
بند دلم پاره میشود که نباشی
انگشتهات را پنجره کن
و مرا صدا بزن
از پشت آنهمه چشم

بخواب آقای من!
چقدر خورشيد را انتظار میکشم
تا چشمانت را باز کنی

روی بند دلت راه میروم
بی ترس از افتادن
بی ترس از سقوط

يادم بده
تا من هم بگويم
که چگونه با جست و خيزهای دلم
آسايش را
از روح و روانم گرفتهام

روی دلت پا میگذارم
بی هراس از بودن
راه میروم روی بند
و میرقص م

رخت شسته نيستم با گيرهای سرخ يا سبز
که باد موهام را به بازی گرفته باشد
راه میروم روی بند


بخواب آقای من!
خدا به من رحم میکند
تو اما رحم نکن!


و بودن
چه هراسناک شده
بی تو
عشق من!
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#14
صبح صدایت کردم....

اصلاً به روی خودم نياوردم ....

که نيستی......
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#15
من و خورشيد

آب؟

بگو آب

و من روی تنت باران ببوسم.

برو!

هرجا که میخواهی برو

اما

دورتر از يک نفس نرو.

آتش؟

بگو آتش

و من کف دستهام را

روی پوستت شعله ور کنم.

کلمات را مثل گلبرگ

زير پای تو میريزم

که راه گم نکنی

و بر کاغذم بمانی.

رحم؟

تو بگو رحم کن

من خدا را بين نفسهای تو

به التماس میاندازم.

ياس به نخ میکشم

کلمات را

به گردن تو میآويزم

که بوی من

خوابت را حرام کند.


از نديدنت هی میميرم

به اميد ديدنت

هی نو به نو

زنده میشوم.

تنها يک ميز برای من بخر

همين

و نان،

جوهرم که تمام شد

مرا هم ببر دلم باز شود

در بازار پرندگان،

بعد بيا روی ميز بخواب

ببين چه داستانی مینويسم

از آن ملافهی سفيد

و اندام تو.
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#16
دلتنگی من تمام نمیشود
همين که فکر کنم
من و تو
دو نفريم
دلتنگتر میشوم برای تو.
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#17
وقتی هستی

هیچ چیز کم نیست!

خدا هم هست آن بیرون

جای پاش هم هست بر برف


چقدر رقص یده بود آن شب...
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#18
موهام خيس خيس است.
بپيچمش به انگشتهای تو؟
نمیدانم.
میخواهم بيايم توی بغلت.
با لباس بيايم؟
نمیدانم.
میخواهم شروع کنم به بوسيدنت.
تا هميشه؟
...
صبح که چشم باز کنم
موهام فرفری شده
اين را میدانم
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#19
دست هایت مال من؟
با دست های من بنويس
با دست های من غذا بخور
با دست های من موهایت را مرتب کن
فقط دست هایت را
از تنم بر ندار...!
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#20

های نارنجی!
ترنج به دست بگیرم
یوسفم می شوی
بر درگاه بایستی؟
می خواهم زخمی عمیق بسازم
که جامت به دستم باشم
گاه و بی گاه
می خواهم بنوشمت
مزه مزه نگاه نگاه
تا آخرین قطره
تا سپیده ی پگاه.
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,631 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,171 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,676 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
v.a.y (۲۲-۰۴-۹۴, ۰۲:۳۰ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان